چرخ اول
اجازه، ما سرما خوردهایم!
فریبا خانی
اجازه ما سرما خوردهایم! کمی تب داریم با تک سرفههای مشکوک. ما نمیتوانیم مدرسه بیاییم. اجازه این چه وضعی است؟ مدرسهی ما حضوری، مدرسهی پسرخالهمان یک روز در میان، مدرسهی دخترعمه غیرحضوری. اسم این کارها چیست؟ من میدانم؛ بیعدالتی آموزشی!
اجازه شما گفتید چون خیلیها مثل من سرما خوردهاند در واتساَپ گروهی میسازید و درسها را آنجا به اشتراک میگذارید. اجازه، شمارهی شما را وارد کردهایم، اما بهجای چهرهی شما که متأسفانه چهرهی شما را هم ندیدهایم ولی میدانیم شما خانم محمدی هستید و باید خانم باشید، عکس یک آقا در واتساپ گوشی مادرمان آمده است. آقایی که موهایش کمی کمپشت است و کنارش یک ماشین سفید رنگ قرار دارد که فکر کنیم باید سمند باشد و منظرهای محو که معلوم است باید در جادهی شمال باشد... فکر کردیم تلفن شما را اشتباه وارد کردهایم؛ بعد فهمیدیم شما عکس خودتان را در واتساپ نگذاشتهاید و عکس همسر گرامیتان را گذاشتهاید... میدانید این در گروه حال خوشی ندارد که ما هی سؤال کنیم و شما با عکس همسر گرامی جواب بدهید و مادرم بگوید: «این آقا وسط اینهمه دختر کلاسششمی چه میکند و ما بگوییم شوهر خانم محمدی است.»
اجازه، نمیشود عکسی از خودتان بگذارید؟ حالا که ما سرما خوردهایم دستکم روی ماه شما را ببینیم.
اجازه، شما گفتید سؤالهای علوم را در واتساپ میفرستید. همین حالا دیگر اینترنت خانه جواب نمیدهد. اجازه، خودتان هم که آفلاین هستید. خب چهطوری سؤالهای علوم را برای ما میفرستید؟
اجازه، دخترعمهی لوس ما که قرار است مدرسهاش غیرحضوری باشد، صبحها بلند میشود، جلوی رایانه میایستد و ورزش صبحگاهی میکند. بعد میرود مانتو و شلوارش را میپوشد و جلوی رایانه مینشیند. اجازه، ما نفهمیدیم چه لزومی دارد که مانتو و شلوار بپوشد که درس بهتر یاد بگیرد. این دیگر چه قانونی است؟ او که قرار نیست دوربین روشن کند و بین همکلاسیها رؤیت شود. پس چرا باید لباس فرم بپوشد؟ بعد مگر مدرسهها مثل بعضی مامانها کلاغ خبرچین دارند که خبر بیاورد که دانشآموز فلان بیژامه تنش بوده یا مانتوشلوار سال گذشته.
اجازه، دخترعمهی ما از پارسال تا امسال خیلی قد کشیده و کمی هم بهخاطر قرنطینه اضافهوزن پیدا کرده است... خب، این لباس فرم سال گذشته خیلی برایش تنگ است.
اجازه، ما منتظر سؤالهای علوم هستیم؛ چرا شما آنلاین نمیشوید؟ شاید شما هم مثل ما الکی سرما خوردهاید...