علی هاشم- روزنامهنگار و تحلیلگر خاورمیانه در لبنان
پیش از هرچیز باید به یاد داشته باشیم که معادله جدید خاورمیانه در دوران جو بایدن، همچون سالهای ترامپ واضح و روشن نخواهد بود. برای مثال، درست است که رئیسجمهور منتخب آمریکا بارها از اراده خود برای بازگشت به توافق هستهای سخن گفته، اما معنای این سخن، ضرورتا پذیرش نقش ایران در منطقه نیست و فهم این پیچیدگیها برای درک معادله پیشرو در منطقه لازم است. این پیچیدگیها در پروندهای نظیر عراق نمود جدیتری دارد. این کشور در عین حال که به میدان رقابت و تضاد منافع ایران و آمریکا تبدیل شده، زمینی برای منافع مشترک تهران و واشنگتن نیز به شمار میرود. این وضعیت به تنهایی میتواند شرایط پیچیده عراق و سیاستهای احتمالی بایدن در قبال این کشور را نشان دهد.
ممکن است در مقطع پیشرو، تنشهای میدانی میان طرفین کمتر شود؛ اما این به معنی پایان بحران در عراق نیست. چرا که با کاهش تنشهای میدانی، فضا برای فشارهای سیاسی بازتر خواهد شد. این فشارها میتوانند با استفاده از ابزارهای مختلفی بر طرف مقابل اعمال شوند؛ از ابزارهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی گرفته تا قدرت نرم؛ مقولهای که کارآمدترین سلاح بایدن در رویارویی با ایران خواهد بود. بدون شک مهمترین بخش از سیاست دولت جدید آمریکا در قبال عراق، به رویکرد این کشور نسبت به ایران و نحوه مواجهه با نفوذ ایران در عراق برمیگردد؛ امری که در ابتدا تا حدودی به پیچیدگیهای مفهومی آن اشاره شد. اما علاوه بر این و در درجه دوم، برخی از احتمال تجزیه عراق یا دستکم، بازگشت پرونده تجزیه این کشور به روی میز در دوران بایدن سخن میگویند؛ تفسیری که احتمالا ریشه در مواضع پیشین بایدن در حمایت از استقلال اقلیم کردستان و چندپارگی عراق دارد. اما من این را بعید میدانم. به باور من دولت بایدن، درحالیکه دور اول تلاشها برای تجزیه عراق بینتیجه مانده است، گامی جدید در این مسیر بر نخواهد داشت. بهطور کلی بایدن بیش از آنکه در سطح منطقه بهدنبال برهم زدن وضعیت موجود باشد، در راستای تثبیت آن تلاش خواهد کرد؛ البته در چارچوب منافع آمریکا. بهنظر میرسد هدف رئیسجمهور جدید آمریکا در عراق نیز از این قاعده تبعیت کند؛ تثبیت وضعیت موجود با تأکید بر حفظ منافع آمریکا در معادلات عراق.
بایدن و عراق: تثبیت وضع موجود
در همینه زمینه :