پدر زن پولدار
فرورتیش رضوانیه ـ روزنامهنگار
در یک شب آرام، شهروندان ساکن آنکارا در خانههایشان مشغول استراحت بودند. آنها ناگهان صدای یک جت جنگنده را شنیدند که در ارتفاع پایین پرواز میکرد. همه بهتزده بودند و نمیدانستند چه اتفاقی رخ داده. اگر کودتای نظامی موفق شده بود و دولت اردوغان سقوط میکرد، پرواز هواپیما و بالگردهای نظامی تا چند روز یا حتی چندماه بعد ادامه مییافت و کمکم برای مردم عادی میشد، بهطوری که دیگر کسی به آن توجهی نمیکرد. حال، خیلی از ما نیز دیگر با شنیدن اخبار طلاق متعجب نمیشویم، چون چنان برایمان عادی و تکراری شده که دیگر نسبت به آن هیچ حسی نداریم. شاید در گذشته طلاق یک اتفاق نادر و بزرگ تلقی میشد که اذهان خانواده و فامیل و دوستان و همکاران و آشنایان دور و نزدیک را درگیر خود میکرد، اما امروز جمله «فلانی و فلانی از هم جدا شدند» دیگر تکاندهنده نیست. چون ازدواج برای خیلی از افراد و خانوادهها به تجارت تبدیل شده. «اصلاً راه نداره به کمتر از فلان تعداد سکه بابت مهریه رضایت بدهم!»، «طرف هرکی میخواد باشه، فقط حق طلاق را میگیرم ازش!»، «اگه پدرم پولدار نیست من تقصیری ندارم، اما اگه پدر زنم پولدار نباشه، مقصر شخص خود من هستم!». بعضیها برای حالگیری از نامزد قبلیشان ازدواج میکنند. گروهی دیگر وقتی حوصلهشان سر میرود و احساس تنهایی میکنند به فکر ازدواج میافتند. برخی به تعداد شمعهای روی کیک تولدشان خیره میشوند و فکر میکنند: «داره دیر میشه!». امروز خیلی از ازدواجها اصولی نیست. عدهای میگویند: «حالا میرویم زیر سقف، بعد اگه به مشکل خوردیم نهایتش اینه که جدا میشویم.»بعد مجردها سیل عظیم طلاق را میبینند و میترسند و از ازدواج گریزان میشوند. از آنجایی که جمعیت کشور در حال پیر شدن است، بعضیها تصمیم دارند با تغییردادن قوانین اعطای وام ازدواج مشکل را حل کنند، درحالیکه این وام خودش نوعی کاسبی است که فقط قشر کمدرآمد را به سوی خود جذب میکند. بعضیها فقط به این دلیل ازدواج میکنند تا وام بگیرند و بدهیهایشان را بپردازند یا اتومبیل بخرند. قبل از هر اقدامی، باید فرهنگ ازدواج اصلاح شود، چون مشکل اصلی از آنجاست.