تکریم صبر و پایمردی خانوادههای مبارزان انقلاب اسلامی
آنان که طریق ظفر را گشودند...
احمد سینایی- تاریخ پژوه
تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، گذشته از نیاز مبرم به روشمندی، هنوز آغازین گامهای خویش را نیز، به کمال نپیموده است. مراد از این نیاز، عدماستحصال و ثبت کامل، روشمند و علمی مبارزان و فعالان انقلاب و منسوبان درجه نخست ایشان است. این خلأ، میتواند کلیت جریان تاریخنگاری انقلاب را، با معضل مواجه ساخته و آن را با موانعی مهم روبهرو سازد. تفصیل ماجرا را، در فصول ذیل آمده سامان بخشیدهام:
یک
علاوه بر مبارزان انقلاب اسلامی، در هر مقام و رده که نقش آفریدهاند، همسران، فرزندان و مراودان نزدیک و حتی دور ایشان، در زمره گنجینهای از رازهای این حرکت تاریخساز بهشمار میروند. آنان از نقطه آغاز این حرکت یا از هر مرحلهای که بدان پیوستهاند، در زمره آگاهان به فراز و فرودها و پیچ و خمهای آن قلمداد میشوند و با دانستههای خویش، میتوانند گره از ابهامات و شبهات آن بازکنند. هر چند که ثبت خاطرات این عناصر، توسط مؤسسات تاریخپژوهی انقلاب اسلامی، پیشرفتهایی داشته و نمونههایی جذاب نیز در اینباره خلق گشته، اما این حرکت تا نیل به نقطه مطلوب خویش، فاصلهای فراوان در پیش دارد و همت مضاعف متولیان را میطلبد.
دو
برخی از آنان که در پی خلق اثری ادبی، تلویزیونی و سینمایی، در باب مراحل و دشواریهای انقلاب اسلامی برآمدهاند، به تکرار و کلیشهپروری سوق یافتهاند. ایشان به یقین، از گنجینه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و درامهای جذاب و پرکشش آن، دور افتاده و صرفا به اطلاعات دمدستی یا اینترنتی اکتفا میکنند. مشکل اساسی سازندگان آثار درباره سالیان پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیاهمیت قلمداد کردن پژوهش در این عرصه و سپردن آن به کف عناصر بیصلاحیت است. آنان عملا نشان دادهاند، که دکورسازی و صحنهپردازی را، بر پژوهش تاریخی ارجح میدانند و همین امر، در آثار تولید شده توسط ایشان، خللهایی فراوان ایجاد کرده و در مواردی آنها را از جذابیت و اعتبار ساقط است. هم از این روی نیز برخی آثار تولید شده در این باره، بیشتر به اتلاف منابع و تضییع وقت مخاطبان شباهت برده است.
سه
صفحه تاریخ روزنامه همشهری در آغاز فعالیت خویش، به بازیابی و انتشار خاطرات شاهدان تاریخ معاصر ایران و بهخصوص تاریخ انقلاب اسلامی، توجهی ویژه نشان داده است. گفت و شنودهای نشریافته با اردشیر زاهدی، قاسم امانی، امیر عراقی و اینک بانو اقدس اسلامی تربتی (همسر زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین علیاصغر مروارید) در همین راستا صورت میگیرد.
در این میان اما، مناسب است تا در باب قهرمان مصاحبه آخر، لختی سخن رود. مرحوم شیخ علیاصغر مروارید، از آغازین سالیان کودکی، شاهد وقایع سیاسی پیرامون خویش بود. او که در مشهد پای به عرصه وجود نهاد، در خردسالی فاجعه مسجد گوهرشاد را مشاهده کرد و پس از مهاجرت به تهران، در زمره یاران زندهیاد آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و نزدیکان شهید سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام و یارانش درآمد. هنگام عزیمت به قم، او که در عداد خطبای مشهور دینی در دوران خویش درآمده بود، اشاره به مظاهر دیکتاتوری و ناراستیهای حکومت شاه را، در اولویت خویش قرار داد و در دوره آغاز نهضت امامخمینی(ره) با اشتیاق در زمره حامیان و سخنگویان شاخص آن قرار گرفت. مزاحمتهای ساواک، اگر چه مروارید را به اقامت در تهران سوق داد اما موجب تغییری در رویکرد سیاسی او نشد. مسجد المهدی(عج) در منطقهای که تهرانویلا خوانده میشد، در زمره کانونهای شاخص انقلاب اسلامی قلمداد میشد که امامجماعت جسور و معترض آن، بارها زندان و تبعید را تجربه کرد.
او در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به نوفل لوشاتو و دیدار امامخمینی(ره) رفت و بارها در «چادر انقلاب» و در حضور ایشان، به ایراد خطابههای شورانگیز پرداخت. مرحوم مروارید پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشتر بر فعالیتهای علمی متمرکز گشت که حاصل آن دهها مجلد اثر روایی و فقهی است. وی در 14مرداد1396و در سن 93سالگی، روی از جهان برگرفت و در آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع)، مدفون گشت. روحش شاد و یادش گرامیباد.