مادرانههای آسایشگاه
زهرا کریمی-روزنامهنگار
تعدادشان به 50نفر هم نمیرسد. همگی خانهدار و بچهدار هستند و یکی از دلخوشیهایشان به قرار ساعت 10صبح روزهای یکشنبه و چهارشنبه جلسههای آموزش قرآن و ختمانعام است. طبق قراری که بین خودشان گذاشتهاند، این مجلسها هر هفته خانه یکی برپا میشود و همین که جلسه بعد از 2ساعت تمام میشود، تازه چراغ فعالیتهای خیرانه را روشن میکنند. عهد کردهاند اگر روسری، جوراب، پتو، بلوز، حوله یا شالگردن نو و دستنخورده در خانه دارند برای زنان سالمند آسایشگاه کهریزک کنار بگذارند و روز مادر برای اهدا و احوالپرسی همراه خود ببرند.
انیس خانم گهگاهی یک کیسه پر از روسریهای رنگی با خودش میآورد. خودش هم سنوسالدار است و بیشتر از بقیه سنگ این برنامه را به سینه میزند، هر چند هیچوقت خودش با گروه به آسایشگاه نمیرود. هر بار که سر حرف باز میشود که چه کسانی تمایل دارند برای پخش هدایا به آسایشگاه بروند، به بهانههای مختلف از رفتن سر باز میزند و میگوید در خانه مهمان دارد یا خانه بچههایش دعوت است و یا بهانههای دیگر. همین یکشنبه وقتی جلسه ختمانعام تمام شد و دختر حاجخانم لباسهای نو را داخل سلفون میگذاشت،به انیسخانم گفت: اینبار حجم لباسها زیاد است و شما هم با ما به آسایشگاه بیایید.
4-3 نفر از خانمها برای هماهنگی برنامه روز مادر مانده بودند. انیسخانم با پیشنهادی که دختر حاجخانم به او داد بغض کرد و گفت: « از وقتی مادرم عمرش را به شما داد، دیگر پا به آن آسایشگاه نگذاشتم». هربار که برای دیدار مادرم میرفتم، مادران پیر از من سراغ روسری رنگی و شاد میگرفتند و همینخاطره باعث شد تا از خانمها بخواهم اگر در خانه روسری نو دارند برای مادران آسایشگاه کهریزک کنار بگذارند.