سال پر حادثه
شکوفایی سینمای ایران با حضور مسلط فیلمسازان نسلاول
سعید مروتی
کاهش محدودیتها و خط قرمزها که محصول پایان یک دوران، تمامشدن جنگ 8 ساله، تغییر دولت و متحول شدن فضای اجتماعی، فرهنگی و صحنه سیاسی کشور است، تأثیراتش را بر سینمای ایران نمایان میکند. در فرصت سال68 که نتایجش در اکران69 نمود مییابد، نسل اولیها با بهترین و شاخصترین آثارشان حضور مییابند. در انتهای دهه60، مسعود کیمیایی سرانجام امکان ساخت فیلم اجتماعی مطلوبش را مییابد و دوربینش را به خیابانهای جنوب شهر میبرد. «دندان مار» تلفیقی از دلمشغولیهای فیلمساز (رفاقت مردانه، پیگیری سرنوشت روشنفکران در سالهای پس از انقلاب و...) و مایههای اجتماعی روز (مهمترینش بررسی تبعات جنگ و زیست جنگزدگان) است. این همان درام اجتماعی است که کیمیایی سالهای میانی دهه60، اجازه ساختش را نداشت. مضمون عشق بهعنوان یکی از خط قرمزهای دهه60، در «دندان مار» به شکلی غیرمستقیم و بطئی نمود مییابد و تصویر اجتماع و بیان واقعیتها، در قاب دلخواه کیمیایی به نمایش درمیآید. بهترین کیمیایی پس از انقلاب هم البته گرفتاریهایی با دستگاه ممیزی دارد و دقایقی از فیلم کوتاه میشود ولی در نهایت دندان مار با لحظات ناب عاطفی، جسارت اجتماعی و گرما و شوری که از دل فضایی یأسآلود و تلخ برمیخیزد، آرمان و ستیز را با امضای خوشنقش مولفش، به ضیافتی باشکوه مبدل میکند. پرسروصداترین فیلم اکران69 «هامون» مهرجویی است؛ تصویری از طبقه متوسط با تمرکز بر سرشت و سرنوشت روشنفکران با روایتی غیرخطی و نامعمول در آن زمان که برخلاف پیشبینیها با استقبال گرم سینماروها مواجهمیشود. سکوی پرشی برای مهرجویی که عرفان دلخواه مدیران را با زاویه دید، سیاق و مضامین موردعلاقهاش پیوند میزند و کنارش از اختلاف زناشویی میان حمید هامون و مهشید، مایههای ملودراماتیک جذابی میسازد که تماشایش برای سینماروها دلچسب است. اکران هامون بهانهای میشود برای بررسی نقش و جایگاه روشنفکران در دهه60 و البته ورای تمام نکات فرامتنی این خود فیلم است که میماند و شیفتگان و دوستداران پرتعداد مییابد.
علی حاتمی هم با فراغت از مجموعه «هزاردستان»، به سینمابازمیگردد. «مادر» امکانی است برای بازآفرینی سنتها و آیینهای دلخواه حاتمی. در تنها فیلم علی حاتمی که داستانش در تهران معاصر روایت میشود باز هم این عطر گذشته است که همه اجزای اثر را آغشته کرده است. جمع ناهمگونی که حاتمی در خانه مادر گردهممیآورد و تیپسازی نمایشی جذاب و گفتارنویسی فاخر و گذشته بازی با عواطفی احساسات تماشاگر را درگیر میکند؛ به همراهی عمومی با سلیقه و نگاه شخصی فیلمساز میانجامد. منتقدان همان حرفهای همیشگی را تکرار و حاتمی را به توقف در گذشته متهم میکنند ولی سینماروها تردیدی ندارند که مادر از بهترینهای حاتمی است.
ناصر تقوایی دیگر نسلاولی حاضر در سال69، «ای ایران» را از مسیری دشوار و طولانی به اکران میرساند. بعد از موفقیت «ناخداخورشید»، قرار بود ای ایران به مناسبت دهسالگی پیروزی انقلاب آماده نمایش شود که نشد و وسواس تقوایی و طولانی شدن فیلمبرداری و در نهایت نارضایتی مسئولان سینمایی، همه دست بهدست هم دادند تا این مثنوی به تأخیر بیفتد. کمدی خوشپرداخت تقوایی و روایتش از سال پرتبوتاب57، به دلایل واضح و آشکار (مهمترینش فاصله گرفتن از روایت رسمی) در اکران عاقبتبهخیر نمیشود. منتقدان هم بیشتر دلمشغول و نگران دستبردن در سروده حسین گلگلاب هستند تا خود فیلم. عباس کیارستمی با فاصله گرفتن از جهان ساده و صمیمی کودکان و فضای روستا و طبیعت و کار گرافیکی با تپه سرسبز و جاده زیکزاک و تک درختی که نشان خانه دوست است، از دل گزارش جنجالی هفته نامه سروش، جالب توجهترین فیلمش را میسازد. «کلوزآپ» تصویر پیچیده و متناقض واقعیت را با رئالیسم کیارستمیوار همراه میکند. از بازسازی ماجرایی واقعی به بازآفرینی رخدادی میرسد که در آن حسین سبزیان، حسن فرازمند و خانواده آهنخواه هر کدام با نقاطضعف و روحیاتشان، از تمایل عمومی انتساب به شهرت (که اینجا مصداقش محسن مخملباف است) به روایتهایی شخصی و دلخواه برسند. در نهایت این هوش کیارستمی است که از گزارشی ژورنالیستی فیلمی ماندگار خلق میکند.
از نسل پس از انقلاب، ابراهیم حاتمیکیا پس از «دیدهبان» با «مهاجر» موفق میشود جایگاه خود را بهعنوان فیلمساز ژانر دفاعمقدس تثبیت کند. شکوفایی سینمای دفاعمقدس پس از پایان جنگ با2 فیلم حاتمیکیا، نوید ظهور و نمود گونهای را میدهد که مختص سینمای پس از انقلاب است. تنوع ژانری در فیلمهای انتهای دهه60، از فانتزی کودکانه «دزد عروسکها» (محمد رضا هنرمند) تا رئالیسم «ریحانه» (علیرضا رئیسیان) و فیلم اجتماعی از جنس «زیر بامهای شهر» (اصغر هاشمی) همه از نشانههای بازشدن نسبی فضا در سینمای نظارتی، حمایتی دهه60 هستند. عشق پیرانهسر «خواستگاری» (مهدی فخیمزاده) هم که پدیده گیشه میشود محصول همین فضاست. با از راه رسیدن بهمن69 و برگزاری جشنواره نهم فجر، سال پرحادثه سینمای ایران با 2فیلم جنجالی محسن مخملباف کامل میشود. بازتاب گسترده نمایش «نوبت عاشقی» و «شبهای زایندهرود» در محافل سیاسی، فضا را رادیکال و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تبدیل به هدف مخالفان و منتقدان میکند. 2فیلم مخملباف به نشانههایی نگرانکننده از تغییر رویکرد تفسیر میشوند و در نهایت مدیریت فرهنگی برخاسته از طیف چپ نظام اسلامی را روی صندلی متهم مینشاند.