• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
سه شنبه 29 فروردین 1402
کد مطلب : 189441
+
-

گفت‌وگو با بانویی که دانشجوی دکترای، جهادگر و مادر 3فرزند قد و نیم قد است

مادرشدن، خانه‌نشینی نیست!

گزارش
مادرشدن، خانه‌نشینی نیست!

شهره کیانوش‌راد- روزنامه‌نگار

شرکت در جشن ورودی دانشگاه در سال 1388فرصتی شد تا راضیه شنکایی با بسیج دانشجویی دانشگاه آشنا شود. بعد از آن بود که تصمیم گرفت داوطلبانه همراه با گروهی از دانشجویان در فعالیت‌های گروهی و اردوهای جهادی شرکت کند. شنکایی با 33سال سن، دانشجوی نمونه دانشگاه تهران در دوره ارشد و رتبه ۳ کنکور دکتری سال۱۴۰۰ است. او اکنون دانشجوی دکتری اقتصاد کشاورزی دانشگاه تهران است و در کنار همه مشغله‌های تحصیل و فعالیت‌های اجتماعی که دارد، به‌گفته خودش مادر 3فرشته(2 پسر و یک‌دختر) هم هست. او معتقد است:«مادر شدن سخت اما شیرین است. سخت‌تر از آن، نگاه سنگین جامعه به مادران است!» با او درباره دغدغه‌های یک مادر و اهمیت حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی گفت‌وگو کرده‌ایم.

وقتی سال 1388وارد دانشگاه تهران شدم، از طرف دانشگاه، جشنی برای ورودی‌های سال جدید برگزار شد. در آن جشن، تشکل‌های دانشجویی هم حضور داشتند و خودشان را معرفی می‌کردند و ما می‌توانستیم در صورت تمایل در یکی از تشکل‌های دانشجویی عضو شویم. به‌واسطه خوشرویی و خوش‌برخوردی اعضای بسیج خواهران، جذب بسیج شدم. جو بسیج خواهران آنقدر صمیمی و دوستانه ‌بود که بسیاری از دانشجویان بسیجی آن دوره اکنون از بهترین دوستان من هستند. در دوران دانشجویی در کنار بسیج در نهاد و انجمن علمی رشته خودم هم فعال بودم. در نهایت به‌واسطه حضور در بسیج با اردوهای جهادی آشنا شدم و چون دوست داشتم حداقل کمکی که از دستم برمی‌آید را برای کشورم انجام دهم، در اردوهای جهادی دانشجویی ثبت‌نام کردم.

رشد اجتماعی در اردوهای جهادی
حضور و مشارکت در کارگروهی موجب رشد فردی و رشد اجتماعی می‌شود. دانشجویی که تقریبا تا پیش از ورود به دانشگاه مسئولیت خاصی برعهده‌ نداشته با حضور در تشکل دانشجویی و به‌خصوص فعالیت‌هایی مثل اردوی جهادی، تعاملش با افراد بیشتر می‌شود. ضمن اینکه در کارگروهی یاد می‌گیرد چگونه با افراد دیگر ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، هدف‌گذاری، مسئولیت‌پذیری و به سرانجام رساندن کارها و مدیریت ارتباط با افراد را تجربه می‌کند و همین موضوع باعث رشد فردی و اجتماعی او خواهد شد. از طرف دیگر چون کار‌ها به‌صورت گروهی است، اهداف و برنامه‌ها در سطح بزرگ‌تر با نگاه‌های متفاوت و تعامل بهتر انجام می‌شود. افرادی که در فعالیت‌های جهادی شرکت می‌کنند داوطلبانه و با نیتی خالص در این راه قدم برمی‌دارند و انگار خداوند نیز پاداش فعالیت‌شان را ساخته شدن خود همین آدم‌ها قرار می‌دهد. به وضوح می‌بینیم که سبک زندگی جهادگران قبل و بعد از اردو تغییر کرده ‌و از آن به بعد رضایت خدا در همه کارها در اولویت برنامه‌ها و فعالیت‌های زندگی‌شان قرار می‌گیرد. از طرفی در این اردوها دوستی‌هایی شکل می‌گیرد که به نسبت قبل، پایدارتر هست. همه اینها باعث می‌شود افرادی که برای یک‌بار در اردوی جهادی شرکت کرده‌اند، آماده فعالیت و جهاد بزرگ‌تری در زندگی باشند.
ازدواجی ساده و به‌دور از تشریفات
اردوهای جهادی و حضور در فعالیت‌های دانشجویی زمینه آشنایی با همسرم شد.
سال 1395به واسطه یکی از دوستان متاهل که در همین اردوهای جهادی و بسیج همراه هم بودیم، با همسرم آشنا شدم. هر دو ما دانشجو بودیم و در اردوهای جهادی شرکت می‌کردیم. پس از صحبت‌هایی‌که در جریان خواستگاری داشتیم متوجه شدیم که روحیات و اهداف‌مان با هم یکی است و خلاصه اینکه‌ نقاط مشترک بسیاری بین ‌ما وجود داشت. یکی از نقاط مشترک ما این بود که هر دو بنا به‌فرموده رهبر و تأکید ایشان، افزایش نسل و جوانی جمعیت را در اولویت قرار دادیم. تصمیم گرفتیم مراسم ساده‌ای برای ازدواج‌مان برگزارکنیم. هزینه‌های اضافی که معمولا در مراسم عروسی صرف می‌شود را برای خرید یک خانه کنار گذاشتیم و توانستیم خانه‌ای کوچک اما باصفا بخریم. نخستین فرزندمان یک سال بعد از ازدواج به دنیا آمد. خدا را شکر، خدا به ما لطف کرد و اکنون 3فرزند داریم. پسر بزرگم۶ سال، پسردومم
۳ سال و نیم و دخترم یک سال دارد. این 3فرشته دوست داشتنی، نعمت‌های الهی هستند که خدا قسمت‌مان کرده‌است.

قبولی در آزمون دکتری با رتبه 3
بعد از بچه‌دار شدن، تربیت فرزندان‌مان در اولویت قرار گرفت.به همین دلیل فعالیت‌های بیرون از خانه و حتی درس خواندن را هم کنار گذاشته بودم تا بتوانم به بچه‌ها رسیدگی کنم. اما ازآنجا که حضرت آقا فرموده‌اند مادری به‌معنای خانه‌نشینی و عدم‌فعالیت بانوان نیست و همیشه در سخنان‌شان خانم‌ها را به درس خواندن و فعالیت اجتماعی تشویق می‌کنند، تصمیم گرفتم که بعد از حدود6سال، دوباره درس خواندن را ادامه بدهم.
اولش گمان نمی‌کردم با وجود 3بچه بتوانم درس خواندن را شروع کنم. با خودم گفتم همین جوری در آزمون دکتری شرکت کنم تا بعد از چند سال ارزیابی از خودم داشته باشم. وقتی نتیجه کنکور را اعلام کردند رتبه‌ام ۳ شده بود! برای خودم باور نکردنی بود! من برای کنکور ارشد خیلی درس خوانده بودم، اما رتبه‌ام ۶ شده بود. با توجه به مشغله‌هایی که داشتم و با وجود دو تا پسر کوچک و بازیگوش، وقت زیادی برای درس‌ خواندن نداشتم، اما باز خدا لطفش را به ‌من ثابت کرد. به‌نظر من اگر ما بخواهیم کاری را برای خدا انجام بدهیم مثل همین فرزندآوری، در ادامه خدا خودش به بهترین نحو جبران می‌کند و هوای ما را خواهد داشت. من در دوران ارشد دانشجوی نمونه دانشگاه تهران شده بودم و مقاله و امتیازهای لازم برای مصاحبه حضوری آزمون دکتری را داشتم. تصمیم گرفتم تحصیلم را ادامه بدهم و اکنون دانشجوی دکتری هستم. در این مسیر که هستم علاوه بر لطف خدا، کمک‌های همسرم و همراهی خانواده خیلی مؤثر بوده است‌. مثلا روزهایی که باید به دانشگاه بروم، خیالم بابت نگهداری بچه‌ها راحت است. روزهایی که امتحان دارم و باید از قبل درس بخوانم و مطالعه کنم، همسرم در نگهداری بچه‌ها کمک می‌کند. حتی گاهی در انجام کارهای دانشگاه مثل تهیه پاورپوینت هم به من کمک می‌کند. اما نمی‌شود گفت که درس خواندن برای مادران با وجود داشتن بچه کوچک آسان است. شرایط سختی هم وجود دارد به‌خصوص با وجود استاد‌هایی که از ما انتظار دارند مثل قبل از بچه‌دار‌شدن و ازدواج، درس بخوانیم یا به قول معروف دانشجوی نمونه باشیم.
گاهی پیش می‌آید که من باید صبح ارائه مهم درسی را داشته باشم، اما همان شب قبلش، بچه‌ها مریض می‌شوند. خب طبیعی است که بدون داشتن استراحت کافی، تمرکز لازم برای ارائه آن درس را نداشته باشم. اینجاست که توسط استاد‌ها سرزنش می‌شوی! خلاصه اینکه شرایط تحصیل برای مادرانی که فرزند
 کم سن و سال دارند سخت‌تر از بقیه دانشجوهاست. اگر قبل از بچه‌دارشدن، نمره‌ات۲۰ بوده الان۱۵ می‌شود. ولی باید این را درنظر بگیریم که یک مادر مسئولیت‌های دیگری هم دارد که در هرکدام قرار است نمره بگیرد. برای یک زن، مادری و همسری وظایف سنگین و البته شیرینی هستند و تحصیل یا اشتغال در کنار این وظایف با همراهی اعضای خانواده به‌خصوص همسران آسان‌تر خواهد شد. نمی‌شود منکر فشار حجم کاری و مسئولیت دوچندان و خستگی بر مادران شاغل و دانشجو شد ولی به روحیات افراد بستگی دارد. من با وجود فشار‌ها و درس خواندن، در انجام وظایف مادری حس خوب و بهتری دارم.

خاطره
شستن ظرف‌ها برعهده شهردار است!

منطقه اردوی جهادی بنا به تصمیم شورای مرکزی کانون خدمت‌رسانی دانشگاه تعیین می‌شود. گاهی لازم است که کار جهادی با حضور مستمر انجام شود به همین دلیل اغلب روستاهای اطراف تهران برای اردوی دانشجویی انتخاب می‌شود. سال ۹۱ اردوی دانشگاه در منطقه اخترآباد اطراف تهران برگزار شد و من توفیق داشتم برای نخستین بار در این اردو شرکت کنم. با توجه به رشته تحصیلی‌ام که اقتصاد کشاورزی بود و علاقه‌ام به فعالیت در این زمینه، وارد حوزه کشاورزی گروه‌های جهادی دانشگاه شدم. اردو به‌مدت 2هفته برگزار شد و در این مدت ما با کشاورزها درباره کشت بهینه و با بانوان درباره فعالیت مرتبط خانگی صحبت می‌کردیم و با حضور استادان به بررسی و ارائه مشاوره در حیطه دامپزشکی برای دام‌های روستا می‌پرداختیم.
بعد از آن، حداقل یک‌بار در‌ماه یا دو‌ماه یک‌بار به روستا می‌رفتیم. من در گروه آموزش فعالیت می‌کردم و با ارتباطی که با بچه‌های روستا برقرار کرده بودم، کار‌های فرهنگی و آموزشی را برعهده داشتم. سال‌های ۹۲ و ۹۳ اردوی جهادی در منطقه سردشت آذربایجان‌غربی برگزار شد و من در بخش کشاورزی و آموزش فعالیت داشتم. در اردوهای جهادی دانشگاه تهران در قسمت دختران، رسم بر این است که هر روز باید تعدادی از خود بچه‌های جهادی ظرف‌ها را بشویند. این نوع تقسیم‌بندی و مشارکت موجب می‌شود تا فشار به گروه پشتیبانی نیاید ضمن اینکه بقیه هم فکر نمی‌کنند که به‌اصطلاح اینجا هتل است و نباید کاری کنند! در اردوهای جهادی کسی که مسئول شستن ظرف‌ها می‌شود را شهردار صدا می‌کنیم و کسی هم نمی‌تواند از شهردار شدن شانه خالی کند! یک روز نوبت ظرف شستن خانم دکتری از استادان دانشگاه تهران بود. من از رتبه علمی ایشان با خبر نبودم و وقتی اسامی را می‌خواندم بلند بلند صدا می‌کردم: «فاطمه جون، بیا که نوبت توست ظرف‌ها را بشوریم!» فاطمه جون هم در کمال آرامش و صبرآمد و ظرف‌ها را شست. بعد که فهمیدم او استاد دانشگاه است، آنقدر خجالت کشیده بودم که تا آخر دوره اردو، سعی می‌کردم با فاطمه جون! روبه‌رو نشوم.

مکث
جامعه نگاه خوبی به فرزندآوری ندارد!

دیدن یک مادر با 3فرزند که در حال تحصیل یا شاغل است همیشه موجب تعجب اطرافیان می‌شود. حتی کسانی که خودشان در خانواده مذهبی یا پرجمعیت زندگی کرده‌اند از اینکه می‌بینند 3فرزند دارم تعجب می‌کنند. در کل فضای جامعه ما متأسفانه برای فرزندآوری مناسب نیست. گاهی برخورد آدم‌هایی که تحصیل‌کرده هم هستند با مادرانی که چند فرزند دارند مناسب نیست. حتی وقتی می‌خواهیم بچه‌ها را با مسجد و محیط‌های مذهبی آشنا کنیم با برخورد نامناسب برخی آدم‌های مذهبی هم مواجه می‌شویم که چرا بچه‌ها را به مسجد آورده‌اید و شلوغ می‌کنند و از این دست حرف‌ها می‌شنویم. درحالی‌که هدف ما این است که بچه‌ها با مسجد و نمازخواندن یا مجالس مذهبی آشنا شوند. گاهی به‌گونه‌ای با ما و بچه‌ها برخورد می‌کنند که انگار خودشان بچه نداشته‌اند و همیشه همه‌‌چیز در زندگی‌شان در حد کمال و آرامش بوده‌است. هرچند نباید رفتار آدم‌ها مهم باشد و نیست اما در ناخودآگاه آدم خیلی تأثیر می‌گذارد. به هر حال علاوه بر سختی‌های طبیعی که یک مادر برای تربیت و بزرگ کردن بچه‌ها دارد، این رفتار‌های غلط متأسفانه سختی را چند برابر می‌کند. این هم می‌تواند بخشی از سختی‌های یک مادر باشد که باید به‌درستی مدیریت کند. زندگی ما به لطف خدا بر پایه جهاد ساخته شده است حالا می‌خواهد اردوهای جهادی باشد یا جهاد فرزندآوری. در این راه، اول از همه به کمک خدا توکل کرده‌ام و بعد از آن، همسرم و خانوده‌ام که همیشه همراهم بوده‌اند. هدف ما انشاء‌الله تربیت نسل توحیدی یار امام زمان (عج) و برطرف کردن موانع ظهور ایشان است. در این راستا تلاش‌مان را انجام خواهیم داد و امیدوار به یاری خداوند هستیم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید