خطای خبرهای رازآلود
محسن مهدیان- مدیرعامل
به شما گفته میشود داخل زیرزمین اتاق نموری است تاریک با حیوانات موذی. گوشه اتاق صندوقچهای است قدیمی که سالهاست از محتوای آن بیخبریم. آخرین فردی که پا به این زیرزمین گذاشته است امروز بین ما نیست.
9کلیدواژه اسرارآمیز:
زیرزمین / نمور / حیوان موذی / تاریک / صندوقچه / قدیمی / بیخبری / آخرین فرد / مرگ
ذهن شما ناخودآگاه از این زیرزمین یک مکان اسرارآمیز میسازد و حتی معطل باقی اطلاعات نیست. نقص اطلاعات را خودبهخود با داستانی خودساخته تکمیل میکند.
اما واقعا ماجرا اسرارآمیز است؟ خب زیرزمینها اغلب نمور هستند. تاریکی را هم با روشنکردن چراغ حل میکنند. حیوان موذی یعنی چی؟ مثلا عنکبوت؟ در صندوقچه رو هم باز کنیم ببینیم چه محتوایی دارد. آخرین فرد یعنی چه؟ خب بالاخره یکی بیرون میاد و یک روز هم میمیرد.
عدد 9هم کلا مهم نیست. ذهن شما دنبال عدد پایه مثل 10 یا 5 است. وقتی من بهجای 10 میگویم 9احساس میکنید رازی است در این 9. حال آنکه خب 9 تا کلمه بوده و 10تا نشده است.
ما همواره نسبت به اسرار، حس هیجان داریم و اغلب با رویدادهای اسرارآمیز با قضاوتهای کلیشهای منفی مواجه میشویم.
به این دو خبر توجه کنید:
وزیر نفت در جمع خبرنگارها گفت: تحریمهای نفتی بهزودی خواهد شکست.
حالا این خبر:
در صوتی که اخیرا از مکالمه وزیر نفت بهدست ما رسیده است وی در جلسهای پنهانی با حضور چند فرد گمنام، درحالیکه دستش را جلوی دهانش گرفته بود، گفت: بهزودی تحریمها خواهد شکست.
فرق اولی با دومی چیست؟ دومی نیز همان جلسه اولی وزیر در جمع خبرنگاران است. سرفه میکرده و دستش را جلوی دهانش برده است. اما در ذهن مخاطب متفاوت است. در دومی گویا کاسهای زیر نیمکاسه است. رازی است و رمزی و شاید فسادی.
ذهنهای آلوده به «بدبینی نهادینه شده» از هر خبر رازآلودی یک تحلیل مافیایی میسازد. برای همین است که اخبار بولتنها، ناگفتهها، محرمانهها، شنیده نشدهها و درگوشیها جذابتر است. چون هیجانآمیزتر است. این حس هیجانی حتی نقصهای خبر را میپوشاند. مثلا اگر همین خبر بولتنی، بدون منبع و بدون سند و بدون استناد و بدون استدلال منتشر شود، احتمالا پس میزنید اما وقتی داخل بولتن است گویی اعتبار ذاتی پیدا میکند.
با همین روش ذهن مخاطب را دچار خطا میکنند. چند بچه راهزن مجازی، سیستم صوتی یک بانک را دستکاری میکنند تا صدای رضاشاه روحت شاد پخش شود و خطای ذهن میگوید گویی حفرههای امنیتی در کشور ایجاد شده است. بامزه نیست؟
«انتشار فایل صوتی سخنان یک مسئول سپاه با یک مسئول دیگر.» و البته قضاوتهای نادرستی هم در این گفتوگو صورت گرفته است. الان این قضاوت چه حکمی دارد؟ سند است؟ الان قضاوت عدلیه را رها کنیم و قضاوت شخصی در یک فایل صوتی را بچسبیم؟ چون فایل صوتیاش ناخواسته منتشر شده؟ چون جلسه پشت درهای بسته است؟ چون رازآلود است؟
«مکالمه منتشر نشده نوید افکاری از زندان با دوستش.» خب؟ یعنی الان اعترافات دادگاه و دیگر شواهد و قضاوت قاضی و ... را رها کنیم و به این صوت منتشر نشده بچسبیم؟
خبر گلشیفته فراهانی از فروش دریای خزر به چین از لابهلای سند منتشرنشده تفاهم 25ساله. جالب اینکه عدهای باور میکنند و پلاکارد بهدست به خیابان میآیند که اجازه خاکفروشی نمیدهیم.
ادعای همسر یک مسئول سابق درباره اینکه فرمانده سپاه در جلسهای چنان و چنین گفته است که از عمد هواپیمای اوکراین را زدیم. حق این است که باور کنیم؟ تکذیبیه هم قبول نیست؟ ادعاهای متعارض قبلی هم؟ ادعاهای دیگر مسئولان هم؟ 40سال سابقه جمهوری اسلامی در صداقت در بیان خطاها هم؟ شواهد دیگر نیز؟ گزارش دادگاه هم؟
چرا چنین است؟ چون قاعده «خودش به من گفت چی گفت در گوش من گفت چی گفت؟ الان شب است» برای خیلیها مستندتر از روشنی خورشید است. خطای اسرار باعث میشود قصههای هیجانانگیزی در ذهن شکل بگیرد که حتی نسبت به افشای اسرار نیز مقاومت نشان میدهد.
راهحل چیست؟
اینکه فرض کنیم اگر این خبرهای مگو و پنهانی، چنین کلیشههای رازآلودی نداشت و مثلا آشکارا و رسمی منتشر میشد، آیا باز هم حجیت داشت؟ سندیت داشت؟ برایمان قابل اتکا بود؟ دنبال دلیل و منطق و سند نمیگشتیم؟
اینجاست که متوجه میشویم اهریمن رسانهای با کلیدواژههای صوت منتشرنشده و لورفته و درز شده و ... روی این خطای ذهنی برای القای تصاویر معیوب و معجوج حساب باز کرده است.
و اما حرف باقی مانده؛
این همه را گفتیم اما یک مسئله وجود دارد و آن اینکه چرا مخاطب نسبت به خبر پنهانی بیشتر حساس است؟ چون به غیر از هیجان، حس میکند پشت هر خبر رسمی، خبری است پنهانی و منتظر پشت پردههاست. اینجاست که گفته میشود بر مسئولان فرض است اول شفافیت و بعد هم پاسخگویی بهنگام و صادقانه.