• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
دو شنبه 8 اسفند 1401
کد مطلب : 186686
+
-

خورشید پادشاهی بریتانیا غروب می‌کند؟

تشدید بحران‌های سیاسی و اقتصادی پس از برگزیت و افزایش تمایلات ملی‌گرایانه در کشورهای تابعه پادشاهی بریتانیا مرگ آن را نزدیک‌تر کرده است

گزارش 1
خورشید پادشاهی بریتانیا غروب می‌کند؟

بهاره محبی- روزنامه‌نگار

بحران اقتصادی، اختلافات فزاینده سیاسی و نارضایتی‌های گسترده اجتماعی بخشی از چالش‌های پیش‎روی دولت ریشی سوناک، نخست‌وزیر انگلیس است؛ چالش‌هایی که در کنار رشد فزاینده تمایلات استقلال‌طلبانه در کشورهای تابع پادشاهی بریتانیا به‌ویژه اسکاتلند و ایرلندشمالی پس از خروج از اتحادیه اروپا(برگزیت) زمزمه‌های فروپاشی بریتانیای کبیر را بلند کرده است.
 البته هراس دولتمردان انگلیسی از فروپاشی پادشاهی بریتانیا امر جدیدی نیست و منشا آن به ابتدای داستان شکل‌گیری این پادشاهی بازمی‌گردد. با این حال مسئله اینجاست که این نگرانی کهنه از زمان مرگ الیزابت دوم در سال گذشته میلادی به‌طور قابل‌توجهی تشدید شده است. لیز تراس سیاستمدار حزب محافظه‌کار که ملکه الیزابت تنها 2روز پیش از مرگش نخست‌وزیری او را تأیید کرده بود، با ارائه بسته مالی بحث‌برانگیزی بریتانیا را در سراشیبی یک بحران مالی جدی قرار داد و چند هفته بعد هم از سمت خود استعفا کرد. از آن زمان تاکنون، بریتانیا با جهش شدید قیمت انرژی، اعتصابات گسترده و یکی از بدترین انقباض‌های اقتصادی چند دهه اخیر خود مواجه شده است.
فارغ از این، لندن پس از خروج از اتحادیه اروپا نه‌تنها نفوذ کمتری در جهان دارد بلکه از آنجایی که بیشترین شهروندان اسکاتلند و ایرلند شمالی به برگزیت رأی منفی دادند، با خطر جدایی این کشور از پادشاهی بریتانیا روبه‌رو شده است. سلطنت که زمانی نماد نفوذ بریتانیا و هویت بریتانیایی بود، اکنون به بستری برای بروز خصومت‌های خانوادگی خاندان سلطنتی تبدیل شده است. همین چند هفته قبل، شاهزاده هری با انتشار کتابی، از اختلافات عجیبی در خاندان سلطنتی بریتانیا پرده برداشت که هیاهوی بسیاری در جهان به‌پا کرد. نمود این اختلافات پس از مرگ ملکه الیزابت بیشتر شده است. ماهنامه فارین‌افرز می‌نویسد: «ثبات پادشاهی بریتانیا با استخوان‌های ملکه الیزابت به خاک سپرده شده است.»

پایه‌های لرزان پادشاهی
سلطنت بریتانیا بر چند اصل بنا شده بود که تقریبا همگی آنها امروز به لرزه درآمده‌اند. نخستین اصل آن، امپراتوری است. انگلیس، اسکاتلند و ایرلند از اتحاد با یکدیگر سود می‌بردند. این معامله برای طرفین منطقی بود: انگلیس می‌توانست بر جزیره بریتانیا تسلط یابد و طرف‌های دیگر نیز از حمله احتمالی طرف ثالث در امان مانده و در منفعت پیشرفت سریع انگلیس نیز شریک می‌شدند. پایه دوم پادشاهی بریتانیا پروتستانیسم بود. در قرن شانزدهم اختلافات شاخه‌های مختلف مذهبی چالش‌های زیادی را برای دولت‌های منطقه ایجاد کرده بود. آنچه در میان تمام ملت‌ها مشترک بود پروتستانیسم بود. اصل سوم تشکیل پادشاهی بریتانیا رهاورد انقلاب صنعتی بود. تشکیل اتحادیه‌های کارگری و حزب کارگر به‌مثابه ریسمانی ملت‌های مختلف را به یکدیگر پیوند می‌زد و شکاف‌ها را پر می‌کرد. دولت رفاهی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و همچنین تشکیل نهادهایی چون سازمان خدمات بهداشت که به تمام ساکنان بریتانیای کبیر فارغ از ملیت آنان خدمات ارائه می‌کرد نیز کارکرد تقریبا مشابهی داشتند. اصل چهارم تشکیل پادشاهی بریتانیای کبیر «پرستیژ» بود؛ به این معنی که بریتانیایی بودن برند برنده بود؛ روندی که دستخوش تغییر شده است. فارین‌افرز می‌نویسد: «شاید به لرزه افتادن یک یا 2پایه از 4پایه تشکیل پادشاهی بریتانیای کبیر تهدیدی وجودی برای آن به‌شمار نرود اما هر 4پایه چطور؟»

متحدانی که استقلال می‌خواهند
نخستین کسی که در تاریخ معاصر فروپاشی بریتانیا را پیش‌بینی کرد تام نارین، جامعه‌شناس اسکاتلندی بود که کتابش با عنوان «فروپاشی بریتانیا» در سال1977 منتشر شد. نارین نوشته: «در اینکه دولت بریتانیا سقوط خواهد کرد هیچ شکی نیست؛ البته این سقوط نه ناگهانی که به مرور اتفاق خواهد افتاد.» آنچه چشم‌انداز پادشاهی بریتانیا را تیره و تار کرده است، غلیان احساسات ملی‌گرایانه در اغلب کشورهایی است که امروز بخشی از این پادشاهی هستند. به‌عنوان مثال، در حال حاضر عرصه سیاست در اسکاتلند تحت تسلط حزب ملی اسکاتلند است؛ حزبی که اعلام کرده مهم‌ترین ماموریتش تحقق استقلال اسکاتلند از پادشاهی بریتانیاست. در ایرلند شمالی هم پروتستان‌ها اکثریت جمعیتی خود را از دست داده‌اند؛ مشخصه‌ای که در یک‌قرن گذشته باعث اتحاد ایرلندشمالی با بریتانیا شده بود. حتی ولز که انگلیس آن را در سال۱۲۸۴ ضمیمه خود کرد، به‎طور قابل‌توجهی در حال فاصله گرفتن از لندن است.

برگزیت تسریع‌کننده زوال پادشاهی
مرگ الیزابت دوم نشانگر نابودی امپراتوری بود. زمانی که او در سال1952 بر تخت نشست، امپراتوری بریتانیا بیش از یک‌چهارم جمعیت جهان را در برمی‌گرفت اما این قلمرو در زمان مرگش به چند جزیره و منطقه محدود شده بود و کشورهایی چون استرالیا و نیوزیلند نیز که هنوز بخشی از بریتانیای کبیر به‌شمار می‌روند قصد دارند تا پس از باربادوس که در سال2021 استقلال خود را اعلام کرد همان مسیر را طی کنند.
پیش از دوره سلطنت الیزابت دوم، در دوره سلطنت ملکه ویکتوریا که 63سال ادامه داشت، گفته می‌شد که خورشید در سرزمین‌های امپراتوری بریتانیا هرگز غروب نمی‌کند. به‌عبارت دیگر، بریتانیا در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، آنچنان پهناور بود که خورشید همواره حداقل بر یک بخشی از قلمرو آن می‌تابید. اکنون پس از مرگ ملکه الیزابت، خورشید پادشاهی بریتانیا هم میل به غروب دارد.
در این میان برگزیت به نوعی تلاش لندن برای جبران زوال تدریجی قدرت بریتانیا بود که البته نتیجه عکس داشت. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد خروج انگلیس از اتحادیه اروپا نقش زیادی در عمیق‌تر و حادتر شدن مشکلات اقتصادی امروز لندن داشته است. برگزیت همچنین باعث نارضایتی‌های گسترده از انگلیس در اسکاتلند و ایرلندشمالی شده و تمایل آنان به استقلال را بیشتر کرده است. در این میان، روی کار آمدن 5نخست‌وزیر در 6سال گذشته بیش از پیش نشان می‌دهد که مفاهیمی چون بریتانیای باثبات عملا رنگ باخته است به‌ویژه اینکه وضعیت دولت تکنوکرات ریشی سوناک برآمده از حزب محافظه‌کار نیز متزلزل ارزیابی می‌شود. فارین‌افرز با اشاره به تاریخ استعمارگرایانه بریتانیا می‌نویسد: «امپراتوری بریتانیا اکنون در بهترین حالت یک نمایش نوستالژیک از گذشته است و در بدترین حالت، کابوسی از یک پروژه ناتمام؛ پادشاهی برآمده از برده‌داری، نژادپرستی و خشونت بی‌رحمانه.»

تحلیل
سلطنت بریتانیا، نامحبوب در میان نسل جوان


کوین سالیوان، ستون‌نویس واشنگتن پست: لندن مدتی است که درگیر تنش‌های فزاینده منطقه‌ای است. اسکاتلند که چند سالی است به‌دنبال استقلال از بریتانیا است، تلاش‌هایش را برای جدایی از انگلیس پس از مرگ ملکه الیزابت دوم در سال گذشته تشدید کرده است. پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، مرز زمینی مشترک ایرلند شمالی با این اتحادیه به چالشی جدی تبدیل شده است. موافقت‌ها و مخالفت‌ها در این کشور با اجرایی شدن برگزیت، موقعیت آن را در پادشاهی بریتانیا به معمایی پیچیده تبدیل کرده است. در این میان، بریتانیا تحت اداره چارلز سوم است که محبوبیت زیادی ندارد. بسیاری از بریتانیایی‌های جوان اهمیت چندانی برای سلطنت قائل نیستند و آن را یادگاری اغلب پردردسر از گذشته می‌دانند. نظرسنجی‌ها حاکی از آن است که اغلب انگلیسی‌ها اعتماد گذشته به‌خودشان را از دست داده‌اند. دولتمردان انگلیس دوست داشته باشند یا نه، همه‌‌چیز از وقوع تغییراتی بنیادین در قلمرو بریتانیا خبر می‌دهد که تحقق‌ا‌ش اجتناب‌ناپذیر به‌نظر می‌رسد و در بهترین حالت تغییر دولت‌ها در لندن تنها می‌تواند این تغییرات را کم کند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید