قیصر؛ شاعری برای همه نسلها
سعیده مرادی
قیصر امینپور نهتنها یکی از مفاخر و بزرگان معاصر شعر و ادب فارسی به شمار میآید که به لحاظ ویژگیهای انسانی و شخصیتی نیز زبانزد خاص و عام است. قیصر شعر و ادبیات ایران با وجود جایگاه رفیع و شهرت مثالزدنیاش، به گواه دوستان و آشنایان، انسانی بیحاشیه بود و بهدلیل داشتن منش و شخصیت بزرگ، نامش همچنان بر سر زبانهاست. با اینکه در تمام عرصههای شعر و ادبیات منظوم فارسی از غزل و قصیده گرفته تا شعر نیمایی را درنوردیده بود، مردی همواره آرام و سر به زیر و با ویژگیهایی چون غرور و تکبر بیگانه بود. دوستان و کسانی که سالها در کنار او زیسته یا تلمذ کردهاند، همواره از او به نیکی یاد میکنند و در کنار توانایی و قدرت و قوه شاعریاش، تأکید معناداری به خلق و خوی استاد دارند؛ درست مثل همین چند نفری که سراغشان رفتهایم.
رضا اسماعیلی
قیصر، جمال شعر انقلاب بود
رضا اسماعیلی، شاعر و روزنامهنگاری است که سالها در کسوت دبیر با مجلهها و روزنامههای مختلف ازجمله اطلاعات و امید اسلام همکاری داشته و یکی از پژوهشگران عرصه شعر آیینی و از جمله افرادی است که با قیصر امینپور آشنایی و دوستی داشته است. اسماعیلی درباره شروع این دوستی میگوید: «سابقه آشنایی من با مرحوم قیصر امینپور به دهه اول انقلاب برمیگردد. در آن زمان با دعوت قیصر به جلسههای نقد و بررسی شعر حوزه هنری رفتم و قیصر مسئول سرویس شعر و ادب مجله سروش بود و من نیز گاهی برای مجله شعر میفرستادم. از این رو، بهواسطه شناختی که نسبت به من و شعرهایم در مجله سروش پیدا کرده بود، دعوتنامهای با خط خودش برایم فرستاد و مرا به شرکت در جلسههای نقد و بررسی شعر حوزه هنری دعوت کرد و این سرآغاز آشنایی و دوستی من با اوست. البته این دوستی ابتدایی بود. تا اینکه انجمن شاعران ایران تشکیل و باعث عمق دوستی من با او شد و این دوستی تا پایان عمر ایشان دوام داشت.» او با بیان اینکه قیصر، پیوندی میان شعر کلاسیک و شعر نو ایجاد کرد، میافزاید: «زبان شعرش برای هر قشری قابل درک و فهم و اشعار او مانند پنجره بازی است که همه میتوانند از وزش نسیم دلانگیز آن بهره ببرند. او در حوزههای مختلف کارهای شاخص و برجسته داشت و جمال شعر انقلاب بود. در دهه اول انقلاب مجموعهای از رباعیها و دوبیتیهای قیصر با عنوان «در کوچه آفتاب» منتشر شد که بسیار تأثیرگذار و جریانساز شد.»
مصطفی محدثی خراسانی
ارتباط خوبی با شاعران جوان داشت
مصطفی محدثی خراسانی، شاعر، آثار قابل توجهی در زمینه ادبیات انقلاب اسلامی منتشر کرده است. او مدتی نیز سردبیر نشریه شعر بود. او که در نخستین روزهای حضورش در این نشریه از امینپور تأسی گرفته، به یاد میآورد: «اولین باری که زندهیاد امینپور را رسما دیدم، سال1365در کنگره شعر جنگ اهواز بود اما آشنایی نزدیکتر و دوستی من با او به سال 1380برمیگردد، زمانی که به تهران آمدم. در آن موقع سردبیری مجله شعر که ۲ سالی تعطیل شده بود، به من سپرده شد. تصورم این بود که پس از مدتی که مجله شعر تعطیل شده با چه رویکردی میتوان وارد شد که بتواند جاذبه و تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. به همین دلیل تصمیم گرفتم شروع دوباره این مجله به یک ویژهنامه درباره قیصر امینپور اختصاص یابد. از او خواستم فرصتی در اختیارم بگذارد تا با تعدادی از شاعران به دیدارش برویم و پذیرفت و همین به دوستی عمیق من با او منجر شد.» این شاعر خوشقریحه که از نزدیک همنشین امینپور بوده، درباره منش و شخصیت او معتقد است: «سرشار از تمامی خوبیهایی بود که در یک انسان شرقی میتوانست وجود داشته باشد. «قیصر» ارتباط خوب و مهربانی با شاعران جوان داشت. حضور گرم و صمیمی او با جوانان باعث شد که بخشی از ویژگیهای شخصیتیاش در شاعران جوان دمیده شود و جوانانی که اطرافش بودند، از او تأثیر گرفتند. به بیان دیگر میتوان گفت خوشبختانه «قیصر» در نسل بعد از خود تزریق شده است.»
سپیده خلیلی
مدیون سروش نوجوان و آقای امینپور هستم
دکتر سپیده خلیلی، روانشناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان از دیگر افرادی است که این شاعر فقید را بهخوبی میشناسد. گفتههای او بارها در منابع مختلف منعکس شده و خاطرات بسیاری از قیصر دارد. خلیلی میگوید: «سابقه آشنایی من با آقای امینپور مربوط به دورانی است که در سروش نوجوان فعالیت میکردم. من همیشه مدیون سروش نوجوان هستم زیرا آقای امینپور مرا باور کردند. ایشان خیلی به من امیدواری میدادند. معلم خوبی هم بودند. من در آن جمع بیگانه و پس از سالها زندگی در خارج از کشور، برگشته بودم. آقای امینپور مرا تشویق کرد. من در آن زمان پاورقی مینوشتم. آقای امینپور همیشه پیگیر بودند که مطلب بعدی را کی تحویل میدهم. آن زمان کار ترجمه هم میکردم. همچنان هم از نظراتشان استفاده میکنم.» او به یاد میآورد: «آن زمان یکسری از کتابها را از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کردم.یکی از کارهایی که انجام نداده بودم، نوشتن طنز بود که ایشان به من گفتند تو از پس آن برمیآیی. الان که دغدغهام کمتر شده، میبینم هر چه بلدم از سروش نوجوان است.» او با بیان اینکه نوشتن زنگ تفریح زندگیام بود، میافزاید: «معمولا وقتی از بچهها میپرسم میخواهی چه کاره شوی؟ میگویند دکتر یا مهندس. من هم به خواسته خانوادهام ادامه تحصیل دادم و هر زمان که حس میکردم، خستهام نوشتن شور و شوق من بود. هیچچیزی نه ازدواج و نه بچهدار شدن مانع رسیدن به هدف نمیشود. کافی است آدم چیزی را از ته دل بخواهد.»
مصطفی رحماندوست
احتیاج دیگران را رفع میکرد حتی با قرض!
مصطفی رحماندوست، شاعر نام آشنای کشورمان دیگر نیاز به معرفی ندارد. او هم سالها دوستی با قیصر داشته و درباره دوستیاش با قیصر بارها نکتههای شنیدنی گفته و همچنان به آنها معتقد است. او میگوید: «من و قیصر ۱۵ سال در یک مکان و در 2 اتاق روبهروی یکدیگر زندگی میکردیم، گاهی در اتاق باز میشد و باهم خوش و بش داشتیم.
قیصر فردی بسیار ماخوذ به حیا بود؛ بدون اعتراض مدتها به سرودهای یک شاعر گوش فرا میداد و با صبوری همه اشعار را تا انتها میشنید. روزی مرحوم قیصر در اتاق مرا زد و گفت: «با کریمان کارها دشوار نیست؛۱۵۰ هزار تومان پول نقد میخواهم قرض بدهی، همراه داری؟» بنده هم به سرعت پول را به او دادم و قیصر از اتاق خارج شد. پشت سر قیصر
حرکت کردم چرا که در مدت آشنایی نشده بود که قیصر از من طلب پول داشته باشد؛ در مسیر راهرو دیدم قیصر این میزان پول را به شاعری داد؛ روز بعد موضوع را به بیوک ملکی گفتم که چه اتفاقی رخ داده، او هم گفت این فرد هرماه به اینجا میآید و مقداری پول از قیصر میگیرد و میرود. آن شاعر وضع مالی مناسبی نداشت و قیصر این موضوع را میدانست به واسطه قرض گرفتن هم که شده این پول را تهیه میکرد و به او میداد. یادم است یکی از دوستان از این موضوع ناراحت شد چرا که این مبلغ بیش از میزان حقوق دریافتی خود قیصر بود اما این شاعر مردمی حاضر بود پول قرض بگیرد و احتیاج دیگران را برطرف کند.»