حق شهروندان در دسترسی به حملونقل عمومی
علیرضا محمدنژاد داریانی | حقوقدان و مدرس دانشگاه:
حق بر رفتوآمد، یکی از حقوق اساسی و بنیادین انسانهاست که از زمانهای دور، مورد توجه جوامع بشری نیز بوده است. اقتضائات زندگی بشر، جابهجایی و حملونقل را برای او الزامی میکند. با تعریف فلسفه ارائه «خدمت عمومی» توسط دولتها از یک سو و رشد سریع فنآوری و ظهور ابزارهای نوین حملونقل از سوی دیگر، برای تجلی حق بشری انسان در زمینه تضمین آزادی رفتوآمد ایمن و بدون خطر، دولتها مکلف شدند که زمینه ارائه حملونقل عمومی را برای شهروندان فراهم کنند.
شهرنشینی نوین، ضرورتها و شیوههای جدیدی را برای برخورداری شهروندان از حقوق خود میطلبد؛ زیرا شهرهای بزرگ به دلیل گسترش حجمی و نیاز به جابهجایی افراد جهت دسترسی به محل کار، سکونت یا مراکز خرید و امثال آن، بیش از پیش به حملونقل عمومی وابسته شدهاند. سیاستگذاران عمومی در کشورهای توسعهیافته به این امر توجه بهتر و بیشتری داشته و خدمات حملونقل عمومی را جزو وظایف نهادهای عمومی مانند شهرداریها تلقی کردهاند. از تسهیلگری برای استفاده از دوچرخه در برخی شهرهای اروپایی گرفته تا راهاندازی مترو و خطوط حملونقل کابلی و تلهکابین، مظاهر نوین برخورداری شهروندان از حملونقل عمومی به شمار میرود.
خدمت حملونقل عمومی در یک موضوع، به فرهنگ عمومی نیز وابسته است؛ زیرا شهروندان باید بپذیرند که این خدمت به دلایل متعددی همچون ارزانبودن، دردسترسبودن، کاهش آلایندههای زیستمحیطی، کاستن از بار ترافیکی شهر، ضررنرساندن به دیگران در نتیجه استفاده غیرضروری از وسایل موتوری شخصی، تسهیلگری در خدمات عمومی و ضروری شهری نظیر اورژانس و آتشنشانی، حملونقل عمومی در راستای اصل منفعت عمومی میتواند معنا و مفهوم پیدا کند.
چون قاعده همزیستی اجتماعی در منفعت عمومی قابلیت توصیف دارد، فرهنگ عمومی با فارغکردن خود از نگرشهای فاخرانه و منفعتطلبی شخصی، توجهی ارجمحور به سود و خیر همگانی دارد و حق خود را در استفاده از حملونقل عمومی، از نهادهای متولی، مطالبه میکند. با این مطالبهگری، دولت و نهادهای عمومی به تکلیف خود عمل میکنند و با بسترسازی توسعه حملونقل عمومی از طریق نگرش به نظرهای فنی و کارشناسی، تلاش خود را به تجلی حقوق شهروندان معطوف میسازند. جمعیت بسیار زیاد و حجم انبوه ترددهای داخلشهری یا پیرامون آن برای شهروندان، اقتصاد خانوار را در صورت نیازمندی به استفاده از خودروهای شخصی، تحت فشار قرار میدهد و تلفشدن میلیونها ساعت از زمان شهروندان در ترافیکهای سنگین با افزایش آلایندههای صوتی و زیستمحیطی، شهر را به مکانی سخت برای برخورداری از زندگی شایسته، مبدل و شهروندان را دچار تنش-های روانی و جسمانی زیادی میکند. در چنین حالتی، روند تصادفات داخلشهری به متضررشدن افراد و ورود صدمههای جسمانی فراوان منجر میشود و در نهایت، همه شهروندان آن شهر آسیب فراوان میبینند.
لزوم برخورداری شهروندان از زندگی شایسته در موضوع حملونقل عمومی، تکالیفی را بر عهده نهادهای عمومی و خود شهروندان میگذارد که این اقتضاها به شرح زیر قابل توصیف هستند:
1) شهرنشینی، زندگی نوین شهروندان را با نیازمندیها و مسئولیتپذیریهای جدید تعریف میکند. اگر شهروندان میخواهند در آرامش و بدون بروز تنشهای روانی زندگی کنند، لازم است دیدگاه و فرهنگ عمومی خود را در مورد اعمال حق بر رفتوآمد تغییر دهند و رویکرد نویی را شروع کنند که استفاده از حملونقل عمومی است.
2) نهادهای عمومی بهویژه شهرداریها بهعنوان متصدی ارائه خدمت عمومی به شهروندان، تکلیف دارند حق شهروندان را در برخورداری از زیرساختها، بستر و ابزارهای ایمن، سالم و در دسترس حملونقل عمومی فراهم کنند. برای دسترسی افراد به حملونقل عمومی و بهرهمندی از خدمت عمومی لازم است:
الف ـ در تمام نقاط مختلف شهری، مراکز استقرار وسایل حملونقل عمومی مانند ایستگاههای دسترسی شهروندان، ایجاد شود؛
ب ـ در طول روز یعنی از سپیدهدم تا پاسی از شب (در مناطقی خاص از شهر همانند مراکز درمانی، گردشگری و پرتردد در طول شبانهروز)، دسترسی شهروندان به خدمات حملونقل عمومی فراهم باشد؛
پ ـ ایستگاهها و وسایل حملونقل عمومی به گونهای ایجاد شود و در دسترس شهروندان قرار گیرد که افراد دارای معلولیت، بیماران و اشخاص کهنسال بدون کوچکترین مانعی بتوانند از آنها استفاده کنند؛
ت ـ خدمات حملونقل شهری با ایجاد زیرساختهای مناسب مانند استفاده از پلها یا عابرگذرهای تسهیلگر در دو سوی معابر عمومی بزرگ، در دسترس شهروندان قرار گیرد؛
ث ـ شیوهها و ابزارهای نوین حملونقل عمومی که به تناسب وضعیت شهرها قابلطراحی و استفاده باشد، باید در اختیار شهروندان قرار گیرد.
3) رسانههای مختلف، شبکههای اجتماعی و ابزارهای نوین فرهنگسازی باید توجیه مناسبی از منفعت عمومی را در اذهان شهروندان، ایجاد و زمینه ترغیب و تشویق آنان را به استفاده از وسایل حملونقل عمومی، فراهم کنند. این کار با توجه به لزوم تغییر فرهنگ فعلی که به استفاده از وسایل شخصی توجه بیشتری دارد، نیازمند برنامهریزی فرهنگی مناسب، آهسته و پیوسته است و بدون شکیبایی قابلتحقق نیست.
4) برخی نهادهای دولتی مانند وزارت کشور، سازمان حفاظت محیطزیست، وزارت راه و شهرسازی، وزارت صنعت و معدن و تجارت، وزارت بهداشت و درمان و سازمان بهزیستی باید هماهنگیهای لازم را برای تحقق اهداف موضوعی یادشده در کنار شهرداریها به عمل آورند. واقعیت این است که شهرداریها بدون هماهنگی دستگاههای یادشده امکان نیل به اهداف توسعه حملونقل عمومی را نخواهند داشت. همانگونه که برای شهروندان از لزوم توجه به اصل منفعت عمومی یاد میشود، برای نهادهای دولتی و عمومی، این اصل در اولویت ویژهایاست تا با پرهیز از تصمیمگیریهای بدون برنامه، این موضوع را به تجلی و عینیت برسانند. همه ما باید بدانیم که شهرنشینی مستلزم داشتن لوازم و ابزارهای آن است و شهر خوب، زندگی شایسته را بسترسازی میکند. زندگی شایسته، حق همه شهروندان است و یکی از ابزارهای تحقق آن در شهرها، نگرش به اصل منفعت عمومی با استفاده از وسایل حملونقل عمومی است.