• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
چهار شنبه 28 مهر 1400
کد مطلب : 143458
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/zpOv5
+
-

جهان روز/ کاپیتان‌های بی‌کلاه آشپزخانه

جهان روز/ کاپیتان‌های بی‌کلاه آشپزخانه

 شیدا اعتماد

آشپزخانه خانه ما کوچک است. یک آشپزخانه یک نفره باریک است. در این آشپزخانه باریک تمام قصه‌های آشپزخانه‌های معمولی هم جریان دارد. نمی‌شود به‌خاطر باریک بودن آشپزخانه خرید خانه را هم کم کرد. نمی‌شود غذا درست نکرد یا از دست قابلمه‌های نشسته سر به بیابان گذاشت. درواقع باید یک جوری با این باریکی کنار آمد.
البته از این موضع که نگاهش کنی همه عمر آشپزی کردنم به این «کنار آمدن» گذشته. کنار آمدن با سؤال جاودانه همه آشپزهای جهان یعنی «چی بپزم؟» یک طرف و سؤال اختصاصی مادرها یعنی«غذا کی حاضر می‌شه؟» در مرحله دوم و تازه بعد از این دو تا سؤال اساسی، می‌رسیم به سؤال مهم‌تری که پشت سایه‌ها پنهان شده که «اصلا چی داریم که بشود باهاش آشپزی کرد؟»
عمده وقت من در آشپزخانه در تلاش برای تبدیل آنچه داریم به آن چیزی که عمده ساکنان خانه دوست داشته باشند می‌گذرد. علاوه بر این باید با بودجه‌ای که برای خرج خانه درنظر می‌گیرم بتوانم در طول یک‌ماه یخچال و فریزر را پر نگه دارم و برای آشپزی برنامه‌ریزی کنم. برنامه‌ریزی اقتصادی آشپزخانه کار راحتی نیست. علاوه بر آن در زندگی مادرهای شاغل «وقت» هم همیشه قحطی‌اش آمده و کسی هم «وقت» نمی‌فروشد که بشود خرید.
آشپزی به‌نظر کار ساده‌ای می‌آید اما نیست. برای اینکه کلی حواشی دارد و این حواشی باید مدیریت شود که آشپزخانه حاضر به خدمت بتواند غذای دلخواه را به‌دست خانواده برساند. در واقع آن قسمتی که جلوی ماهیتابه داغ ایستاده‌ام و دارم پیاز را هم می‌زنم، برای من بخش آسان‌تر آشپزی است.
مدیریت کردن فضا، خرج، وقت و پیدا کردن اسم غذاهای گمشده و درست کردن غذا که تمام شد و غذا آمد روی میز، آرامش، فقط یک ربع تا نیم ساعت طول می‌کشد. باز دوباره همه‌‌چیز از نو آغاز می‌شود. برای اینکه خانه، خانه باشد و آشپزخانه‌اش زنده بماند مدام باید این چرخ مدام بچرخد. هر روز.
البته که چیزی اختراع شده به نام «حاضری» که علاج درد وقت‌هایی‌ست که «وقت» را هیچ جوری نمی‌شود مدیریت کرد که غذای قابل‌قبولی در ساعت مناسب روی میز قرار بگیرد. مطمئنم درست همان لحظه‌ای که حاضری اختراع شده بچه‌ای غرغرو هم آنجا ایستاده بود که بپرسد: «فقط همین؟» امیدوارم نخستین آشپز جهان که نخستین حاضری را روی میز گذاشته، دنبال آن بچه هم کرده باشد که دیگر جرأت نکند از این سؤال‌ها بپرسد و ته مانده انرژی آشپزباشی خسته‌ای را که وقت کم آورده تحلیل ببرد. امروز که روز جهانی آشپز است را به همه کاپیتان‌های آشپزخانه، به همه آشپزهای غیررسمی که نه کلاه سفید روی سرشان دارند و نه کسی این شغل مخفی‌شان را به رسمیت می‌شناسد صمیمانه تبریک می‌گویم. می‌دانم یک روز بچه هایمان بزرگ می‌شوند و می‌روند سر خانه زندگی‌شان و می‌فهمند که برای 3 وعده غذا روی میز داشتن چه پوستی از آدمیزاد کنده می‌شود. آن روز می‌آیند پیش ما و می‌گویند: «اصلا به‌نظر نمی‌آمد که آشپزی این همه کار دارد. تو گاهی فقط نیم ساعت سر گاز ایستاده بودی که.» من که دارم یک لبخند کج را برای این روز بخصوص تمرین می‌کنم. برای آن روز رؤیایی که یک روز بالاخره می‌آید.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید