پیادهرو هموار نیست؛ وارد خیابان شوید
چندساعتی در شهر همراه با 2 معلول
حامد فوقانی | خبرنگار:
«لطفا از ادامه پیادهروی منصرف شوید»؛ باور کنید که نصب تابلویی با چنین محتوایی برازنده بسیاری از پیادهروهای شهرهای ماست؛ چراکه پیادهروها اصلا هموار نیست؛ هموار هم که باشد یا خودرویی در آن پارک شده یا مغازهدار و دستفروشی سد معبر کرده و یا موتورسواری در حال ویراژدادن است. خلاصه کلام، کمتر پیادهرویی را میشود پیدا کرد که بتوان با خیال راحت در آن قدم زد. همین خیابان ولیعصر تهران را در نظر بگیرید! به جرأت دارای بهترین پیادهرو در پایتخت است اما آن هم داستان خودش را دارد؛ از دستکهای بتنی گرفته تا موتورسیکلتهایی که خلاف جهت خیابان وارد پیادهرو میشوند. برای آدم سالم کلی دردسر درست میشود، چه رسد به فرد دارای معلولیت و سالمند و کمتوان.
بههرحال شهر در اختیار و در خدمت خودروهاست، نه پیادهها. در دهههای گذشته هم هرچه انجام شده برای تردد راحتتر خودروها بوده نه پیادهها. و البته واقعیت این است که اگر برعکس این بود، الان اینقدر ترافیک نداشتیم؛ چون آنموقع خیلی از ما عادت میکردیم مسیرهایی را پیاده طی کنیم تا به مقصد برسیم. با این حال چنین اتفاقی نیفتاده و نهتنها پیادهروهای شهر برای تردد مناسب نیستند بلکه بسیاری از آنها زیبایی بصری هم ندارند؛ از یک طرف فاقد المانهای جذابند و از طرف دیگر پر از عناصر آزاردهنده. پرواضح است که در چنین شرایطی، رفتوآمد برای معلولان و سالمندان بسیار سختتر از دیگران خواهد بود. البته مدیریت شهری تهران وعدههایی داده که سال آینده بخشی از این مشکلات حل شود؛ وعدههایی که هم روی تاکید شهردار برای سروساماندادن به پیادهروها استوار شدهاند و هم روی بودجههایی متمایز نسبت به سالهای گذشته.
سامانه سیار کجاست؟
همراهشدن با یک معلول، خیلی بهتر میتواند نشان دهد که این افراد برای انجام یک کار کوچک اداری متحمل چه سختیهایی میشوند؛ به همینخاطر با «بهروز.س» که دچار ضایعه نخاعی شده، یک صبح تا ظهر را در خیابان دامپزشکی سر کردیم تا او به تقاطع قصردشت برود و کارهای لازم را برای گرفتن کارت ملی هوشمند خود انجام دهد. قبل از اینکه به اداره پست برسیم، یادمان آمد که اوایل پاییز امسال چندین بار از سوی سازمان ثبت احوال کشور اعلام شده بود که سامانهای سیار برای انجام کارهای کارت ملی هوشمند افراد دارای معلولیت تدارک دیده شده است اما بعدها مشخص شد که این موضوع واقعیت ندارد و بسیاری از معلولان در تماس با شماره اعلامشده پاسخ درستی دریافت نکردهاند.
به هر ترتیب با بهروز برای ثبت مشخصاتش در سامانه کارت ملی هوشمند به اداره پست رفتیم. بیهیچ بزرگنماییای، از لحظه ورود تا خروج او از اداره، میشد یک فیلم مستند درست کرد؛ فیلمی که اگر مسئولان به تماشای آن بنشینند، شاید به خود بیایند و در برنامهها و کارهای اجرایی در سطح شهر، این قشر از جامعه را در نظر بگیرند.
سکانس نخست
پلکان
در همان ابتدای ورود بهروز به اداره پست خیابان دامپزشکی با کلی ماجرا همراه شد؛ تا حدی که 4نفر به کمک آمدند تا ویلچرش را بگیرند و با سختیهای فراوان، او را از 8پله با لبههای تیز در راهپلهای باریک بالا ببرند. به هر شکلی که بود با راهنمایی بهروز آن 4نفر همت کردند و او را به داخل اداره پست بردند. مدتزمان انتظار بهروز و یکپیرمرد مریضاحوال که از قضا او هم برای دریافت کارت ملی هوشمند آمده بود دومین چالشی بود که بهروز با آن مواجه شد؛ در حالی که انجمنهای افراد دارای معلولیت و کمتوان، بارها درخواست کردهاند که ترتیبی اتخاذ شود که این دسته از شهروندان، برای انجام کارهای اداری خود کمتر از دیگران در صف انتظار بمانند؛ حتی علی صابری ـ عضو حقوقدان دوره پیشین شورای شهر تهران ـ نیز بارها اعلام کرد که با صدور یک کارت ویژه میتوان به ادارات و بانکها ابلاغ کرد که به محض ورود افراد دارای معلولیت، آنها را در اولویت انجام کار قرار دهند. او پیشنهاد داد این کار از بانک شهر شروع شود؛ به این ترتیب که متصدی بانک پس از اتمام کار فردی که پشت باجه است، ابتدا به معلولان و سالمندان پاسخ دهد.
سکانس دوم
ثبت عکس تاریخی
سختترین بخش ماجرای گرفتن کارت ملی هوشمند بهروز، وقتی شروع شد که متصدی ثبتنام از وی خواست برای گرفتن عکس به اتاق عکاسی برود. عبور از پارتیشنهایی که کمترین فضای مانور را برای ویلچر باقی گذاشتهاند، عرق بر پیشانی بهروزمی نشاند. گذر از این بخش و رسیدن به عکاسخانهای باریک و کوچک، اماواگرهای فراوانی را برای او، نگارنده این گزارش و متصدیان اداره پست به وجود آورد. تنها راه، بلندکردن او از روی ویلچر و ادامه ماجرا تا صندلی گرد عکاسخانه بود. خدا میداند که اگر کمک نیروی خدماتی نیرومند اداره پست نبود، این عکس به ثبت میرسید یا نه! دست آخر عکس بهروز در سیستم، ثبت و او دوباره روی صندلی چرخدارش مستقر شد؛ در حالی که او در تمام این مدت احساس میکرد دیگران را به زحمت انداخته و پیدرپی عذرخواهی میکرد.
سکانس سوم
امان از رمپها
بهروز، مابقی کارها مثل انگشتنگاری و تکمیل فرمهای مربوط را هم انجام داد و راهی شد تا چگونگی پایینآمدنش از پلکان ورودی ساختمان هم ماجرای دیگری بسازد؛ ماجرایی که خدا را شکر، به خیر گذشت. گذر بهروز از خیابان یکطرفه دامپزشکی (شرق به غرب) با ویلچر برقیاش هم قابل توجه بود. فکر میکنید او چند متر توانسته باشد از پیادهرو استفاده کند؟ شاید بد نباشد بدانید که او از تقاطع قصردشت تا استاد معین نتوانست حتی به اندازه یکگام هم در پیادهرو تردد کند؛ امان از رمپهای ساختمانهایی که سطح هموار پیادهرو را ناهموار کردهاند. به خاطر وجود این رمپها هر بنیبشری قید راهرفتن در پیادهرو را میزند. حدود ساعت 12:30 با تعطیلی مدارس، ترافیک خیابان یکباره اوج گرفت. والدینی که برای برگرداندن فرزندان خود از مدرسه آمده بودند، حرکت مارپیچ بهروز را تماشا میکردند و خودروهایی که از پشت سر میرسیدند حس ترس میدادند اما چارهای نبود. او که روز قبل از سامانه درخواست خودروی ویژه معلولان و جانبازان برای سرویسدهی پاسخ منفی دریافت کرده بود، چارهای نداشت.
سکانس چهارم
همراهی امیدوارانه با یک معلول دیگر
به نزدیکی تقاطع 21متری جی که رسیدیم، خروج یک فرد با عصا از درمانگاه آن حوالی، توجهمان را جلب کرد. سهیل بهسختی میلههای دستهگرد پلههای درمانگاه را گرفته بود و پایین میآمد. تا استاد معین با او همسفر شدیم تا به این بهانه حرفهایش را هم بشنویم. برای کار درمانی از میدان حر به آنجا آمدهبود. میگفت: «دکتر به من گفته حتما از ویلچر استفاده کنم چون راهرفتن بیش از حد با عصا به ستون فقراتم فشار وارد میکند اما من با عصا راحتترم. آن دستکهای فلزی را که برای جلوگیری از ورود موتورسیکلتها به پیادهرو نصب شده ببینید! آخر چطور میشود با ویلچر از میان آنها رد شد؟
بروید داخل درمانگاهی را که از آن بیرون آمدم ببینید! اتاق تزریقات چند پله ناجور دارد و یک در باریک. برای من که با کمک عصا روی پای خودم راه میروم هم سخت است چه برسد به اینکه بخواهم با ویلچر جابهجا شوم؛ خود ویلچر میشود یک بار اضافی! آخر سال که میشود، سامانه حملونقل ویژه، دیربهدیر به ما خودرو میدهد. گاهی از اسنپ و تپسی استفاده میکنیم اما بعضی اوقات، آنها هم خودروهایی میفرستند که صندوقشان جای گذاشتن ویلچر ندارد؛ بماند که راننده هم به زحمت میافتد». سهیل میگفت مشکل اصلی این قشر، این است که با چند نهاد مختلف طرف هستند؛ بهزیستی، شهرداری، فرمانداری و وزارت بهداشت. او به نکتهای اشاره کرد که شاید بتواند همه گرهها را باز کند؛ شکلگیری یکمدیریت واحد شهری؛ ایدهای که شورایعالی استانها هم دنبال تحققبخشیدن به آن است و کمیسیون کلانشهرهای دولت نیز پیشنویس آن را به تصویب رسانده؛ بنابراین میتوان امید داشت که در آینده با تحقق مدیریت یکپارچه، هم کارهای بسیاری در شهرها سامان بگیرد و از موازیکاریها کاسته شود و هم اتفاقات خوبی در حوزه معلولان بیفتد.
سکانس پایانی
یکگام به جلو، دو گام به عقب
بهروز بعد از پشتسرگذاشتن همه مشکلات به خانه رسید. قبل از خداحافظی با ما گفت که به ابتکار دوستانش توانسته در خانه بالابری درست کند که جابهجایی او را راحت میکند. به عقیده او سازمان بهزیستی و شهرداری تهران باید از ایدههای افراد دارای معلولیت بیشتر استفاده کنند. ناگفته نماند که بهروز.س باید چند روز دیگر دوباره به اداره پست برود تا شخصا کارت ملیاش را بگیرد.
با سهیل در ایستگاه شهر و روستای بلوار استاد معین سوار اتوبوس شدیم. درست روبهروی در ورودی اتوبوس، برچسب «اولویت نشستن با سالمندان و افراد کمتوان» به چشم میخورد اما همه صندلیها پر بود تا اینکه یک نفر در انتهای اتوبوس، جایش را به سهیل داد. او در راه، حرف لایحه حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت را به میان کشید؛ لایحهای که یکشنبه 20اسفند در مجلس اصلاح شد و به شورای نگهبان رفت. سهیل گفت: «اینکه نمایندگان مجلس با اصلاحیه لایحه موافقت کردند جای تشکر دارد اما حذف 2بند آن واقعا بازگشت رو به عقب بهحساب میآید. با این گامهای رو به عقب انگار همان قانون سال83 دوباره تصویب شده است. در این لایحه اولا نمایندگان با نظارت و حق رأی انجمنهای معلولان در اجرای درست قانون مخالفت کردهاند و ثانیا تبصره4 را که به مجازات تخلف در ساختوسازهای شهر میپرداخت، حذف کردهاند؛ البته اینکه به دسترسپذیری در لایحه توجه شده یک گام رو به جلو به حساب میآید».
آنچه سهیل درخصوص دسترسپذیری گفت به بند «ث» ماده یک لایحه برمیگردد. در این بند آمده: «دسترسپذیری: اقداماتیاست که با هدف ایجاد محیط بدون مانع و قابل دسترس، جهت مشارکت افراد دارای معلولیت در همه حوزههای زندگی و فراهمآوردن فرصت برابر برای آنها در برخورداری از امکانات زندگی اجتماعی ـ همانند سایر افراد ـ انجام میشود. دسترسی شامل سیستم حملونقل، محیط فیزیکی، اطلاعات، آموزشوپرورش، تکنولوژی، اشتغال، منابع مناسب ارتباطی و رسانهایاست». در ماده3 هم تمامی دستگاههای اجرایی موظف شدهاند سیاستگذاری، برنامهریزی و نظارت بر امور مناسبسازی را انجام دهند. همچنین 14نهاد در قالب ستاد هماهنگی و پیگیری مناسبسازی کشور، نظارت بر این کار را برعهده دارند.