• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
سه شنبه 27 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 160934
+
-

حساب بازار کتاب

یادداشت
حساب بازار کتاب

علیرضا محمودی ‌؛ دبیر گروه  ادب و هنر

هرسال که سلام اردیبهشت به سال تازه هنوز به سلامت خرداد نرسیده، سرریزشدن سرسرا‌های مصلی از سرهای خم‌شده بر کتاب‌‌، زبان ناظران را به پرسیدن همه‌ساله این پرسش باز می‌کند که اگر جمع مجموع اهل کتاب انبوه سالن‌ها و راهرو‌ها و پیشخوان‌ غرفه‌های چشم‌انداز است، پس جامعه ایرانی کتاب‌باز است تا کتابخوان؟ گروه گروه عارف و عامی بست نشسته در صف تن زده بی‌انتهای بستنی و برگر و بریانی‌ را تمثیل می‌‌کنند که کتاب بهانه بهین است برای گپ و گعده در عصر‌های بهاری که خنکای بهار تهران بهانه‌های دل‌انگیزی برای سفر شهری به حوالی عباس‌آباد. آنها شمارگان زمین خورده و برنخاسته در شناسنامه‌های همان چنبر‌های چیده شده در قفسه‌های شلوغ را شاهد می‌گیرند و بی‌رودربایستی عدد را با آخرین محصول سرشماری نفوس و مسکن نسبت می‌‌کنند و آخرش بفرما می‌زنند که دلتان غنج نرود برای حساب کتاب‌های نمایشگاهی و قال و غوغا‌های اینستاگرامی، سرو ته این همه بروبیا و بشین و پاشو خیلی به خیال پرفروشی نمی‌رسد که به سودای 300نسخه هم نخواهد رسید.
غرزنان و گلایه‌گران همیشه بازار کتاب این روز‌ها کشکول پرتری دارند. چانه‌شان گرم گرانی و چنته‌شان شلوغ از برچسب بهای روغن و برنج و گوشت است. جمعیت جاری را نشان می‌دهند و پرده می‌زنند که نقل امروز دیگر نقل هر ساله نیست. این روزها اگر دست به جیب برود برای کف هرم مازلو است تا سقف آرزو‌‌های بزرگ. طعنه را مثل تیغ روانه می‌کنند که جمعیت ایستاده در صف‌های خوراکی‌های چرب حیاط نمایشگاه این روز‌ها اگر به نمایشگاه می‌روند برای یادآوری کتاب نایستاده که برای فراموشی حساب به صف شده‌اند.
بعد از شناسنامه کتاب و صف کباب، دست روی پشت جلد می‌گذارند که کاغذ اگر در تلوتلوی گرانی از طلا جلو نزده باشد، عقب نمانده. جوهر تا جان دارد بالا کشیده و چاپ تا توانسته چاپیده و مولف هرچقدر موقر و ناشر هرچقدر مهجور، قیمت تمام‌شده تعارف که ندارد. باید بالاخره بصرفد که چرخ صنعت نشر بچرخد. این قصه که فقط دود چراغ و سوز فراغ  نیست. کار است و کارگر دارد. این چرخه باید از مصحح تا صحاف، از چسب‌زن تا تازن و از برشکار تا شومیزکار نانی سر سفره ببرند. صفر‌های پشت جلد آن‌قدر‌ها متورم شده که دیگر از عنوان زودتر خوانده می‌شوند.
اگر بست نشسته بازار کتاب و دربسته صنعت نشر فارسی باشیم، نباید بید این باد‌ها بشویم که لرزیدن و لهیدن کار آنهایی است که دست‌شان به کتاب فقط به له‌له مدرک خورده تا لذت ادراک. بازار کتاب ایران، دیگر راسته صفی‌علیشاه و دکه‌های لاله‌زار نیست. آنچه در بازار کتاب ایران بیش از رود این گرانی‌ها و رودخانه گران‌جانی‌ها جاری شده بود، توفان تخصص است. کتاب‌های خاص و خوانندگان مخصوص، عناوین فراوان و شمارگان محدود. ناشرانی که جوی‌ها تازه جاری کردند و جوانان جویا را پای جریان‌ها کشاندند، برنده شدند وگرنه کتاب‌سازی‌ و کتاب‌بازی و کتاب‌خواری سال‌هاست که ورافتاده است.
 امروز فقط در بازار‌های کوچک کتاب‌های پرشمار را می‌توان یافت. چراکه جویندگان جواهر آگاه‌تر از همیشه پرسان‌پرسان پای به سالن‌ها می‌گذارند. جمعیت کتابخوان امروز ایران، کمتر کتاب نمی‌خوانند، بیشتر دنبال کتاب می‌گردند. صنعت نشر فارسی باید مثل هر صنعت دیگری برای دوران سختی که یک سویش گرانی و یک سویش کتابخوان پرسشگر است، دستپخت مناسبی فراهم کند. بازار کتاب را از شفق پیش رو دنبال کنیم نه از فلق پشت‌سر. خردمندان ناامید
 نمی‌شوند.

این خبر را به اشتراک بگذارید