ویژهنامه روابط ایران و آلمان نازی در آستانه جنگ جهانی دوم
نبرد من
محسن جهانسوز افسری که به جرم نازیسم اعدام شد
مصطفی شوقی
جوانی با سر پرشور که در هنگامه برتریطلبی نژاد آریایی یکباره به جوخه آتش سپرده شد. محسن جهانسوز که نام کمی از او در تاریخ معاصر ایران هست، افسر دانشکده نظام بود و به جرم اندیشه نازیسم در 1318 اعدام شد. طنز زمانه اینکه در آن روزگار دولت ایران بسیار به هیتلر نزدیک بود و از نظر اقتصادی و سیاسی با علاقه بسیار در یک همکاری دوجانبه بهسر میبردند که رشک بریتانیا را برانگیخته بود. در آن زمان هیتلر تازه به لهستان و فنلاند و برخی از کشورهای دیگر حمله کرده بود و هنوز متفقین به شکل بعدی به وجود نیامده بودند. در چنین مقطعی بود که گروهی از دانشجویان دانشکده افسری را به رهبری افسری جوان به نام محسن جهانسوز به اتهام همراهی با نازیها دستگیر کردند. محسن جهانسوز، مترجم کتاب «نبرد من» هیتلر بود. بنا بر اسنادی که برای نخستین بار از پرونده قضایی، محاکمه و بازجویی گروه افسران متهم به نازیسم در همشهری منتشر میشود، رهبر این گروه یعنی محسن جهانسوز به افسران، کتاب و نوشتههای غیرنظامی همانند «تاریخ 18ساله آذربایجان» را برای خواندن میداده و به گفته ستوان حکمی در بازجویی «انتقادات به ترقیات کشور ازجمله راهآهن» ارائه کرده است (سند یک). محسن جهانسوز نیز در بازجویی خود که توسط شهربانی صورت گرفته به صراحت بیان کرده است که نسبت به جمهوری و مشروطه بدبین است و باید کشور توسط یک دیکتاتوری اداره شود (سند دو). به نظر میرسد که جهانسوز بهشدت تحتتأثیر مدل حکومتی هیتلر در آلمان بوده است و در شیوه حکمرانی علاقهمند به رایش سوم.
در پرونده ستوان محسن جهانسوز و دیگر رفقایش که در تیپ کرمانشاه مشغول به خدمت بودهاند، اسنادی موجود است که شخص رضاشاه از اینکه گروهی از نظامیان در ارتش نسبت به برقراری سیستمی نظیر نازیها در آلمان علاقهمند هستند، بیمناک شده است بهطوری که یک مأمور ویژه را شخصاً برای بازجویی از جهانسوز و نظارت بازرسی از تیپ کرمانشاه به این شهر میفرستد (سند سوم). فشار برای بازجویی از افسران زندانی برای کشف شبکه احتمالی ضدسلطنت بسیار زیاد است بهطوری که حتی برخی از سربازان وظیفه که با این افسران مراوده داشتهاند نیز برای مدتی زندانی میشوند. فشارها به صورتی است که طبق نامهای که رئیس بازداشتگاه موقت مینویسد یکی از زندانیان مبتلا به سکته قلبی است و باید مراعاتش شود. در این نامه که در مورد افسری به نام اسدالله فضلالهی است گفته شده که او سعی کرده خودکشی کند (سند چهارم).
رهبری این عملیات را سرپاس مختاری با اختیار تامی که از شاه گرفته بود و در نامههایش به رئیس ستاد ارتش و ارکان دیگر نیروهای نظامی و حتی وزرا مشخص است، بر عهده داشت. در اسناد موجود مکاتبات متعددی وجود دارد که افرادی که حتی قرار بود با خواهر محسن جهانسوی ازدواج کنند نیز بازجویی شدند تا حداقل سرنخی درباره شبکه بودن اقدام محسن جهانسوز بهدست بیاید که بهنظر میرسد با توجه به اعدام او، نافرجام بود. سرپاس مختاری بیعلاقه نبود که شبکهای همانند 53نفر بسازد اما موفق نشد.
در نهایت در تاریخ 21اسفند 1318رضاشاه حکم اعدام محسن جهانسوز که توسط دادگاه نظامی صادر شده بود را تأیید کرد (سند پنجم). حکم اعدام یک روز بعد در محل لشگر دو مرکز اجرا شد. فردای سیزده به در 1319، اشیای متعلق به محسن جهانسوز به کرمانشاه فرستاده شد. لیست اشیای متعلق به او وجه نقد 178 ریال، ساعت مچی با بند چرمی، یک کراوات دو رشته، کمربند و قرآن کوچک یک مجلد است (سند ششم). محسن جهانسوز برخاسته از اندیشههای ایرانگرایانهای است که در دوران رضاشاه به شکلی افراطی اجرا میشد. در چنین شرایطی جالب اینجاست که خود رژیم نتوانست فضای خاصی که ایجاد کرده بود را با شیوع نازیسم کنترل کند و جهانسوز که در سودای ایران برتر رویاپردازی میکرد به جوخه آتش سپرده شد. برخی معتقدند که رضاشاه برای اینکه انگلیسیها را متقاعد کند که او و سیستم، طرفدار و سمپات آلمانیها نیستند، جهانسوز را اعدام کرد و بر او سخت گرفت. این گمانه به نظر میرسد که بسیار تکبعدی است؛ چه آنکه با اعدام یک ستوان ارتش، سیاست رایج نزدیکی با آلمانها در دولتهای نخستوزیرانی چون محمود جم و علی منصور به کنار نمیرفت.
محسن جهانسوز، جهانسوز رؤیای نبرد من شد.