پرفورمنسی برای تالاب
مریم ساحلی
گفتند در گوشهای از شهر روایتی اندوهبار از تالاب به نمایش درمیآید؛ پرفورمنسی به نام «1450تالاب...» بقچههای ابر از آسمان انتهای تابستان آویزان بودند که ما رسیدیم، دیگران هم رسیدند. به آنها که میشناختیم سلام گفتیم، اما چهرههایمان از لبخند نشان نداشت؛ چراکه هر زمان سخن از تالاب به میان میآید، تنها «آه» است که از نهادمان برمیآید و لبخندهایمان در دورترین کوچههای افسوس گم میشوند.
ما در محوطه دوستداشتنی ساختمان قدیمی شهرداری انزلی به تماشای دنیایی ایستادیم که از آینده نشان داشت؛ از مرگ تالاب؛ نابودی زندگی و روزگاری که شاید جای شکار و شکارچی عوض شود.
پرفورمنس «1450تالاب...» با همکاری مؤسسه گیل تیتی، یونیمای گیلان و شهرداری انزلی از 27لغایت 31شهریورماه به نمایش درآمد تا تلنگری دیگر باشد برای اندیشیدن به وخامت اوضاع تالاب بینالمللی انزلی. پایان این اجرا با دعوت از حاضران همراه بود تا از آرزوهایشان برای تالاب انزلی و خطاهایی که در حقش روا داشتهاند، بنویسند. آسمان هنوز سرگردان بین باریدن و نباریدن بود که لوح سپید، همه حرفهای مردم را به جان خرید. وقتی به خانههایمان باز میگشتیم، پژواک موسیقی هراسانگیزی که از نفسهای به شماره افتاده، آژیرهای هولناک، زوزه باد و هجوم سیاهی نشان داشت، همراهمان بود. ما به تنهایی تالابی میاندیشیدیم که آب رفته و در چنگال طمع و بیتوجهی با مرگ دست به گریبان است.
زندگی اهالی شهر ساحلی انزلی از دیرباز با گستره سبز تالاب درهم آمیخته است. آنها شاهد هجوم انواع فاضلابها به تن رنجور تالاب و حجم عظیم رسوباتی که در اعماقش تهنشین شده، هستند. آنها میبینند چگونه سنبل آبی نفس تالاب را تنگ کرده و چه اندازه غمبار است وقتی از پروبال پرندگان اندوه میبارد و ماهیهای تالاب در خطر انقراض قرار گرفتهاند. مردم این شهر بارها و بارها به چشم دیدهاند که آتشِ طمع چگونه نیزارهای تالاب را به آتش میکشد و دستان متجاوزان چگونه بر حریمش چنگ میاندازند و اما بیتردید این دیدنها، دانستنها و روایت هزار باره دردهای تالاب راه به جایی نمیبرد تا زمانی که نجات تالاب انزلی به دغدغهای ملی تبدیل نشود و متولیان تالاب آستین همت بالا نزنند و در مسیر نجات قدم برندارند.