روبهرو با ناصر ممدوح؛ یکی از صداهای ماندگار دوبله و گویندگی سینما و تلویزیون ایران
بازیگری زنگ تفریحم بود
عیسی محمدی
با یک اتفاق دوبلور شد. در ابتدا برای بازیگر شدن نزد اهالی سینما رفته بود. وقتی دیده بودند که صدای خوبی دارد، او را برای کار دوبله معرفی کرده بودند و چنین بود که از سال 1340 کار دوبله را آغاز کرد. او امروز، نزدیک به 6 دهه فعالیت هنری و گویندگی و دوبله را در کارنامهاش ثبت کرده و حالا وقتی که از ناصر ممدوح سخن میگوییم، همه بلافاصله به یاد دوبلههای ماندگار او و نقشآفرینیهایش میافتند و همچنین اجراهایی که داشته. صدای او را در کارتونهای مارکوپولو، سندباد و معاون کلانتر و سریالهای خارجی جنگجویان کوهستان، افسانه شجاعان و... به یاد داریم؛ همچنین در فیلمهایی چون هرکول، محمد رسولالله، اسپارتاکوس، شاه لیر و... در سریالهای راه شب، اغما و فاکتور هشت نیز تجربه بازی و در مسابقه 101 و «حدس بزنید» سابقه اجرا داشته است. حضور او در گویندگی مستندهای علمی نیز بسیار پررنگ بوده است.
شما به عشق بازیگری وارد سینما شدید، نه؟
بله.
یعنی ورود شما به دنیای دوبله یک اتفاق بود، نه یک برنامه و هدف؟
فیلمنامهای نوشته بودم و چند جایی بردم که نشان بدهم. خجالت میکشیدم و آدم کمرویی بودم، ولی سعی کردم چند جایی ببرم. چند باری که پیش آقای میثاقیه رفتم، گفت تو صدای مناسبی داری و مرا به آقای کاملی که استاد بنده بودند، معرفی کرد. من حتی نمیدانستم دوبله چیست. رفتم و مسیر زندگیام برای همیشه عوض شد.
در آن روزگار جوانی ناراحت نبودید چرا بازیگر نشدید؟
نه. دوبله هم قسمتی از سینما بود دیگر. تقدیر ما هم چنین بود که به این سمت و سو کشیده شویم.
آن موقع که نخستین کارهای دوبلهتان را انجام میدادید، چه تصوری از آینده و جایگاهتان در این هنر داشتید؟
آن موقع اینطور نبود که به فکر آینده باشم و بیشتر به زمان حال توجه میکردم. در زمان حال گویندگی میکردم و استادان و حرفهایها کار میکردند و من هم از روی دست آنها یاد میگرفتم. 40درصد دوبله صدا و باقی آن هم القای حس و حال بازیگران از طریق صداست. من آن موقع فقط سعی میکردم کارم را درست انجام بدهم و دوبله برایم دنیای دیگری بود.
یعنی واقعاً بهعنوان یک جوان، هیچ فکری درباره آیندهتان نمیکردید؟
آن موقع مثل امروز نبود. کمتر کسی به آینده فکر میکرد، چون آینده برای هر کاری روشن بود.
اگر در همان سال 1340 که دوبله را شروع کردید، جایگاه امروزتان را بهعنوان یکی از صداهای کلاسیک و ماندگار دوبله ایران به شما نشان میدادند، باورتان میشد؟
(با خنده) اینکه دیگر شبیه معجزه میشد! ولی کاری به این چیزها نداشتم. کار دوبله برایم کار قشنگی بود. طبیعی است گاهی به آینده هم فکر میکردم، ولی آن موقع طوری که فردا و پسفردای ما بهتر از امروزمان بود. من با اینکه در دوبله یک تازهوارد بودم، ولی هرقدر هزینه میکردم باز هم پول اضافهای برایم باقی میماند. اکثریت همینطوری زندگی میکردند. گروه کمی بودند که دوراندیشی میکردند.
دورهای که شما کارتان را شروع کردید با دوره ما فرق میکند. امروز کسی اگر علاقهمند به دوبله باشد، از یک سو با شرایط سخت اقتصادی و تغییرات پیدر پی روبهرو میشود و از سوی دیگر نمیداند با عشقش چه کار کند. چنین افرادی که به دوبله علاقهمندند باید چه کار کنند؟
ببینید، آن زمانها مثلاً جوانهای تحصیلکرده که وارد حرفه ما میشدند، بدون تست و اتفاق خاصی وارد دوبله میشدند و توسط استادان این گزینش انجام میشد. دو هفته یا یکماه که میماندند، وقتی میدیدند که مناسب این کار و هنر نیستند جذب کارهای دیگری میشدند؛ چون کار وجود داشت و مثل امروز نبود. الان تحصیلکردهها هم اگر بخواهند در حوزه خودشان کار کنند، کاری برایشان وجود ندارد. در نتیجه بیشتر جوانها که سرمایهای هم برای شروع یک کار ندارند، ناچارند که به سمت هنر بیایند؛ سینما، تئاتر و حتی دوبله.
چرا؟
چون این اشخاص دنبال درآمدند و بهترین منبع درآمد هم کارهای هنری است؛ چرا که شما نیاز به هیچ سرمایهای ندارید و صرفاً باید تمرین و استعداد داشته باشید. درحالیکه برای کارهای دیگر، مثلاً باید یک ماشین خریداری کنید یا مغازهای اجاره کنید یا دستکم سرمایه اولیهای داشته باشید. هرچند بارها گفتهام که در کار ما این علاقه است که حرف اول را میزند. هر کسی هر کاری انجام میدهد باید عاشق کارش باشد و بخواهد که آن را درست انجام بدهد و از روی بیمیلی کارش را انجام ندهد. باید بخواهد که در کارش بهترین باشد. کسی که سعی میکند بهترین باشد، قرار نیست بهترین شود؛ ولی این ذهنیت حتماً در حرکت او اثرگذار خواهد بود.
پس کارهای هنری و کاری مثل دوبله را نوعی مزیت در دوره ما میدانید که جوانها میتوانند بدون سرمایه واردش شوند؟
بالاخره این عزیزان هم میآیند و تلاششان را میکنند و شاید نصفشان موفق بشوند، شاید نصفشان هم موفق نشوند.
با ظهور تلویزیونهای ماهوارهای و فضای مجازی، خیلیها گفتند دوره رادیو به سر آمده. اما دیدیم که فضای مجازی عملاً نیاز به گویندگی و صدا و رادیو را وارد حوزهای جدیدتر کرد. آیا چنین اتفاقی در عصر جدید، برای دوبله هم افتاده یا نه؟
دوبله ایران متعلق به دهه 40 بود؛ فیلمهایی باشکوه ساخته میشد و سوژههای بسیار خوب داشتند و بازیگران و کارگردانهایی عالی. در نتیجه دوبله هم در نسبت با این موارد از کیفیت بالایی برخوردار بود. به یاد دارم که آخر هفته و روزهای تعطیل که سینماها برنامه داشتند، خانمها و آقایان بهترین لباسهایشان را میپوشیدند و فضای سینما آکنده از بهترین عطرها و ادکلنها بود؛ اینقدر که سینما محترم بود و جدی. آن دوره دوبلاژ، دیگر تکرار نمیشود؛ نه آن بازیگرها، نه آن فیلمها و نه آن دوبلورها.
این حرفی که میزنید برای نوآمدگان عرصه دوبله خیلی افسردهکننده است...
الان بیشتر کارهای سینما و دوبله کامپیوتری شده و من از این تدوینها و دوبلههای کامپیوتری خوشم نمیآید. فیلمهای سینمایی آن موقع قابل قیاس با این روزگار نیست.
اگر آن اتفاقی که شما را دوبلور کرد برایتان اتفاق نمیافتاد و وارد بازیگری میشدید، فکر میکنید به اندازه دوبله موفق میشدید؟
سینما کلاً فرق میکند.
جایی گفته بودید حوصله بازی در پروژههای سینمایی را ندارید...
یکبار حرفی زدم که باعث ناراحتی یکی از کارگردانها هم شد. گفته بودم دوبله برای من جدی است و وقتی از دوبله برای بازیگری میآیم، زنگ تفریح من است. منظورم این بود که وقتی شما از کاری به کاری دیگر منتقل میشوید، این تغییر و تنوع باعث میشود تا کمتر خسته شوید. قطعاً سینما کاری بزرگ و سنگین است و هر کسی قادر به انجام آن نیست. من نیز در چند اثر سینمایی و تلویزیونی بازی کردهام و خیلی هم به من عزت و احترام گذاشتهاند و آدمهای محترمی بودند و خاطرات خوبی هم برایم به جا مانده. ولی در کل چون شخصیت حساسی داشتم و گاهی اتفاقاتی در سینما میافتاد که دور از این شخصیت من بود، نمیتوانستم با آن راحت باشم و در این حرفه دوام بیاورم.
از تقدیری که برای شما رقم زده شد تا دوبلور شوید رضایت دارید؟
کاملاً راضیام. اگر یکبار دیگر هم به دنیا بیایم باز هم دوبلور میشوم. ولی با توجه به وضعیت امروز دوبله شاید نتوانم این حرف را بزنم. دوبله امروز با این امکانات کامپیوتری خراب شده و اصالت خودش را از دست داده. هرچند در کل، من مردم را خیلی دوست دارم و حتی از جوانانی که دوبلههای اینچنینی میکنند چندان ناراحت نیستم؛ از سر ناچاری است که باید کارهایی بکنند و برای همهشان آرزوی سلامت دارم.
دوست دارید در آینده، ناصر ممدوح را با چه صدایی به یاد بیاورند؟
(با خنده) طبیعی است که با صدای خودم... در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که در سال سومی که کارم را شروع کردم، تلویزیون متعلق به بخش خصوصی و ثابت پاسال بود و تبدیل به تلویزیون ملی نشده بود. سریال «دکتر کیلدر» آن موقع پخش شد؛ که من به جای ریچارد چمبرلین گویندگی کردم و مرحوم شایگان هم گوینده نقش رئیس بیمارستان بود. این مجموعه خیلی در آن دوره دیده شد و اعتبار خوبی برای من به همراه آورد.
فکر میکنید اگر هنرمندی خجالتی نبودید، موفقتر میشدید؟
خب، شاید. ولی این کمرویی در خون من است. بچههایم میگویند تو هیچ وقت به کسی «نه» نمیگویی و نمیگویی که فلان کار را انجام نمیدهم و....