ما فرشته نیستیم
شخصیت منفی فیلم فرهادی فضای مجازی است
مهرنوش سلماسی - روزنامهنگار
«قهرمان» فیلم تازه فرهادی، سندی است تصویری از روزگار ما؛ روزگاری که هرچه باشد روزگار قهرمانی نیست و هر چهره موجهی میتواند در تندباد حوادث، یا در پی انجام خطایی بهظاهر کوچک، چنان سقوط کند که دیگر امکان برخاستن نیابد. فرهادی که در یکیدو سال اخیر متهم به فاصلهگرفتن از جامعه و دورشدن از دغدغههای ایرانیان شده بود، در قهرمان نشان میدهد همچنان روایتگر صادقی از آن چیزی است که در جامعه جریان دارد؛ همه آنچه میشود از آن درام خلق کرد. این موقعیت داستانی است که توسط فرهادی به مطالعهای جامعهشناسانه تبدیل میشود؛ جامعهای که ما در فیلم با تعداد محدودی از آنها سر و کار داریم (فیلم به شکلی مثالزدنی کاراکتر اضافی و معلق ندارد و برای حضور همه شخصیتها دلایلی موجه و کاربردی وجود دارد). فرهادی چهره پنهان و آشکار این جامعه را با آنچه در شبکههای اجتماعی جریان دارد، میسازد و مقابل دیدگان تماشاگر میگذارد.
با وجود اینکه فیلمنامه قهرمان، بسیار مهندسیشده است و تکتک کنشها، جزئیات رفتاری و دیالوگها بهشکل چیدمانشده و دقیق مورد استفاده فرهادی قرار گرفته است، فیلم در اجرا سرزنده و همراه با حالوهوای مستندگونه است؛ مثل دوربین روی دست در صحنههای آغازین فیلم و بازی غریب امیر جدیدی که کاراکتر رحیم را با تمام پیچیدگیهای بهظاهر سادهاش متبلور میسازد.
شخصیت منفی فیلم قهرمان، فضای مجازی است؛ شبکههای اجتماعیای که بهسرعت قهرمان میسازند و بهسهولت ویرانش میکنند؛ ابزاری که با تمام محسناتش، بهطور ذاتی آسیبهایی را هم به همراه دارد.
احترام و اعتباری که رحیم کسب میکند و تقدیرنامهای که در بسیاری از فصلها یا در دست رحیم است یا در دست سیاوش، پسرش، و در کل موقعیت طلایی بهدستآمده، قرار است در خدمت هدفی مهم (دادن طلب بهرام و آزادی از زندان) قرار گیرد. اما گوهر اصلی همان عزتنفسی است که باعث میشود زندانی گریبان مأمور زندان را تا لحظهای که فیلم دوربین موبایلش را پاک نکرده، رها نکند. قهرمان واقعی درست همان جایی خلق میشود که او در آستانه جفتوجورشدن قضایا و یافتن راهحلی، همهچیز را بهدست خودش خراب میکند. این همان کانون اخلاقی فیلم فرهادی است. این درست که ما فرشته نیستیم ولی با تمام کاستیها و خطاها، میتوانیم جلوهای از روشنایی و ایستادگی را بروز دهیم. این همان نقطه عزیمتی است که به فردیت معنا میبخشد و جهان اثر را معطر از اراده و تصمیمی میکند که با تمام تلخی و سنگینیاش، پیروزی اخلاقی بههمراه میآورد. در جهانی که نمایش اخلاقیات بیشتر از زیست اخلاقی مورد توجه قرار دارد و ریاکاری و تظاهر بخش جداییناپذیر از کاراکتر خیلیهاست، فرهادی در کنار نمایش روحیات و خلقیات مرسوم، دل به دل شخصیت برگزیدهاش میدهد و با او همراهی و همدلی میکند.
فرهادی برای نزدیکشدن به زندگی، به رعایت دقیق و ظریف جزئیات میپردازد. قهرمان، فیلم جزئیات است و در مواردی فیلمساز با ظرافت، لحن تلخ اثر را قدری تلطیف میکند؛ مثل نمای پایانی فیلم که تأکیدش بر آزادی و رهایی است؛ مثل زمانی که رحیم، فرخنده را در جریان تصمیمش میگذارد و با دیدن ناراحتی او بازی مژدگانیگرفتن را راه میاندازد. قهرمان از این لحظات زیاد دارد.