چراغ لرزان تئاتر با «برگشتن»
ابوالفضل بانی- روزنامهنگار
هفته گذشته به دعوت دوست خوبم فرید قبادی، بازیگر برگزیده تئاتر کشور به دیدن تئاتر «برگشتن» در تماشاخانه سرو انجمن تئاتر انقلاب و دفاعمقدس رفتم. نمایش دوستانی که از کرونا نهراسیده بودند و به دیدن این تئاتر آمدند. این تئاتر را حسین مسافر آستانه از نوشته خیرالله تقیانی پورکارگردانی کرده بود. مسافر آستانه از پس 30 سال همچنان بر آستانه باورهایش ایستاده است و همچنان از باورهایش حرف میزند.
فرید قبادی، شیرین بینا، مجید رحمتی، علی غابشی، فاطمه رادمنش، ابتسام بغلانی، ماهان عابدی، طاها عابدی و پونه شاملو، بازیگران این نمایش بودند.
برگشتن، در روزهای نبودن همهچیز، چراغ لرزان تئاتر را روشنتر نگه داشته است. بازیها خوب و روان بود. بازیگران برای اجرای این تئاتر هیچ ندارند جز بازی، کلام و حرکت. در «برگشتن» حرفها با تماشگر زده میشود نه به تماشاگر. این تئاتر تو را برمیگرداند به آنچیزهایی که زمان یا از تو گرفته است یا تو و زمان توامان آن را فراموش کردهاید. با «برگشتن» برمیگردی به آن زمان فراموش شده و در خاطرههایت گردوغبار بر میگیری. در مییابی که درد خرمشهر همچنان تازهاست و داغ مادرانی که ۳۱ سال از رفتن فرزندانشان گذشته است و همچنان چشمانتظار آمدنشان نگاه به در دارند، طرفه اینکه غریب و تنهایند.
«برگشتن» از یک طرح عمرانی که در پایان نمایش معلوممان میشود قرار است بر خاک شهدای مفقودالاثر جنگ بنا نهاده شود به مادران شهدا و سپس به بازگشت به خویشتن میانجامد.
سالن سرو را در پایان نمایش و پس از بارش بارانی که در صحنه آخر تو را هم بینصیب نمیگذارد در حالی ترک میکنی که ناگاه یاد مادر و 30سال انتظارش برای آمدن خبری از برادرت از تنگه غریب چزابه میافتی. چشمانت خیس از اشکی است که یادآور تنهایی و انتظار مادران شهداست. دلت گوشه خلوتی میخواهد. وقت تاریک روشن غروب است. فرید قبادی به همراهی حسین مسافر آستانه به حیاط سالن سرو میآیند. به آنان خسته نباشید میگویی و در حزن فراموشی آن روزها از کنار دیوار سفارت به سمت شرق میروی. چراغ لرزانی در خیابان سوسو میزند.