• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
دو شنبه 13 تیر 1401
کد مطلب : 165134
+
-

پیتر بروک، کارگردان بلندآوازه تئاتر، در 97سالگی درگذشت

پادشاه فضای خالی

تئاتر
پادشاه فضای خالی

پیتر بروک، کارگردان بلندآوازه تئاتر، شنبه 11تیر در 97سالگی درگذشت. بروک بارها جوایز معتبری مثل تونی، امی، لارنس الیویه و... را برده بود و او را  در زمان حیاتش«بزرگ‌ترین کارگردان زنده تئاتر» می‌نامیدند. عمده شهرت بروک به بهره‌گیری از عناصر تئاتر شرقی در تئاتر معاصر بازمی‌گردد. کریس ویگاند در «گاردین» بروک را کارگردانی توصیف کرده که طرز تفکر درباره تئاتر را با آثارش در کمپانی سلطنتی شکسپیر، در سالن Bouffes du Nord در فرانسه- سالن تئاتر ویرانی در پاریس که برای بیش از 30سال مقر بروک بود- و در دهکده‌های آفریقایی که بازیگرانش به اجرای بداهه می‌پرداختند، بازتعریف کرد. بروک در کتاب «زندگی من در گذر زمان» (ترجمه کیومرث مرادی، نشر قطره) نوشته: «سینما و تئاتر شخص را یاری می‌دهند تا به هر کجا که می‌خواهد، برود.» (ص. 21) بروک خیالاتش را پرواز می‌داد و در اساطیر و افسانه‌های شرق به گردش درمی‌آورد و هر آن مایه و مفهومی را که مناسب و متناسب با فکر و نگرشش می‌یافت، به کارهایش می‌آورد. هر اجرایی برای بروک فرصتی برای آزمودن شیوه جدیدی از زندگی بود. فرهنگ‌های نو، آداب و رسوم نو و آیین‌های کهن او را به‌خود جذب می‌‌کرد و بروک دروازه‌های روحش را به روی این تجربیات می‌گشود و ضمیر و جانش را سیراب می‌کرد. بروک از کودکی خیال‌پرداز بود و می‌خواست ورای هر آنچه را واقعی می‌نمود، ببیند و دریابد. در همین کتاب نوشته که در کودکی بیش از تئاتر به سینما علاقه داشته: «صنعت سینما افق‌های جدیدی به دنیای دیگری بود. من به‌ندرت به تماشای نمایش می‌رفتم و اگر هم می‌رفتم با بی‌میلی بود. مادرم با ذوق و عزمی راسخ مرا به نمایش می‌برد، درحالی‌که پدرم چشمک می‌زد و می‌گفت: «ما که اهل هنر نیستیم، ولی هنرمندان را دوست داریم.» من معمولا مجذوب نمایش می‌شدم ولی یک‌بار که تئاتر داستان و اجرایی جذاب نداشت، احساس کردم که درها و محیط صحنه تخیل مرا به بند کشیده‌اند. پس از آن پرسش‌هایی در ذهنم نقش بست: «آنها از کجا هدایت می‌شوند؟» یا «پشت پرده چه خبر است؟» روزی پرده بالا رفت و صحنه چیزی جز سه دیوار از اتاق پذیرایی نبود. صحنه مورد نظر عرشه‌ای از یک کشتی مسافربری اقیانوس‌پیما بود و بعید به‌نظر می‌رسید که چنین کشتی باشکوهی بتواند ناگهان دو طرف صحنه را بپیماید. من باید می‌فهمیدم دهلیزهایی که از درهای ضخیم آهنی می‌گذرند به کجا ختم می‌شود و چه چیزی پس پنجره‌های کشتی هست.» (ص. 22) همین پرسش‌ها و کنجکاوی‌ها بود که بروک را شیفته و شیدای تئاتر کرد، چنان شیفته که بیشتر عمرش را به کندوکاو در دنیای نمایش و شیوه‌های نوین در اجرا مشغول بود. تئاتر برای بروک حرفه و پیشه نبود؛ خود زندگی بود. بروک معتقد بود هر فرهنگی فرسودگی واژ‌‌گانی ویژه خود را دارد و سعی او گذر از این قالب‌های ثابت تقلیدی و رسیدن به راز کنش‌هایی آنچنان زلال و شفاف بود که کاملا طبیعی به‌نظر‌ آید. (همان، ص. 226) 
بروک تحت‌تأثیر آموزه‌های آنتونن آرتو و ایده تئاتر شقاوت وی بود، هرچند بزرگ‌ترین معلمش جوآن لیتلوود، کارگردان تئاتر و مدرس آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک‌ بود. بروک در دوران فعالیتش با تعدادی از بازیگران و نویسندگان و طراحان برجسته بارها همکاری کرد. از میان نویسندگان تد هیوز و ویلیام گلدینگ و از بین بازیگران پل اسکافیلد و گِلندا جکسون و از میان طراحان جورج واحویچ و سالی جیکوبز همکاران او را تشکیل می‌دادند. از بروک چندین کتاب مانده که «فضای خالی» معروف‌ترین‌شان است. او در این کتاب چنین نوشته: «من می‌توانم هر فضای خالی را بگیرم و آن را صحنه عریان بنامم. 
مردی در این فضای خالی قدم می‌زند، درحالی‌که شخص دیگری او را تماشا می‌کند، و این تمام چیزی است که برای اجرای یک کنش تئاتری لازم است.» با این نگرش، بروک صحنه‌های زیادی برای اجرا در جهان داشت.
بروک جز در تئاتر، در سینما هم تجربه‌هایی بس یکه و یگانه داشت. «مارا/ ساد»(1967) به‌مدت 116دقیقه، «شاه لیر»(1971) در 137دقیقه و «مهاباراتا»(1989) با زمان 318دقیقه جزو جذاب‌ترین و مهم‌ترین پروژه‌های سینمایی بروک بودند. بروک در ایران چهره‌ای شناخته‌شده بود و کتاب‌ها و مقالات و گفت‌وگوهایش ترجمه و منتشر شده و در سال‌های دور تعدادی از بازیگران و هنرمندان ایرانی با او همکاری کرده بودند.

این خبر را به اشتراک بگذارید