بهاره بدیعی | روزنامهنگار :
اینروزها صفحات اینستاگرام یا بعضا فیسبوک را که ورق میزنیم، آندسته از عکسها که با هشتگی چون «# من و دوستام، یهویی در کوه و در و دشت؛ کافههای لوکس؛ خانههای به غایت رنگی و سفرهای اروپایی» برچسب خوردهاند، چشممان را میزند. ذهن بعضیهایمان پر شده از حسرت داشتن دوستیهای اینچنینی و لوکیشنهای آنچنانی، رفاقتهای بهظاهر روشن میان رنگها و طعمهای بیبدیل، گلگفتن و گلشنیدنهای دوستان خوشپوش و خوشخنده. این حجم انبوه خوشبختی و اساسا مفهوم «دوستی» یکی از ارزشهای شبکههای اجتماعی است؛ دوستانی که یکدیگر را like میکنند و با یک کلیک مدام در پی تأیید دیگری هستند. در این میان جای یک dislike بزرگ خالی است که بگوید این را تأیید نمیکنم و این کار را دوست ندارم. انگار در سیلاب لایکهای اینستاگرامی خبری از دوست باشهامتی نیست که بگوید: فلانی! اینجا با تو مخالفم. به باور بیونگ چول هان ـ فیلسوف معاصر آلمانیکرهای ـ این آدمهای یکقامت و شبیه به هم اساسا نمیتوانند ارزش مفهوم دوستی را حمل کنند. آنها دنبالهرو دیگری و در پی تأیید دیگری هستند. هان یک گام جلوتر رفته و میگوید کاربر شبکه اجتماعی حتی دنبال تأیید «دیگری» نبوده و در نهایت در پی تأیید «خود» است. او بر این باور است که دوستی در مواجهه با امر کاملا متفاوت معنا پیدا میکند و به همینخاطر آدمهای شبیه به هم به معنای حقیقی دوستی دستنمییابند.
یکی از مفاهیمی که هان- که به او فیلسوف فیسبوک میگویند- در اندیشههایش به آن اشاره میکند، دوستی در شبکههای اجتماعی و تغییراتی است که این مفهوم دستخوش آن شده است. او از ارزش غیرمادی دوستی حرف میزند و باور دارد «دوستی»ای که شبکههای اجتماعی از آن لبریز شدهاند، تعبیر ارسطویی خود که میگوید «دوست، خود ثانی ماست» را از دست داده است.
هان در مصاحبهای با مجله اسپرینت میگوید امروز دوست یک کالاست و دوستی قاعدهایاست که از آن انتظار میرود سودی در پی داشته باشد. او مثالی از فستفود زنجیرهای برگرکینگ میزند که پروژهای به نام «قربانی غول» را آغاز کرده بود؛ به این ترتیب که هر کس بخواهد یک غولبرگر رایگان از برگرکینگ جایزه بگیرد، باید 10نفر از دوستان فیسبوکیاش را حذف کند. تصور کنید به شما یا دوستان دیگرتان پیامی داده میشود که «به خاطر یک غولبرگر قربانی شدهاید»؛ به این معنا که «دوستی تو در فیسبوک برایم به اندازه چند گرم گوشت گریلشده ارزش دارد». هان میگوید: «نئولیبرالیسم همه انسانها را به یک جور میکروکارآفرین تبدیل کرده است که فقط به این شرط وارد کاری میشوند که در آن سودی وجود داشته باشد. دوستی هم مستثنی نیست؛ از آن هم انتظار میرود که سودی داشته باشد. امروزه دوست یک کالاست. هیچکس نمیتواند فیسبوک را به مثابه محیطی دوستانه ستایش کند. فیسبوک، در نهایت از نظر اقتصادی، جایی است برای استثمار».
یکی دیگر از نقاط عطف اندیشه هان، آنجاست که از دوستِ شبکه اجتماعی در قامت یک «مشتری» یاد میکند. دوستان فیسبوکی ما مشتریان اطلاعات ما هستند. اینستاگرام صراحتا یک گام از فیسبوک هم جلوتر رفته و نام «فالوئر» را برای دوستان شبکهای برگزیده است. فالوئر که در ترجمه فارسی میتوان آن را «تابع»، «دنبالهرو» یا «پیرو» نامید، همان مشتری تازهای است که کاربر اینستاگرامی به دنبال تشابهات خودش با اوست.
هان باور دارد که انسان امروز افسرده است و افسردگی، نوعی مرض خودشیفتگی است. در این میان «دوست» مهر تأییدی بر خودشیفتگی دیگری یا به بیان دیگر افسردگی اوست.