یکی از کارهای جالب مردم تهران قدیم که در گذشته زیاد اجرا میکردند غزلخوانی بود. آواز سادهای که بدون کمک گرفتن از هیچگونه ابزارآلات موسیقی با خواندن اشعاری مثل بیوفایی دوست، ناسازگاری روزگار، تعریف حال و روز زندانیان در قالب رباعی و نیم غزل میخواندند. البته به غزلخوانی «بیات تهرانی» هم میگفتند. چون این سبک خواندن ویژه تهرانیها بود. در هیچ منطقهای از ایران غزلخوانی به این سبک مرسوم نبود. نکته جالبتر ماجرا این بود که غزلخوانی خاص بچههای پایین شهر و به قول دوران مشروطه ویژه کلاه نمدیها، گیوه سینجانیها، لاتها و داش مشدیها بود. این سبک خواندن ابتدا با توحید یا نعت پیامبر(ص) و مدح ایشان به دلیل اینکه تحریر خاصی نداشت شروع میشد. یکی از نکات مهم در غزلخوانی، شیوایی کلام و در عین حال به فکر بردن شنونده بود. همیشه انتهای اشعار و کلامی که خوانده میشد سوز و غمی پنهانی نهفته بود. غزلخوانی در گذشته بیشتر در قهوهخانهها اجرا میشد. هر قهوهخانه پاتوق یکی، 2نفر از غزلخوانها بود که اغلب برایش مکان ویژهای داخل قهوهخانهها مثل «شاهنشین» در نظر میگرفتند.
غزلخوان
در همینه زمینه :