متمایل به امور کوچک
نوید پورمحمدرضا- نویسنده
فیلیپ لوپِیت، منتقد و جستارنویس مشهور آمریکایی، هنگام صحبت از موضوعاتی که در جستارها و نزد جستارنویسها محبوب و متداول هستند، به خصیصهای مشترک میان آنها اشاره میکند: تمایل به امور کوچک، نظیر روابط انسانی با خانواده و دوستان، خاطرات دوران کودکی، سرگرمیها و تفریحاتی مثل سفر، پیادهروی، یا وقت را به بطالت گذراندن و مواردی از این دست. به لحاظ تاریخی، چنین اموری معمولاً پیشپاافتادهتر و بیاهمیتتر از آن بودهاند که بخواهند موضوع یک نوشته یا یک کتاب را بهخود اختصاص دهند. متنها و کتابها اغلب میزبانِ امور بزرگ، دغدغههای والا، اشخاص سرشناس و رویدادهای تعیینکننده بودند. امور کوچک درون دیوارهای فضای خصوصی یا مرزهای رسمی کار و اشتغال حبس میشدند و بهتدریج فراموش... . امور کوچک به روایت درنمیآمدند، نقل نمیشدند، ثبت نمیشدند. این اشتیاق یا وسوسه ثبت و ماندگاری زندگیهای خُردِ مردمان عادی پدیدهای بیشوکم متأخر است. در تاریخهای پیدایی فرم جستار، اغلب از میشل دو مونتنی -و یعنی سده شانزدهم- بهعنوان سرآغاز یاد میشود، اما عمویتیافتن آن دسته خصایص مضمونی، فرمی و رواییای که ما امروز جستار را با آنها میشناسیم، به اواخر سده نوزدهم و مشخصاً سده بیستم برمیگردد. در سده بیستم است که به قول تریزا وِرنر، جستار از پدیدهای بورژوایی و متعلق به طبقه متوسط به پدیدهای همگانی و جهانشمول بدل میشود و دیگر صرفاً یک سرگرمی متین، اشرافی و محدود به عادات و آداب یک طبقه اجتماعی معین نیست. امور کوچک خصلتی همگانی مییابند؛ یعنی همگان میتوانند راوی و خواننده آن باشند.
گرچه تمایل به امور خُرد و کوچکی که لوپِیت از آن حرف میزند، بیشتر مختص جستار شخصی است اما تمامی گونههای جستار، حتی گونههای عینیتر، موضوعیتر و انتزاعیتر آن نیز، عاری از این ورِ شخصی نیستند. مرجعیت یا اعتبار یک جستارنویس نه از القاب رسمی، تخصصی یا دانشگاهی او، که از شخصیت ویژه او میآید؛ شخصیتی که در نوع نگاه، شیوه استدلال و سبک نوشتاری جستارنویس بازتاب پیدا میکند. بهقول لوپِیت، در هر جستاری میتوان ردّی از شناخت خویشتن را یافت. اما آنچه با اَشکال خُردتر جستار نظیر جستار شخصی (personal essay)، جستار روزمره (familiar essay) یا جستار خودزندگینامهای (autobiographical essay)، حاصل میشود، همین خصلت همگانی یا دقیقتر، شهروندی این فرم نوشتاری است. جستار خُرد از دل زندگی بیرون میآید و به لحظات خاموش و گریزپای آن، صدا و جان دوباره میبخشد؛ همان کاری را انجام میدهد که عکس میکند، با این تفاوت که بهجای تصویر، با زبان نوشتاری سروکار دارد. یک یاد، دیداری پیشبینینشده، وداعی تلخ، لحظهای شادان و بهطور کلی هر آن چیزی که روزمرگی ملالآور را کنار بزند و طعمی ویژه به زندگی ببخشد، میتواند نقطه عزیمت یک جستارِ خُردِ شخصی باشد؛ میتواند به کمک هنر روایتگری جستار، نقل شود، ثبت شود و از فراموشی و فروغلتیدن درون چاه راکدِ تکرار و روزمرگی نجات یابد. به قول شاهرخ مسکوب فقید «روزهای کمی [در عمر] گذرای ماندگارند زیرا طرح و رنگی دارند که در خاطرمان نقش میبندد و ما از برکت وجود آنها از خلال پوستههای خاطره، منزلگاههای عمر را به یاد میآوریم، صاحب گذشته میشویم و از این راه به زمان حال خود معنا میدهیم.» جستارهای شخصی از این گذراهای ماندگار جان میگیرند و میکوشند بهکمک هنر روایتگری به آنها در قلمروی کلام، جانی دوباره ببخشند.
اما امر شخصی بهتنهایی کافی نیست. جستارها از امور خُرد، خودمانی، معمولی و خصوصی ایده میگیرند اما در آنها متوقف نمیشوند، که اگر بشوند، اغلب عمری کوتاه خواهند داشت و خوانندگانی اندک. جستارهای ماندگار، هرقدر هم نقطه عزیمتشان شخصی باشد، دستشان را بهسوی دیگری، بهسوی خواننده، بهسوی جهان دراز میکنند. جستار نه همچون یک زندگینگاره (memoir) یکسر در پی ثبت امپرسیونها، ماجراها و خاطرههای شخصی است و نه همچون یک مقاله (article) تماماً در پی تبیین و تشریحِ یک مسئله بهکمک فرایندهای علمی، اُبژکتیو و غیرشخصی است؛ جستار همزمان از صمیمیت و فروتنی یک «زندگینگاره» و تفکر و تحلیلِ یک «مقاله» بهره میگیرد و میکوشد به تجربههای زندگی از منظر مفاهیم و ایدهها نگاه کند. جستار عزیمت ابدی یک عزیز را به کمک مفهوم غیاب، نوجوانی سپریشده را بهکمک ماهیت حافظه و فناپذیری و دلسپردن به انسانی دیگر را از مجرای نیاز و عشق طرح میکند و اینچنین به امر شخصی، جلوهای عمومیتر، فراگیرتر و انتزاعیتر میبخشد. اگر هر جستار انتزاعیای دستآخر حامل سویهای شخصی باشد، هر جستار شخصیای هم برای ماندن و خواندهشدن و عمومیتیافتن نیازمند یک ورِ مفهومی و انتزاعی است. جستارهای شخصی جوزف برودسکی همانقدر امکانِ عمومیتیافتن را در خود دارند که جستارهای انتزاعی سوزان سانتاگ امکانِ شخصیشدن را.
اینها همه جستار را بهرغم سادگی و گشودگی اولیه، تبدیل به فرمی دشوار و پیچیده میکنند؛ فرمی که از یک طرف با هنر روایتگری و تصویرسازی در پیوند است و از آن طرف با مهارت عمومیتبخشی و مفهومپردازی. از یک طرف با امر شخصی و لحظات خُرد زندگی سروکار دارد و از آن طرف با اتصال این امور و لحظات به یک نقطه ثقل جهانشمول. بله، جستار متمایل به امور کوچک است اما تحقق آن، دستیابی به آن و نگارش آن کوچک، کوتاه و فوری نیست، که مستلزم قدمگذاشتن در مسیری طولانی و پرپیچوخم است.