شیدا اعتماد
به یکباره پاییز شد؛ پاییزی که روی تقویم یکماه پیش، تازه رسیده بود این هفته و با تمام قدرت پنهانش، روی شهر سایهاش را پهن کرد. شهر شد یکپارچه زرد، نارنجی و قرمز. حالا یکی از قشنگترین زمان سال است تا قبل از اینکه وارونگی هوا، رنگ خاکستری و دود را به آسمان شهر تحمیل کند، آبی آسمان و برگهای رنگارنگ درختها و آن همه نارنجی در بساط میوهفروشها ترکیبی یگانه هستند. این وقت سال که میشود، سعی میکنم سهم بیشتری از این اندک زیبایی که شهر بزرگ به مخاطبیناش میدهد بگیرم. پردههای خانه را بهندرت میبندم. مدام میروم توی بالکن و زل میزنم به درختهای توی خیابان و مثل آن دخترکی که برگهای درخت حیاط را میشمرد، هر روز برگها را میشمرم تا ببینم چند روز دیگر از زیبایی پاییز باقی مانده است.
اگر حیاط داشتم، سهمام از این همه زیبایی بیشتر میشد؛ چیدن خرمالوهای درشت رسیده و تاراندن کلاغهایی که به طمع خرمالوها تا شاخههای پایینی درخت میآمدند و صدایشان را بلند میکردند تا دوستانشان را صدا کنند. جمعکردن برگهای زرد و قرمز از کف حیاط و از توی حوض و گوشدادن به صدای پاهای فرزندم که روی برگهای پاییزی، از این طرف به آن طرف میدوید. آپارتمانها اما سهمی اینچنین وسیع از پاییز ندارند. آدمها به همان تماشایش از دور قناعت میکنند. تازه اگر ساختوسازهای شهری، اندک درختی برای لمس پاییز در شهر باقی گذاشته باشند.
باران که میآید، زیبایی پاییز به اوج خود میرسد؛ به شرط آنکه در خانه باشی و باران، پشت پنجره باشد؛ نه اینکه کارمند خستهای باشی که از سر کاری طولانی میخواهد برگردد به خانه و میماند در ترافیکی که با نخستین قطرههای باران، همچون بختکی روی شهر میافتد یا هر کسی که عجله دارد و میخواهد به جایی برسد. در باران، همه راهها دور میشود.
با همه اینها پاییز این شهر، لحظههای زیبای بیشتری دارد. قبل از اینکه برف ببارد و آن شکوه سفید، تمام رنگهای پاییز را با خود ببرد، چند روز یا اگر خوششانس باشیم یکی،دو هفته دیگر داریم که برویم و شهر را تماشا کنیم. برویم از رنگهای پاییز برای خانههایمان غنیمت بگیریم؛ برویم و کدوحلواییهای نارنجی را با خانه آشتی بدهیم؛ سوپ کدوحلوایی، کیک یا پلو بپزیم. بگذاریم جان پاییز و جان خانه یکی شوند.
حالا که حیاط نداریم و گربههای حیاط نداشتهمان، دیگر به کلاغهای پررویی که دنبال سهم بیشتری از خرمالو هستند، زل نمیزنند و نمیتوانیم برگهایی را از حیاطمان جارو کنیم، پارکهای شهر و کوههایش را که از ما نگرفتهاند! آنجا پر از برگهای رنگارنگی است که پاییز با صدای خشخش این برگها، معنی پیدامیکند. سر راه برگشتن هم، با کدوحلواییهایی که بوی پاییز را تداعی میکنند، میتوانیم یکی برداریم و با مصرف آن، پاییزمان را زیباتر کنیم.
چهار شنبه 19 آبان 1400
کد مطلب :
145205
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/n51QR
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved