استاد حسن رضاییان؛ عطاری که قاری بینالمللی است و روشهای تربیتی خاصی دارد
بچهها آینه رفتاری پدر و مادرند
مژگان مهرابی- روزنامهنگار
حال خوشی دارد استاد عطار؛ این را از دوستی با قرآن دارد. وقتی آیات الهی را تلاوت میکند گویی روحش بهسوی آسمان پرواز کرده و غرق در رحمت خدا میشود. نوای اذان گفتنش هم زیباست و دلنشین؛ از صدای «الله اکبر» او کوچک و بزرگ سر شوق میآیند تا نماز را در اول وقت اقامه کنند. حسن رضاییان، قاری بینالمللی چهره ناآشنایی برای مردم نیست. بارها از تلویزیون و رادیو صدای پرسوز تلاوت قرآن او پخش شده است. استاد قریب به 50سال از عمر خود را صرف آموزش قرآن کرده و در حدود 400شاگرد تربیت کرده است؛ شاگردانی چون قاسم رضیعی که خود از قاریان بینالمللی مشهور کشور است. رضاییان در کنار فعالیتهای قرآنی به حرفه عطاری مشغول است . استاد عطار برای ترویج فرهنگ قرآنی زحمات زیادی کشیده و به پاس خدمات ارزندهاش ساعتی مهمان او شده و پای صحبتش مینشینیم.
سالهاست در مغازه عطاری پدری کار میکند. این حرفه یادگاری است از پدرانش. از نوجوانی وردست پدر بوده و چم و خم کارها را خوب میداند. در کارش مهارت دارد، مغازه شلوغ است و پر از مشتری؛ استاد عطار مجالی برای حرف زدن ندارد. باید ساعتی صبر کرد تا سرش خلوت شود. سر ظهر که از تعداد مشتریها کم میشود باب صحبت را باز میکند: «نوجوان که بودم در کارگاه پیراهندوزی کار میکردم. تا اینکه مادرم گفت پدرت پا به سن گذاشته و دست تنهاست. باید کمکحالش باشی. حرف مادرم را گوش دادم و از کارگاه پیراهندوزی بیرون آمدم و شدم وردست پدرم. او تا چند سال پیش در عطاری کار میکرد. از وقتی مرحوم شده جایش در اینجا خالی است.» استاد عطار با توسل به خدا به مراجعه کنندگانش خدمت ارائه میدهد.
خانواده ما اهل قرآن بودند
اما اینکه حسن عطار کی و چگونه پی یادگیری قرآن رفته و پلههای موفقیت را یکی یکی پشت سر گذاشته، خود داستان جالبی دارد که شنیدنش خالی از لطف نیست. او به سالهای گذشته برمیگردد؛ یعنی دوران کودکیاش. تعریف میکند: «پدرم قاری قرآن بود و صوت دلنشینی داشت. معمولا بعد از نماز صبح، روی سجاده مینشست و قرآن میخواند. از صدای او بیدار میشدم و گوش میکردم. خیلی خوشم میآمد. بعضی اوقات هم که خوابم نمیبرد کنار او مینشستم و محو قرائت او میشدم. با اینکه مدرسه نرفته بودم ولی سوره واقعه را از حفظ میخواندم.» حاجحسن انس با قرآن را با هیچچیز عوض نمیکند. معتقد است فضای خانواده در شکلگیری شخصیت معنوی بچهها خیلی مؤثر است و میگوید: «خانواده ما اهل قرآن بودند. پدربزرگم معلم قرآن بود. مادربزرگ پدریام هم مبلغ بود. خانم لواسانی و خانم کاتوزیان که از مبلغان معروف شهر هستند از شاگردان مادربزرگم بودند. خب پدر من در چنین خانهای بزرگ شده بود. اهل دین بود. صدای اذانش هنوز در گوشم میپیچد. خود من از همنشینی با پدرم علاقهمند به تلاوت قرآن شدم. پسرم سجاد هم همینطور. او هم در آغوش من با دقت به آوای قرآن گوش میداد. میبینید! نسل به نسل ادامه پیدا کرده است.»
در مسیر پیادهروی قرآن را از حفظ میخواندم
حاجحسن از آنجا که صدای خوبی داشت مرتب آیات قرآن را با نوار کاست تمرین میکرد. بیشتر صدای عبدالباسط را گوش میداد. آن زمان 13- 12سال بیشتر نداشت. تا اینکه به توصیه یکی از آشنایان به جلسه قرآن استاد مولایی رفت. حضور او در جلسه قرآن دریچه دیگری از زندگی به روی او باز کرد. خودش تعریف میکند: «در هفته چندبار به جلسه قرآن میرفتم. از مدرسه تا کلاس قرآن وسیلهای نبود، باید پیاده گز میکردم. هر روز با خودم میگفتم از فردا نمیروم. برایم سخت بود. اما صبح پشیمان میشدم. در مسیر پیادهروی قرآن را از حفظ میخواندم. با هر آیه که میخواندم روحم پرواز میکرد.» استاد رضاییان هدف بزرگی در سر داشت و آن قاری شدن بود. او خوب میدانست که تحقق خواستهاش به راحتی اتفاق نمیافتد. برای همین تلاشاش را مضاعف کرد. او هیچ وقت ناامید نشد چرا که میدانست خدا همواره یار و یاور او است. او از سختیهایی که برای یادگیری قرآن کشیده میگوید: «برای اینکه بتوانم صوت و لحن را تمرین کنم کار هر روزم این بود که پای رادیو بنشینم؛ رادیو کویت یا رادیو ابوظبی؛ سرساعت مشخصی قرآن پخش میکرد. خدا میداند با چه عشقی آیات خدا را در سینه دل جا میدادم.» بعد انگار یاد خاطرهای افتاده باشد با خنده میگوید: «یک بار دیر از کلاس برگشتم. رسیدم خانه نیمهشب بود. پدرم در را که باز کرد خیلی عصبانی شد و با غیظ گفت: تا حالا کجا بودی؟ گفتم: جلسه قرآن. او هم با همان لحن گفت: تا الان هر کجا بودی برو همان جا. بعد هم رفت تو. من پشت در ماندم و بهخودم اجازه ندادم که داخل خانه شوم. تا اینکه صبح برای نماز میخواست به مسجد برود، دید من پشت در هستم. گفت: چرا داخل نشدی؟ گفتم: شما امر کردید بیرون باشم. دلش سوخت و گفت: بیا تو از این به بعد هم زود بیا خانه.»
برای انتخاب همسر حساسیت زیادی داشتم
استاد رضاییان سبک زندگی جالبی دارد. گفتههایش میتواند برای هر کدام از ما درسی باشد. او بیشتر از هر چیز به سلامت کانون خانواده اهمیت میدهد چرا که معتقد است در خانواده سالم فرزند صالح تربیت میشود. برای همین خودش دقت زیادی برای انتخاب همسر کرده و حالا از وجود چنین بانویی در زندگیاش خدا را شاکر است. میگوید: «برای انتخاب همسرم هم حساسیت زیادی داشتم. چون قرار بود مادر فرزندانم شود. برایم مهم بود او متدین باشد. در جلسه اول خواستگاری به او گفتم: من قاری هستم و پرمشغلهام. بیشتر وقتم برای شرکت در کلاسهای قرآن سپری میشود. اما او گفت: من هم مثل شما فکر میکنم. خدا را شکر میکنم که همسرم اهل دل است.»
یکی از معجزات قران جذبه آن است
حاج حسن برای اینکه فرزندانش در مسیر قرآن قرار بگیرند بیشتر از آنکه تذکر زبانی بدهد در عمل نشان داده کدام کار خوب است کدام کار بد. او به نکته مهمی اشاره میکند: «بچهها آینه رفتاری پدر و مادر خود هستند و از آنها الگوبرداری میکنند. مادر نقش مهمی در تربیت فرزند دارد. میتواند از او یک فرد تأثیرگذار بسازد یا اینکه با کمتوجهی بچهاش را به بیراهه سوق دهد. پدر و مادری که اهل و تفریحات ناسالم هستند نباید انتظار داشته باشند فرزندشان در مسیر درست قرار بگیرد. چه خوب که پدر و مادرهای امروز بچههایشان را با خود به محفلهای مذهبی ببرند. بچهها با شنیدن حرفهای خوب عملکرد خوبی هم خواهند داشت.» استاد رضاییان نگران این است که نسل امروز ما بیشتر وقت خود را در فضای مجازی میگذرانند و باید بهسوی فضای مذهبی سوق داده شوند. او توصیه میکند: «چه خوب مادرهای جوان برای بچههای خود سورههای کوچک بخوانند. مرتب تکرار کنند. بچه اول گوش میدهد و بعد زمزمه میکند. کمکم وابسته به صوت قرآن میشود و ترغیب میشود به کلاس قرآن برود. نوههای من الان همینطور هستند. دخترم برای فرزندانش قرآن میخواند. یکی از معجزات قرآن جذبه آن است. با خواندن آیات الهی نوری در دل فرد میافتد که دیگر نمیتواند تلاوتش را ترک کند.»
50سال آموزش رایگان؛ زکات علم حاجحسن
حاجحسن زکات علم خود را هر روز پرداخت میکند. او 50سالی میشود در مساجد مختلف قرآن آموزش میدهد، بیآنکه ریالی دریافت کند. او شاگردان زیادی تربیت کرده که هر کدامشان امروز از قاریان بنام کشور هستند. او در کنار تدریس قرآن بارها در مسابقات کشوری و بینالمللی حضور داشته و هر بار خوش درخشیده است. میگوید: «اولین باری که در مسابقات حضور یافتم سال1356بود. به مرحله نهایی راه پیدا کردم. اما قبل از اینکه در آخرین مسابقه شرکت کنم پدرم اجازه نداد. گفت میخواهی برای شاه قرآن بخوانی؟» استاد رضاییان خاطرات زیادی از شرکت در مسابقات بینالمللی دارد اما اتفاقی که به نیکی از آن یاد میکند و به قول خودش هنوز حلاوتش را حس میکند مسابقهای است که در ماهرمضان سال1999میلادی در آفریقایجنوبی برگزار شد. او خاطره آن روز باشکوه را مرور میکند: «مردم آفریقای جنوبی دید خوبی به قاریان ایرانی نداشتند. چون فکر میکردند که ما قرآن را تحریف کردهایم. قاریهای زیادی از کشورهای مختلفی آمده بودند؛ پاکستان، لبنان، آفریقایجنوبی و... اغلبشان هم به سبک عبدالباسط قرآن را تلاوت میکردند. تا اینکه نوبت به من رسید. وقتی تلاوت را تمام کردم صدای حضار بلند شد. میگفتند: حسان، حسان... اول متوجه نشدم چه میگویند. خوب گوش دادم تا اینکه فهمیدم حسان یعنی حسن. در این مسابقه نفر اول شدم.»
مکث
پدرم هیچ وقت ما را مجبور به کاری نمیکرد
حاجحسن یک پسر و یک دختر دارد. پسرش سجاد هم راه پدر را رفته و یکی از کارمندهای رادیو قرآن است. سجاد نقش پدر و مادر را برای انتخاب راه مهم میداند و میگوید:«در خانهای که همواره صدای قرآن است و زندگی با روش قرآنی پیش میرود ناخواسته بچهها هم با همین رویه بزرگ میشوند. حال تصور کنید در خانهای والدین علاقه زیادی به شبکههای ماهوارهای داشته باشند. مسلما فرزندشان هم با همین خلق و خو شکل میگیرد. من سیره عملی پدرم را دیده و سعی کردهام که مثل او رفتار کنم. حتی در مسابقه اذانی که بین کارکنان صداوسیما برگزار شد هم صوت و لحنم را از او تقلید کردم. اول هم شدم. پدرم هیچ وقت ما را مجبور به کاری نکرده است. مرد عمل بود نه حرف، برای همین هم رفتارش تأثیرگذار بود.»