سورنا ستاری-معاون اسبق علمی و فناوری رئیسجمهوری
در بحث مهاجرت بهخاطر آمارهای نادرستی که ذکر میشود، ظلم بزرگی به کشور شده است. من همیشه سعی میکنم این مسئله را با اتکا به منبع خارجی بگویم. در بحث دانشجویی، ابتدای انقلاب ما ۱۷۰هزار دانشجو داخل ایران و ۱۰۰هزار دانشجو خارج کشور داشتهایم؛ یعنی چیزی حدود ۳۵درصد. از این ۱۰۰هزار دانشجوی خارج از کشور ۵۷هزار نفرشان در آمریکا بودند؛ یعنی ما بزرگترین کلونی دانشجوی خارجی در آمریکا بودیم. در حال حاضر ۴میلیون و ۷۰۰هزار دانشجو داریم که حدود ۴۸هزار نفرشان خارج از ایران هستند؛ یعنی حدود یکدرصد. ۵۷هزار دانشجوی خارجی ما در آمریکا هم به ۱۰هزار و ۵۰۰نفر کاهش پیدا کردهاند. رتبه ما در آمریکا از نظر تعداد دانشجویان اکنون سیزدهم است. چین حدود ۳۳۰هزار نفر و عربستان ۵برابر ما در آمریکا دانشجو دارند.
بحث اصلی ما درباره بچههای دانشجو این نیست که جلوی خروج آنها را بگیریم. اصولا مهاجرت پدیده بدی نیست. مهاجرت و خروج از کشور پدیدهای درست و واقعی است که باید اتفاق بیفتد. نمیشود سیستم آموزشی کشورمان تبادلی با خارج نداشته باشد. در کشاورزی بحثی وجود دارد که اگر مثلا دور یک باغچه را کامل ببندید، بعد از مدتی از بین میرود. باید تبادل وجود داشته باشد و حتی آن را توسعه دهیم. باید شرایطی باشد که بچههای دانشجوی ما به کشور بیایند و بروند. ما گیر و مشکل اصلیمان این است که عدد ماندگاریمان در خارج از کشور زیاد است؛ یعنی میروند و به کشور بازنمیگردند. هدف اصلی بنیاد نخبگان در چند سال اخیر تلاش برای بازگشت بچههای بهاصطلاح الیت و ممتاز به کشور بوده است.
بحث اصلی ما هم حمایت مادی نیست؛ هر چند پولهای چندرغازی در این میان خرج میکنیم، اما مهم این است که بتوانیم آن نتورک یا شبکه را در اختیار بچههای خارج از کشور قرار دهیم؛ برای اینکه بتوانند بیایند، بروند و سخنرانی یا ورکشاپ داشته باشند. عدهای هم که قصد برگشت دارند مشکلاتی مانند سربازیشان را حل کنند. هدف هم این بوده که این چرخش مغزها اتفاق بیفتد. فکر میکنم برنامه موفقی بوده است و ادامه دارد.
تا دیروز ببینید مدیریت کسبوکارهای مهم در دست چه کسانی بود و حالا مدیریت این بخش در دست چه شرکتها و چه افرادی است. همین محیط دارد بهصورت مرتب اصلاح میشود. کسانی که بالای سر این مدیریتها قرار میگیرند همین بچههای المپیادی و نفر اول کنکور هستند. این محیط کسبوکار جدید است که باعث برگشت بچهها میشود؛ محیطی که اقتصاد شما پایهاش آدم و مغز باشد؛ در این صورت است که میشود بچههای خودمان را بازگردانیم. این بچهها که بهخاطر دادن پول برنمیگردند. ارزش این بچهها را باید بدانیم. کسانی که برمیگردند آمریکاییها حدود ۲ تا ۳میلیارد تومان برای هر کدامشان هزینه کردهاند و اکثرشان با بورس آن طرف رفتهاند. ۳۵ تا ۳۶درصد دانشجوهای ما بر عکس عربستان بورسیه کامل هستند. بسیاری از بچههایی که برمیگردند مثلا در گوگل، آیبیام، مایکروسافت و اوبر کار کردهاند؛ یعنی دانش مهمی را به کشور میآورند؛ این پایه اقتصاد آینده است.
موضوع رفتن دانشجوها نیست؛ ما باید ساختاری درست کنیم که دانشجویانمان بروند و برگردند؛ یعنی دانش را به کشور بیاورند. این اسمش فرار مغزها نیست. بحث این است که موضوع فرار مغزها به جای یک مسئله علمی تبدیل به یک موضوع سیاسی شده است. چطور زمانی که ما ۳۰درصد دانشجو در خارج داشتیم، فرار مغزها در کار نبود و کسی دربارهاش حرف نمیزد؟ باید مسئله را کاملا علمی ببینیم. کسی نمیگوید چنین پدیدهای وجود ندارد، اما باید براساس آمارهای درست و دقیق باشد. ما باید تبادلات را حتی زیادتر کنیم. فرار مغزها تبدیل شده به یک مسئله سیاسی و باعث شده مثلا بورسهایمان را قطع و مرتب فضا را بستهتر کنیم. موضوع این است که زمینه را فراهم کنیم که بتوانند این افراد بیایند و بروند و با بچههای داخل کشور همکاری کنند؛ حتی شرکتی خارج از کشور و شرکتی در داخل داشته باشند. این فاصلهها در زمان کنونی اصلا معنا ندارد. ۲ تا ۳برابر این تعداد دانشجو کنونی هم در خارج از کشور داشته باشیم تازه به شاخص نرمال و طبیعی دنیا میرسیم. چندی پیش در یکی از راهبردهای سیاست خارجی آمریکا تأکید شده بود که این کشور دانشجویان خارجیاش را محدود کند؛ چون این دانشجویان دانش آمریکا را برمیدارند و به کشورهای خودشان میبرند. یک زمانی بود که دانشجویان مثلا از آمریکا برنمیگشتند. اکنون این روند در حال برعکس شدن است و همه افتخار و قدرت آمریکا در شرکتهای تکنولوژی و فناوری این کشور است. در حال حاضر دیگر کسی در دنیا افتخار به فولادسازی، تولید سیمان یا حتی پتروشیمی ارجی نمیدهد و همه افتخار و قدرتشان روی حوزه هایتک است. یک زمانی سیلیکون ولی در کالیفرنیا بود، حالا سیلیکون ولی در بنگلور هند است، در سوژوی چین و در پکن یا تهران است. این بهخاطر بازگشت همین بچههاست و این مسئله تبدیل به یک مشکل برای آمریکاییها شده است.
* این متن براساس چند گفتوگوی اختصاصی همشهری با سورنا ستاری تنظیم شده است.
چرخش مغزها به جای فرار مغزها
در همینه زمینه :
نگاه دیگر