• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
چهار شنبه 19 خرداد 1400
کد مطلب : 132691
+
-

مکانی در آفتاب/ میعاد با صلح میرزایی در سینما مراد

مکانی در آفتاب/ میعاد با صلح میرزایی در سینما مراد

سعید مروتی

 تا قبل از گرفتن دیپلم گذرم به میدان امام حسین نیفتاده بود. برای ما که بچه غرب تهران بودیم منتهی علیه شرق، پیچ شمیران بود و اساسا کاری با شرق تهران نداشتیم تا اینکه پای رفقای شرق‌نشین به زندگی ما باز شد و برای رفتن به سه راه شکوفه و خیابان پیروزی، چشم‌مان به جمال میدان امام حسین هم روشن شد. پا به میدان امام حسین که می‌گذاشتی، سینما مراد را می‌دیدی که در دهه 70، بیشتر فیلم اکشن اکران می‌کرد و آن سوی میدان، سینما تهران (میامی سابق) شیک‌تر و با کلاس‌تر بود. سینمای کوچک دیگری هم در آن حوالی بود که نامش از خاطر رفته ولی خاطره‌اش با تماشای «لانه عقاب‌ها» (ساخته رضا صفایی که در تیتراژ با نام کارگروهی اکران شد) هنوز زنده است. سینما مراد اما وسوسه‌ای برنمی‌انگیخت تا روزی که به ضرورت میدان امام حسین سر راهم قرار گرفت و آنکه سودای دیدنش باعث شد غرب را به شرق وصل کنم خلف وعده کرد و نیامد. آمدم آن سوی خیابان که سوار تاکسی‌های انقلاب شوم که پلاکارد سینما مراد توجهم را جلب کرد. «شاهین طلایی» (قدرت‌الله صلح میرزایی) روی پرده بود. تصویر درشت نقاشی نه چندان هنرمندانه محمود دینی و اصغر بانکی و آن ژست اسلحه به‌دست گرفتنشان، چنان توجهم را جلب کرد که بلیت خریدم و وارد سینما شدم. سینمایی قدیمی (تاسیس در ۱۳۳۲) که بیشتر مشتریانش هم سرباز، کارگر یا از مهاجران افغان بودند. بعد از ورود به سالن نخستین چیزی که توجه را به‌خود جلب می‌کرد بوی غریبی بود که به مشام می‌رسید. ترکیبی از بوی پوست تخمه، عرق تن و بوی پا و احتمالا گازوئیل. این بو فقط در چند دقیقه اول آزار‌دهنده بود و خیلی زود شامه تماشاگر به آن عادت می‌کرد. اما شاهین طلایی؛ اکشن عجیبی که کمبود امکانات، فقر تولید و خام‌دستی در اجرا به آن کیفیت منحصر به فردی داده بود. آن سال‌ها اکشن گونه مسلط سینمای ایران بود و در میان همه تولیدات حادثه‌ای شاهین طلایی دیگر آخرش بود. سادگی مفرط طرح داستانی تا پرداخت تیپ‌های مثبت و منفی و جنس گفت‌وگونویسی و رعایت نشدن قواعد دکوپاژ و شکستن مداوم خط فرضی، ما را با پدیده نوظهوری به نام قدرت‌الله صلح‌میرزایی آشنا کرد. در سکانس فینال فیلم، اغتشاش حاکم بر صحنه چنان شدت می‌گرفت که اصلا معلوم نبود طرفین درگیر از کجا و به چه سمتی شلیک می‌کند. نداشتن جغرافیا در صحنه‌های شلوغ مشکل ازلی ابدی اکشن‌های ایرانی بود ولی شاهین طلایی در این زمینه چند سور به فیلم‌های دیگر زده بود. نخستین ساخته بلند صلح میرزایی، فیلم مفرحی بود و به‌عنوان تولیدی ارزان در شهرستان‌ها و سینماهای درجه 2و3 پایتخت خوب فروخت و سودی که نصیب تهیه‌کننده شد، تداوم حرفه‌ای نویسنده- کارگردانش را تضمین کرد. مدلی از فیلمسازی بسیار ارزان که با هر مصالحی، در نهایت محصولی بیرون می‌داد که تماشاگر هدفش را اگر نه خیلی شیفته و مشعوف ولی در نهایت راضی از سالن به بیرون می‌فرستاد. البته من هنگام خروج از سینما مراد کاملا مشعوف و راضی بودم و نام کارگردان را به‌خاطر سپردم تا حتما فیلم‌های بعدی‌اش را هم ببینم. بعد از آن تا چند سال، سینما مراد میعادگاه من با استاد صلح میرزایی بود که پشت سر هم فیلم می‌ساخت و من به همراه یکی از دوستانم تماشاگر مشتاق آثارش بودیم و اغلب هم در سینما مراد حاضر می‌شدیم تا هر بار غافلگیر شویم. و اینگونه بود که «حامی»، «علف‌های هرز» و «گریز از مرگ» از راه رسیدند و در بهار جوانی روزها و شب‌های ما را ساختند. فیلم‌هایی که اتفاقا تماشایشان در سینمایی مثل مراد معنا می‌داد. در سال‌های بعد که موج اکشن‌سازی‌ خوابید و کمدی جایش را گرفت، صلح میرزایی هم تغییر مسیر داد و فیلم‌های همچنان مفرحی ساخت که البته هیچ‌کدام به گرد شاهین طلایی و حامی و علف‌های هرز نرسیدند. صلح میرزایی وقتی سراغ کمدی رفت که سینما مراد هم برای توسعه مترو تخریب شده بود. دوره آن اکشن‌های عجیب تقریبا همزمان با سینمایی که هیچ وقت فرصت اکرانشان را از دست نمی‌داد تمام شد. سینما مراد سال ۸۳ تخریب شد و الان جایش ایستگاه مترو است.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید