وحید قاسمی - متخصص بیماریهای عفونی
این پاندمی یک پاندمی جهانی، جدید و ناشناخته است. مشکل کرونا مشکل یک شهر، کشور یا قاره نیست. همه درگیر این ویروس شدهاند و برای ریشهکنکردن آن همه باید وارد میدان شوند. سلامت یکی، سلامت همه است و سلامت همه سلامت یکی است. پس این حقیقت غیرقابلانکار است که کنترل پاندمی کرونا باید بهصورت جهانی اتفاق بیفتد اما متأسفانه میبینیم که در نهایت هر کشوری تنها به مردم خودش فکر کرد و روحیه خیر جمعی کمتر در جهان احساس شد. هر کشوری متناسب با شرایط خودش، الگویی را برای واکسیناسیون انتخاب کرد و در بیشتر کشورها، کادر درمان و بیماریهای خاص در اولویت دریافت واکسن قرار گرفتند. این الگو، الگوی درستی است. افرادی که در معرض خطر بیشتر قرار دارند، باید حتما زودتر از سایر افراد جامعه واکسن دریافت کنند. در ایران هم کم و بیش از همین الگو استفاده شد؛ در ابتدا کادر درمان، سپس بیماران خاص و کمکم گروههای سنی بالا و در نهایت صنفهای مختلفی که در معرض خطر بودند واکسن دریافت کردند و میکنند.
به الگوی واکسیناسیون در ایران انتقادات بسیاری وارد است. نمیشود منکر این قضیه شد اما وقتی واقعیتها را نگاه کنید، خواهید دید که مسئولان و سیاستگذاران در کشور ما چاره دیگری نداشتند. نباید فراموش کنیم که از یک سو، کمپانیهای بزرگ واکسنسازی- حتی اگر خودمان میخواستیم فایزر و مدرنا بخریم به ما واکسن نمیفروختند و از سوی دیگر- ما در شرایط تحریمی به سر میبردیم و میبریم و واردات واکسن به کشور تحریمزده ویژگیهای خاص خودش را دارد و با موانع مختلفی روبهرو است. الگوی واکسیناسیون در ایران با توجه به موانع و مشکلات موجود، قابل دفاع و قابلقبول است. ناچار به اولویتبندی بودیم؛ نمیشود که همه جمعیت را همزمان واکسینه کرد.
اما با همه این اوصاف، یکی از انتقاداتی که به مدیریت کرونا در کشور هست این است که از زیرساختهای موجود پزشکی و سلامت در کشور، استفاده درستی نشد و تمرکز به جای آنکه بر مقوله «پیشگیری» باشد، به «درمان» اختصاص یافت. از سوی دیگر مسئولان نتوانستند اعتماد اجتماعی و همگانی را جلب کنند تا مردم از رعایت پروتکلها خسته نشوند و بدانند که بالاخره واکسن به ایران هم خواهد رسید و در نهایت این پاندمی در کشور ما هم انتها خواهد داشت.
ایران در دهه80 یک تجربه بسیار موفق در این زمینه داشت. درکشور ما در آن روزگار حدود 33میلیون نفر را در یکماه (سرخک- سرخجه) واکسینه کردیم و این یعنی توان کشور، توان قابلقبولی در این حوزه است اما بردارهای مؤثری که در این میان (مثل تحریمها) وجود دارند، کار را خراب کردند.
در پیک اپیدمی پنجم که بدترین پیک در 2سال اخیر بود، اعداد قابل بحثی به چشم میخورد. در این پیک، بالاترین آمار بستری ما به روزانه حدود 60هزار نفر رسید. اگر این موارد بستری را 20درصد تعداد بیماران آن مقطع زمانی درنظر بگیریم، حدود 300هزار نفر در یک روز در آن دوران، بیمار کرونایی در کشور وجود داشته است. اگر هر بیمار با 10نفر تماس داشته و او را آلوده کرده، یعنی باید 3میلیون نفر در آن پیک آلوده میشدند و میشد آنها را کانون آلودگی دانست. در یک کشور با جمعیت بیش از 80میلیون نفر در پیک پنجم حدود 3میلیون نفر کانون آلودگی بودند. اگر سازوکاری اندیشیده و ارتباط این کانون با بقیه بخشهای جامعه قطع میشد، زنجیره انتقال در همان پیک حاشیهساز حتی، قطع و به راحتی بیماری در کشور قابل کنترل میشد.
واکسیناسیون وقتی مؤثر واقع میشود که در مدت کوتاهی 70تا 80درصد جامعه واکسینه شوند. یکی دیگر از انتقادهایی که به الگوی واکسیناسیون فعلی وارد میشود همین است. نباید زمان طلایی از دست برود و هدف صرفا واکسنزدن به همه افراد جامعه باشد؛ بدون آنکه به زمانی که در اختیار داریم فکر شود و برای کوتاهکردن آن برنامهریزیهای لازم صورت گیرد. تازه بعد از ساماندهی این وضعیت، با توجه به باقیماندن پاندمی در جهان، باید هر 3ماه تا 6ماه در روندی سریع، دوز یادآور هم به همه آنها که دو دوز واکسن زدهاند تزریق شود تا بتوان آیندهای بدون ویروس کرونا، برای نه فقط ایران که همه جهان متصور بود.
کشورهای بسیاری در این روزگار با به کارگیری الگوهای مختلف، موفقیتهای قابل توجهی در حوزه واکسیناسیون کسب کردهاند اما نکته مهم این است که نباید فراموش کنیم نمونههای موفقی مثل امارات، سنگاپور و... جمعیت بسیار کمتری از ایران دارند یا از سوی دیگر کشورهای موفق اروپایی مثل آلمان، فرانسه و... با معضل بزرگی مثل تحریم دست و پنجه نرم نمیکنند.
آلمان، انگلیس و فرانسه هم از نظر علمی هم از نظر خدمات پزشکی، کشورهای توسعهیافتهای هستند و در مقاطعی، سرعت واکسیناسیونشان را بالا بردند و میتوانند الگوهای شهری مناسبی برای کشورهایی در سطح خودشان باشند. ایران نه امکانات این کشورها را دارد، نه پول آنها و نه حتی امکان تبادل مالی مانند آنها را. اینحاست که نقش نهادهای بیطرف بینالمللی تبیین میشود. این نهادها باید بدانند که جامعه کشورهای توسعهیافته و پیشرفته در قبال کشورهای توسعهنیافتهای مثل ایران، مسئولند و باید در چنین پاندمیهایی اختلافات سیاسی را کنار گذاشته و برای ریشهکنشدن بیماری تلاش کنند؛ چرا که سعادت خودشان در سعادت کشورهای توسعهنیافته گره خورده است.
در پایان اگر نگارنده بخواهد، نمونههای موفق الگوهای واکسیناسیون قابل مقایسه با ایران را بررسی کند، به کشورهای شرقی آسیا مثل کره اشاره میکند. کرهایها با جمعیت چند دهمیلیونی توانستند مدیریت بیماری و واکسیناسیون را به خوبی پیش ببرند و به هرکدام از حوزههای «پیشگیری» و «درمان» به اندازهای که باید، ارزش گذاشتهاند و روی آنها تمرکز کردهاند.
شنبه 8 آبان 1400
کد مطلب :
143990
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/kRvjN
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved