• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 28 اسفند 1396
کد مطلب : 10291
+
-

نوروز رنگ و بوی دیگری داشت

نگاه
نوروز رنگ و بوی دیگری داشت

خشایار راد | بازیگر سینما و تلویزیون

بیش از یک دهه است که ساکن شرق تهرانم. اوایل در میدان وثوق سکونت داشتم و بعدها به خیابان 126 غربی(بهار) آمدم و جدیداً هم ساکن خیابان 144 تهرانپارس شده‌ام. از سال‌ها پیش شرق تهران را دیده‌ام و معتقدم  حال و هوای همه نقاط تهران در قدیم و جدید با یکدیگر تفاوت ویژه‌ای دارد. آنهایی که مثل من کمی قدیمی‌ترند می‌توانند تشخیص بدهند که آن موقع تهران چگونه بود و اکنون چگونه شده است. آن موقع بوی عید از اواخر بهمن به مشام می‌رسید. اما امروزه به‌ویژه در یکی دو دهه اخیر ‌گویی روال طبیعی هر سال شده که حتی چند روز مانده به نوروز، بوی عید به مشام نرسد! بوی نوروز شامل جزئیات متعددی می‌شود که تنها یکی از آنها رویش طبیعت است. خداوند البته به شکل طبیعی کار خودش را انجام می‌دهد و‌کاری به مختصات روزمره ما ندارد. 

پس یکی از آن جزئیات رویش طبیعت و زنده شدن زمین و دیگری حال و هوایی است که مردم شب‌های پیش از عید داشته و دارند. خوب به خاطر دارم که مردم در پیاده‌روهای محله ما صندلی می‌گذاشتند. یکی از افسوس‌هایم این است که چندین روز مانده به عید، بوی نوروز به مشام نمی‌رسد و مثل قدیم هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد. این موضوع به دلمشغولی‌های اقتصادی مردم بازمی‌گردد که باعث می‌شود عید را درست به جا نیاورند و اصلاً ندانند که عید نزدیک شده تا به استقبال آن بروند. قدیم رسم بود که از یک ماه پیش از عید برای بچه‌ها لباس نو بخرند و بنا بود هر جا که می‌خواهیم برویم با همان لباس برویم. هر جا می‌رفتیم باید عیدی می‌گرفتیم یا بالاخره عیدی می‌دادیم. این رسم و رسومی بود که ما را دلگرم می‌کرد. ما را طوری تربیت کرده بودند که منتظر عید و بهار بودیم اما امروز شاید از هر 100 نفر سه چهار نفر واقعاً منتظر بهار باشند که شاید آنها هم کودک باشند. 

در قدیم، بزرگ و کوچک در تلاش برای آماده‌سازی عید بودند و بی‌صبرانه منتظر فرارسیدنش. البته از زاویه‌ای دیگر هم می‌توان به این موضوع نگریست. مردم بی‌تردید فرهنگ خودشان را فراموش نکرده‌اند. این مشکلات و معضل‌ها و روزمرگی جامعه است که آنها را از رسومشان دور می‌کند. در واقع فرهنگ بومی و ملی ما هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد. نکته دیگر اینکه امروز به گرفتاری‌های مردم اضافه شده است. قبلاً یک نفر در خانواده‌ای کار می‌کرد و دیگران زندگی می‌کردند اما امروز برای زندگی کردن 10 نفر باید هر 10 نفر کار کنند تا معیشتشان بگذرد. از سوی دیگر در قدیم مردم با کمترین هزینه، بهترین و بیشترین شادی را داشتند اما امروز متأسفانه با قرض و هزار یک مصیبت دیگر هم وقتی می‌خواهند شاد باشند، باز هم مجالش مانند قدیم فراهم نمی‌شود. وگرنه نوروز در فرهنگ ما ایرانی‌ها همچنان همان نوروز دوست‌داشتنی است. 

قدیم‌ها درآمد مردم با سرانه شادی و رفاه عمومی‌شان تناسب داشت. شاید به همین دلیل آن عیدها رنگ و بو و عطر خاصی داشت. همچنین شادی حتی بر رفاه هم تقدم داشت. الآن فلسفه وجودی درآمد و شادی و رفاه خانواده که هرکدام به نوبه خود اهمیت دارند، در کنه زندگی مردم پرسش‌برانگیز جلوه می‌کند. جوان‌تر که بودیم یک ماه قبل از عید لباس‌های عیدمان را خریده بودیم اما امروز به من می‌گویند: «چه ایرادی دارد، همان کت و شلوار قبلی‌ات را بپوش و برو!‌» این است که همه چیز دست به دست هم داده تا استقبال از نوروز باستانی کمرنگ‌تر شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید