سال پایان یک دوران
فضای باز سیاسی سبب شد آثار داستانی بسیاری از محاق بیرون بیایند
حسنا مرادی
در سال پایانی حکومت پهلوی، با به اجرا درآمدن سیاست فضای باز سیاسی و فرهنگی، تعداد بسیاری از نویسندگان که آثارشان از نظر دستگاه اختناق غیرقابلچاپ بود، مجال پیدا کردند آثار خود را بهدست مخاطب برسانند. سال1357 از لحاظ تعداد آثار داستانی منتشرشده بینظیر بود اما از لحاظ ماندگاری، تعداد کمی از این آثار در خاطر باقی ماندند و توانستند گذر زمان را تاب بیاورند و همچنان خواندنی بمانند.
هرمز شهدادی در این سال رمان شاخص و بهیادماندنی خود «شب هول» را منتشر کرد. شب هول عصاره همه آنچه را که در دوره معاصر بر روشنفکر ایرانی گذشته بود، در خود داشت. رمان جادهای شهدادی در ظاهر روایت سفر هدایت اسماعیلی، قهرمان داستان به همراه پدرش، از اصفهان به تهران، در کمتر از یک شبانهروز بود و در باطن، تمثیلی از سفر از پایتخت تاریخی ایران به پایتخت روزگار مدرن ایران. شب هول شرح دورانگذار ایران از سنت به مدرنیته بود و قهرمان رمان در حالتی بین خواب و بیداری به مرور زندگی خود، پدرش و جدش میپرداخت. جدش راوی دوران مشروطه، پدرش راوی دهه1320و سالهای ملی شدن صنعت نفت و خودش راوی دوران مبارزات چریکی و اختناق سرکوبگر سالهای1350 بود. در رمان شهدادی شخصیتها علاوه بر نام و گذشته خود، هرکدام وجوهی از زندگی روشنفکر ایرانی را بازتاب میدادند. رمان در موقعیت ملتهبی منتشر شد و اتفاقات بزرگ اجتماعی مانع آن شد که خوب و بهموقع خوانده و نقد شود اما شب هول زنده ماند و به راه خود ادامهداد و همچنان در میان خوانندگان پیگیر ادبیات خوانده میشود.
در این سال نسیم خاکسار یکی از نویسندگان مستعد ادبیات اقلیمی، مجال پیدا کرد دو مجموعه داستان «گیاهک» و «نان و گل» خود را پس از سالها منتشر کند. او که تجربه آموزگاری در استانهای خوزستان و کهگیلویهوبویراحمد را داشت، روایتگر جهان جنوب بود و قربانیان داستانهایش کودکان و زنان گرفتار فقر و ستم بودند. او برای پرهیز از گزارشیشدن داستانهایش و دادن حس شاعرانه به آنها، با وسواس کلماتش را انتخاب میکرد تا با نثری موجز، داستانش را به سطح هنری ارتقادهد و یک گزارشدهنده صرف نباشد.
در سال پایانی حکومت پهلوی محمدعلی جمالزاده در آستانه 90سالگی، آخرین اثرش، مجموعه داستان «قصه ما به سر رسید» را منتشر کرد. این اثر مجموعه چند داستان منتشر نشده جمالزاده و تعدادی از ترجمههای او را شاملمیشد. جمالزاده پس از هجرت، هر چند در ادبیات ایران حضور داشت اما رشتههای اتصال واقعی خود را از دست داده بود. او آنچه در دوره اختناق پهلویدوم، بر مردم رفته بود را از نزدیک ندیدهبود و همچنان از منظر ایرانی دهه اول قرن، داستانسرایی میکرد. دنیا به سرعت در حال تغییر بود و او جامانده بود.