سعید برآبادی
واقعا هیچکدام از استدلالها فایدهای ندارد؛ «نه یعنی نه»!
این یک گزاره اثبات شده و البته نوشته شده در ساحت اخلاقیاتی است که ما آدمها را در کنار هم اما سالم و در امنیت نگاه میدارد. در تمام پروندههایی که این روزها در شبکههای اجتماعی از آزار و اذیتهای جنسی مطرح میشود نخستین پرسش هر حقوقدانی این است: «آیا آزارگر به صراحت از قربانی پرسیده است؟» و پرسش دوم اینکه آیا قربانی جز یک «نه» ساده چیز دیگری گفته است؟ نه بهمعنای نه است. وقتی که چیزی را نمیخواهیم با یک نه در برابر پذیرش آن مخالفت میکنیم و اگر به هر دلیلی امکان نپذیرفتن درخواستهای آزارگرانه را نداریم، آن «نه»، فردا میتواند شاهدی بر رفتار آزارگرانهای باشد که قربانی آن شدهایم.
نپذیرفتن این اصل و تفسیر این گزاره بهعبارتهایی شبیه به اینکه «به زبان نه میگفت اما دلش چیز دیگری میخواست» یا «از کجا میدانستیم نه گفتن او واقعا بهمعنای عدمرضایتش است» جز مغالطه در اصل صیانت آدمها از حریم شخصیشان معنای دیگری ندارد. چند سال پیش که در حوزه آسیبهای اجتماعی شهر تهران به موضوع آزار جنسی کودکان کار پایتخت پرداختیم، یک نکته جالب در روایات کودکان مشترک بود و آن اینکه آزارگران پیش از عمل خود از قربانی اجازه نگرفتهاند و طبیعی است که عمل آنها هر چه باشد در درجات مختلف آزار، تعرض و حتی تجاوز دستهبندی خواهد شد.
مهم هم نیست که شما هنرمند باشید یا کارمند یک اداره یا دانشجو یا هر شغل دیگری و مهم نیست سطح اطلاعات و فرهنگ و آموزش شما چقدر است؛ در همه دنیا نه فقط یک معنا دارد: «نه»! اگر باور ندارید کتابی به نام «نه یعنی نه» را به شما معرفی میکنم که جینین ساندرز برای رده سنی کودکان نوشته و بهروشنی به آنها میآموزد که اگر نه گفتند کسی حق ندارد صورت آنها را ببوسد، به آن دست بزند یا آنها را وادار به انجام کارهای ناخواسته کند.
البته که گفتن از اینها برای آزارگران، بیفایده و عوامفریبانه است، اهمیت چند ساعت نفس کشیدن آنها از ماهها تلاش ما برای درآوردن لقمهای نان، خواندن ترانهای قدیمی، نوازش موهای فرزندمان وقتی که از شادی خرید یک جفت کفش چشمهایش برق میزند بیشتر است گویا.
نه یعنی نه!
در همینه زمینه :