کاسبی آزادانه رمالها و دعانویسها در بازار بزرگ ری
با «از ما بهتران» در ارتباطیم
رابعه تیموری
از رمالها و فالگیرهایی نیستند که کتابچه و بند و بساطشان را زیر بغل بزنند و گوشه خیابان چشم به راه مشتری بنشینند. در بیغولهها و خانههای نیمه مخروبه و پنهان از چشم قانون هم کاسبی نمیکنند. آنها از دکانداران بازار بزرگ ری هستند و در کنار دهها کاسب این بازار که به خرید و فروش اقلامی مانند پوشاک، زیورآلات نقره و... مشغول هستند، با بساط رمل و اسطرلاب و فالگیری خود سود و درآمدی قابل توجه به جیب میزنند. گزارش زیر حکایت کاسبی رمالان و دعانویسان در بازار بزرگ ری است که صبح یک روز پاییزی بهعنوان مشتری به سراغشان رفتیم.
چرت صبحگاهی بازار پاره شده و مشتریانی که صبح زود به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم(ع) آمدهاند، برای خرید و بازارگردی به بازار جدید حرم سر زدهاند. طبقه همکف بازار شلوغ است و با آنکه هنوز ساعت به 10صبح نرسیده، کرکره هیچ یک از دکانهای بازار پایین نمانده است. در طبقه زیرزمین هیاهو و بروبیا کمتر است و هنوز تعداد زیادی از دکانها باز نشده است. آنچه در این طبقه عجیب و غریب به نظر میرسد، دکانهای کوچک و بزرگی است که تبلیغات دعانویسی و رمالی در گوشه و کنار آن به چشم میخورد و از بستههای دعای دستنویس آماده تا مهره مار و پوست آهو در ویترینشان یافت میشود. به طرف یکی از این دکانها میروم که لابهلای فروشگاههای پوشاک زیرزمین به خوبی جلب توجه میکند. جوان 25ـ 26ساله و عاقله مردی کم مو داخل دکان نشستهاند و بستههای کوچک و بزرگ دعاهای دستنویس داخل سبدهای پلاستیکی روی پیشخوان شیشهای مغازه چیده شدهاند. یکی از دعاها را که روی آن نوشته شده «دعایطلب فرزند» به مرد جوان نشان میدهم و میگویم: «این دعا را باید چطور استفاده کنم؟» مانند طبیبی که به درد بیمارش پی برده، میگوید: «با این دعا اولاددار نمیشوی. کار تو خیلی گره خورده و باید برایت دعای خاصی بنویسم.» هزینهاش را میپرسم و میگوید: «هیچ دعانویسی این دعا را کمتر از3میلیون تومان نمینویسد، ولی من فقط200هزار تومان میگیرم.»
با صورت بدون محاسن و سر کم مو و پیراهن و شلوار پارچهای سادهاش بیشتر به همه قشری شبیه هست تا دعانویس. میپرسم: «خودتان مینویسید یا دعانویس دارید؟» جواب میدهد: «من با «از ما بهتران» در ارتباطم. برو از مشتریان بازار بپرس. در حالی که به نام خاصی اشاره میکند، میگوید که برو از او بپرس تا بفهمی دعاهای من چهقدر حاجت میدهد.» رو به عاقله مرد که بیصدا به حرفهای ما گوش میکند، میگویم: «200هزار تومان ندارم. خدا خیرت بدهد، کمتر حساب کن.» مرد جوان از لابهلای دستههای به هم ریخته دعاها یکی را بیرون میآورد و دعایی را که روی کاغذ مقوایی باریکی نوشته شده فوت میکند و به طرف من میگیرد: «نداری، این را ببر. قیمتش50هزار تومان است. بگذار توی نایلون و همیشه همراهت باشد. تا2ماه دیگر اولاددار نشدی بیا آن دعای200هزار تومانی را150هزار تومان هم برایت مینویسم.» طوری مشغول شمردن اسکناسهای هزار تومانی و2هزار تومانی نه چندان نونوار داخل مشتم میشوم که مردان دعانویس مطمئن میشوند که برای گرفتن دشت اول صبح خود، باید منتظر مشتری دست و دل بازتری باشند.
دور کردن همزاد ناجنس با 500هزارتومان
در دکان رمالی دیگری که در راسته نقرهفروشان زیرزمین قرار گرفته، کاسبی شروع شده و دختر نوجوانی که مانتوی کوتاه به سر و شال خوشرنگی به تن دارد، با آب و تاب ماجرای عشق یکطرفه خود به پسری بالاشهری را تعریف میکند. سن مرد رمال به60سال میرسد و با لحنی پدرانه صحبت میکند. او دختر نوجوان را دلداری میدهد و میگوید: «ببین بابا جان! تو همزادیداری که در کار و زندگیات گره میاندازد و نمیگذارد کارت درست پیش برود. من او را از تو دور میکنم تا مهرت به دل این پسر بیفتد.» تصور میکنم یکی از گردنبندهای آویخته بر در و دیوار مغازه شلوغش را که عنوانهای «باطلالسحر»، «گرهگشایی»، «جلب محبت» و... روی آنها نوشته شده، به مشتریاش میدهد، و دست آخر فلز زردرنگ کوچکی را از قفسهای بیرون میآورد و به طرف دختر جوان میگیرد: «بابا جان! این را در آب جوش فراوان بینداز و بگذار3روز و3شب توی آب بماند. غروب روز چهارم کمی از آب را در چهارگوشه خانهات بریز و با مقداری از آن غسل کن. انشاءالله3هفته دیگر همزادت از تو دور میشود و به مراد دلت میرسی.» اما و اگر آوردن مرد رمال ذوق چشمهای مشتری جوانش را میخواباند. مرد میگوید: «بابا جان! اگر باز هم نشد، آن پسر هم همزاد دارد و باید همزاد او را دور کنیم تا مهرت به دلش بیفتد.»
شمردن500هزار تومان اسکناسی که دختر جوان روی پیشخوان شیشهای پر از چرک و لک دکان گذاشته، باعث نمیشود از راه انداختن مشتری بعدیاش غافل شود و در حال شمارش اسکناسها قیمت هریک از دعاهای پشت ویترین را برایم میگوید: «آن بسته که کمرش کش بستهام دانهای40هزار تومان، آن دعاهایی که گوشه گذاشتهام، دانهای50هزار تومان. برایچی دعا میخواهی؟...» در طبقه زیرزمین بازار ری تعداد چنین دکانهایی کم نیست که عنوان حجره حکاکی را بر سر در خود نوشتهاند، ولی آزادانه و بدون پردهپوشی به رمل و اسطرلاب و دعانویسی مشغول هستند.
باورهای غلط باعث رونق رمالی میشود
حجتالاسلام «سیدعلیرضا کریمی» از روحانیون شهرری است. او از وجود دکانهای رمالی و دعانویسی در بازار جدید ری اطلاع دارد و میگوید: «متأسفانه عدهای از ناآگاهی و اطلاعات دینی ضعیف افراد سوءاستفاده میکنند و با وعده حل مشکلات آنها از طریق نوشتن دعاهای غیرمعتبر و باز کردن سرکتاب پولهای کلانی دریافت میکنند.» حجتالاسلام کریمی به اهمیت و جایگاه دعای واقعی در مفاهیم دینی اشاره میکند و میگوید: «طلب حاجت از خداوند در مفاهیم دین اسلام پسندیده است و باعث تقویت ایمان و آرامش افراد میشود، ولی شیوه معمول رمالی و دعانویسی، بازی با اعتقادات مذهبی دیگران است و خرافات را بین مردم رواج میدهد.» این کارشناس دینی برخورد قاطع و قانونی با رمالان و بالا بردن آگاهی دینی مردم را برای برچیده شدن بساط دعانویسان و سودجویان لازم میداند.
فتاوای مراجع تقلید درباره فالگیری و دعانویسی
آیتالله ناصر مکارم شیرازی: نوشتن دعاهایی که از حضرات معصومین(ع) رسیده و در کتب معتبر موجود است، اشکالی ندارد، ولی دعانویسی حرفهای که شغل افراد سودجوست، صحیح نیست و غالب کتابهایی که به آن استناد میکنند، اعتباری ندارد. این امر شرعاً جایز نیست و بسیاری از مدعیان آن افرادی خطاکارند، همچنین فالگیری از خرافات است و گرفتن پول برای گرفتن فال جایز نیست.
آیتالله صافی گلپایگانی: نوشتن دعاهایی که با دلیل معتبر از ائمه معصومین(ع) نقل شده و اجرت گرفتن در مقابل آن اشکال ندارد، ولی مراجعه به فالگیرها یا دعانویسانی که بهصورتهای مختلف از منابعی که اعتبار شرعی ندارد، نقل میکنند یا مینویسند، جایز نیست و پول گرفتن اینگونه اکل مال به باطل و حرام است. والله العالم.
آیتالله علوی گرگانی: دعانویسی از نظر شرعی اشکال ندارد، ولی فالگیری و جنگیری مورد تأیید نیست؛ البته دعانویسی که فعلاً در مملکت ما رواج دارد و بیشتر افراد کلاهبردار به این امر مشغول هستند، جایز نیست؛ زیرا بسیاری از آنها معلومات کافی در این امر ندارند و گرفتن چنین پولهایی هم خالی از شبهه نیست و ما نباید خودمان را در معرض سوءاستفاده اینگونه افراد قرار دهیم.