نمایش نخستین زورو در سینما
تصویر ابدی دادخواهی
این بازی مشترک نسل ما بود؛ همین که مثل آملی (آدری تاتو در فیلم آملی پولین) نوار سیاهی از چادر مادرمان درست میکردیم با 2جای خالی به نشانه جای چشم و دیدن، بعد میبستیمش به چشم و چوبی، ترکهای، چیزی دست میگرفتیم که مثلا شمشیرمان بود و با آن حرف Z را روی دیوار یا زمین میکشیدیم و از طرف بزرگترها دعوا میشدیم و چوب و نقاب سیاهمان توقیف میشد و باز دوباره فردا همین بازی را از سر میگرفتیم.
داستان دن دیهگو دلاوگا -اشرافزادهای که دلش با فقرا بود- نخستینبار در سال 1919توسط جانسون مککولی (کمیکنویس آمریکایی) تعریف شد و 28نوامبر 1920توسط داگلاس فربنکس (ستاره سینمای صامت) روی پرده جان گرفت و از آن سال تا به حال زورو اسطوره مانده است؛ طوری که نویسنده منزوی و روشنفکری مثل ایزابل آلنده 4ماه از عمرش را گذاشت برای یادگیری شمشیر تا بتواند هجدهمین روایت از داستان این شمشیرزن افسانهای را بازنویسی کند.
دن دیهگو، که شبها به هیأتی کاملا متفاوت با روزش درمیآید، یک قرنی است که در کالیفرنیای دهه1790زندگی میکند؛ یعنی وقتی که این قسمت از آمریکای امروزی متعلق به مکزیک بوده و خود مکزیک هم مستعمره اسپانیا. دن دیهگو، اصلیتی اندلسی دارد، یک برادرخوانده کوچک دارد به اسم برنارد (که در بعضی نسخهها تبدیل به نوکر لال و وفادار او شد)، یک اسبسیاه به اسم تورنادو و نامزدی به اسم لولیتا پولیدو. او با فرماندار کالیفرنیا، پدرو فاگس (که این یکی، شخصیتی واقعی در تاریخ است) مبارزه میکند و به شیوه رابینهود، ظاهر میشود.
این قصه قدیمی مکزیکی تا به حال 19بار به فیلم و سریال تبدیل شده است و بازیگران زیادی در جلد این عیار اسپانیایی رفتهاند؛ از آنتونی هاپکینز تا آلن دلون و آنتونیو باندراس (حتی در یک فیلم ساخت 1944، یک زن - لیندا استرلینگ - زورو را بازی کرد)، اما از بین همه زوروهایی که دیدهایم، گای ویلیامز برایمان آشناتر است. این بازیگر آمریکایی تنها نقش بهیادماندنیاش را برای همین زورو و در سریال ساخته 1957والتدیزنی بازی کرد و تصویر دائمی زورو را در ذهن همه ما ساخت.