• پنج شنبه 20 دی 1403
  • الْخَمِيس 9 رجب 1446
  • 2025 Jan 09
پنج شنبه 17 فروردین 1402
کد مطلب : 188654
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vgY7M
+
-

پتوهای احساس

پتوهای احساس

مریم ساحلی

پتوها کنار هم آویزان هستند و نسیم لاغری که از در خشکشویی محل، خزیده داخل گاهی تابی ریز به تن‌ تر و تمیزشان می‌دهد. اینجا حوالی بخار سرگردان در فضا، هزار فکر و خیال می‌تواند شکل بگیرد و بعد کم‌کم محو شود. پتوهای30-40ساله با پلنگ‌های پیر یا طاووس‌های غرور از یاد برده، لابه‌لای پتوهای نقش برجسته یا تک‌رنگ‌ امروزی با دوردوزی‌های قشنگ، انتظار می‌کشند که صاحبانشان از راه برسند. می‌شود در خاطر مجسم کرد، مرد یا زنی را که پیش از سنگین شدن چشم‌ها، دست‌هایش چنگ انداخته به لبه همین پتوی قرمز یا نه آن یکی که سبز زیتونی ا‌ست و به فردا فکر کرده، ضربان قلبش تندتر شده و هوای بازدمش چسبیده به پرزهای روانداز و هرمش بازگشته سمت صورتش. تک‌تک پتوها می‌دانند سنگینی پیکرشان بیش از آنکه بسته به تراکم تار و پودشان باشد، ریشه در احساس آدم‌ها دارد؛ همه آنها که خواب‌هایشان را با آنها شریک می‌شوند.
پتوها یک دنیا قصه در دل دارند. یک وقت‌هایی صدای شکستن بغضی را شنیده‌اند و اشک‌های چشمانی که زیرشان پنهان شده را به جان خریده‌اند و وقت دیگر لبخندی را دیده‌اند که یکی در خواب بر لب نشانده است. پتوها لرزش‌های تند و ریز پلک‌ها، در فراز و نشیب رویاها و کابوس‌ها را می‌شناسند و گو‌ش‌هایشان پر است از پچ‌پچ‌های شب‌هنگام آدم‌هایی که خسته و کوفته، یا نه سرخوش و خندان یا نه ساکت و محزون به خواب پناه می‌برند‌. پتوهای آویخته می‌دانند صاحبان‌شان یکی‌یکی از راه می‌رسند و سر راست می‌کنند و بین‌شان سرمی‌چرخانند و آشنای ‌تر و تمیز و خوشبوی خواب‌هایشان را که می‌بینند، لبخند می‌زنند. کسی اما چه می‌داند که چند نفر از آنها خداخدا می‌کنند در شب‌ها و روزهای بد، جاپای کابوس‌ها، اشک‌ها و حسرت‌هایشان از روی پتوها پاک شده و از مسیر تخلیه ماشین لباسشویی پیر و بزرگ، رفته باشد به ناکجا آباد.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید