سخن بیهوده
سخن بیهوده
گروهی حکما در بارگاه خسرو انوشیروان به مصلحتی سخن همی گفتند و بزرگمهر که مهتر ایشان بود خاموش.
گفتندش: چرا با ما در این بحث سخن نگویی؟
گفت: وزیران بر مثال اطبااند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را. پس بینم که رأی شما بر صوابست، مرا بر سر آن گفتن حکمت نباشد.
چو کاری بیفضول من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
وگر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
گلستان سعدی
در همینه زمینه :