من قهرمان خانه خودم هستم
علی غیبی، دونده کوهستان که بهتازگی در مسابقات تور آلانیا سوم شده، میگوید اگر فدراسیون حمایتش نکند مهاجرت میکند
میشود کلی جمله با اگر برایش نوشت؛ مثلا اگر پدرش را در 4 سالگی از دست نمیداد، اگر در هشت نه سالگی «علی» کاراکتر فیلم بچههای آسمان را نمیدید و باهاش همذاتپنداری نمیکرد، اگر آرزوی دویدن نداشت و اگر رویایش را به دوستش نمیگفت، الان علی داستان ما کجا بود؟ یکی از صدها آدم معتادی که در کوچههای شهر هر روز امیدشان به زندگی کمرنگتر میشود؟ یا اگر در این چند سال همه مسئولانی که با افتخار و لبخند از موفقیتهای او میگویند، کنارش بودند و ازش حمایت میکردند، به کجا میرسید؟
اینها واقعیتهای زندگی علی غیبی هستند اما نگاه او به آسمان است، جایی که روزی در هپروت روی ابرهایش قدم میگذاشت و حالا در واقعیت خودش را به بالاترین نقطهها رسانده، بالاتر از رویاهایش. او به بالاتر از اینجا هم فکر میکند حتی اگر به قول خودش مجبور باشد با نان خالی، شکمش را سیر کند.
غیبی دونده کوهستان است و به تازگی در تور آلانیای ترکیه سوم شده است: «یک مسیر را اشتباه رفتم.» زندگی او با کار شروع شد: «از وقتی پدرم فوت کرد و یادم میآید کار میکنم.» و با یک رویا: «همیشه دوست داشتم بدوم.» اما اعتیاد او را از این آرزویش دور کرد: «از 15سالگی سیگار میکشیدم. بعدا درگیر بقیه مواد شدم. در همان سالها برای کار از بیجار به تهران آمدم.» یک روز در سن 26 سالگی آرزویش را به دوستش که کارفرمایش بود، گفت: «جواب داد مگر میشود با اعتیاد بدوی؟ من را به مربیام رحیم قهرمانی که مربی دو بود و دوی کوهستان هم کار میکرد، معرفی کرد.» بعد از این مسیر زندگی او تغییر کرد: «من همیشه عاشق دویدن بودم. حتی روزهایی که معتاد بودم، در هپروت خودم را در حال دویدن در آسمان میدیدم.» علی اعتیادش را ترک و تمرینات را شروع کرد. او راننده اسنپ است، هر روز ساعت 5صبح از خواب بیدار میشود و تا ساعت 7:30تمرین میکند. تا غروب سرکار است و بعدش دوباره در تهران یا کرج، نوبت دوم تمرین را انجام میدهد. در این تمرینات حداقل 15کیلومتر میدود.
علی غیبی رکورددار دوی کوهستان ایران است: «از پارک جمشیدیه تا قله توچال را یک ساعت و 47دقیقه رفتهام. از پارک جمشیدیه، تا پیازچال، ایستگاه 5، ایستگاه 7و تا قله توچال را هم در 3ساعت و 16دقیقه دویدهام. دماوند را در 2ساعت و 56دقیقه بالا رفتم.» کوهنوردهایی که این مسیرها را رفتهاند، متوجه میشوند که او چه کار بزرگی کرده است: «بعضیها ادعا میکنند با زمان کمتری به دماوند رفتهاند. من این رکورد را با برنامه استروا ثبت کردهام که معتبرترین اپلیکیشن جهان است. از دوستان هم خواستهام یک روز با هم این مسیر را برویم اما هنوز کسی حاضر به این کار نشده است.»
دوی کوهستان هنوز در ایران خیلی شناخته شده نیست اما طرفدار کم ندارد. به جز علی و صابر چرخی تا حالا کسی به حد حرفهای نرسیده است. البته علی میگوید از حرفهای فقط اسمش را دارد. و اینجاست که درددلهایش شروع میشود: «جایزه ورزشکار حرفهای که 2 میلیون تومان نیست. من قهرمان خودم و خانه خودم هستم. ورزشکار حرفهای باید همهچیزش حرفهای باشد نه مثل من. من فقط حرفهای تمرین میکنم. تغذیه من معمولی است. بعضی وقتها با نان و پنیر خودم را سیر میکنم، بعضی روزها همین را هم ندارم که بخورم. 2 تا بچه دارم، مستأجرم، چقدر خودم میتوانم برای خودم هزینه کنم؟ سالی
2 تا کفش پاره میکنم که هر کدام پنج شش میلیون قیمتش است. لباس را میشود کاری کرد اما بدون کفش که نمیشود دوید.»
او 2 اسپانسر دارد که هر دوتولیدکننده پوشاک هستند. آنها هزینه حضورش در مسابقات ترکیه را دادهاند. دلگیری علی از فدراسیون کوهنوردی است: «از مسابقات ترکیه که برگشتم یک نفر نپرسید که حالت چطور است، چطور رفتی، چطور برگشتی. من عضو تیم ملیام ولی فدراسیون حمایتی نمیکند، فقط دوست دارد وقتی از موفقیتهایت حرف میزنی، اسمش را هم ببری. من مکمل میخواهم، تغذیه خوب میخواهم، حتی کار ندارم که بتوانم خودم درآمد داشته باشم و خودم هزینه کنم.»
همه سختیها علی را به یک راه رسانده، مهاجرت: «هیچکسی دوست ندارد از کشورش برود اما اگر حمایت نشوم، دیگر نمیتوانم ادامه بدهم و چارهای جز مهاجرت برایم نمیماند. رفتار فدراسیون را که میبینم سرد میشوم. با وضعیتی که هست یا باید ورزش را کنار بگذاری یا بروی. من هیچ وقت حاضر نمیشوم ورزشم را کنار بگذارم. در مسابقات کشوری برای البرز میدوم اما حاضر نیستند یک استخر رایگان به من بدهند.»
او آرزوهای بزرگتری دارد. اینکه یک روز بتواند کنار کلین جورنت سوئیسی، اسطوره دوی کوهستان بدود: «هدفم این است که بتوانم با او رقابت کنم.»