تأثیر افکار عمومی در تولید قدرت نرم
نصرتالله تاجیک _ دیپلمات و کارشناس مسائل بیناالملل
همه کشورها بهدنبال این سؤال، تئوریپردازی و فعالیت علمی تحقیقاتی میکنند که چگونه در کنار عوامل مولد و مؤثر در قدرت یک کشور، قدرت نرم و مولفههای آن را نیز تولید کنند، در این میان کمهزینهترین روش تولید قدرت نرم سرمایهگذاری برای بهبود شاخصههای توسعه انسانی و توجه به خواست و افکار عمومی نهتنها در مدیریت جامعه و تولید قدرت سیاسی اجتماعی بلکه در سیاست و حکومت است. از این منظر است که مردم، افکار عمومی و نقش آنها در دفاع از حاکمیت یا تأثیرگذاری بر تولید قدرت در صحنه بینالمللی که عوامل قدرت ملی هستند، مفهوم پیدا میکند. زیرا حکومت نیاز به حمایت مردم دارد و آنها هستند که با مشارکت و مسئولیت مدنی در موارد مختلفی میتوانند به حمایت از حکومت و نهادهای آن بپردازند، ولی مهمترین عاملی که میتواند شرایط تحقق اعتماد کامل به حاکمیت و حمایت مادی و معنوی مردم را در پی داشته باشد، تحقق حداکثری انسجام داخلی یا ملی است که اولا نقش تعیینکنندهای در تولید قدرت یک کشور دارد و ثانیا در تأثیرگذاری سیاست خارجی نقش بسزایی دارد؛ چه بر تنظیمات خارجی و چه بر روابط خارجی و چه قدرت یک کشور در صحنه بینالمللی یعنی تعامل با کشورهای دیگر یا با مجامع و سازمانهای بینالمللی. لذا این یک اصل اولیه است که نظام سیاسی و بهتبع آن هم نهادهای حاکمیتی و هم دولت و سایر قوا نهتنها باید بهدنبال این باشند که آنچه این انسجام را کاهش میدهد از سیاست داخلی حذف کنند، بلکه درصدد دستیابی به مولفههایی باشند که انسجام ملی را افزایش دهند، زیرا این انسجام حداکثری عامل تعیینکننده و مؤثری در پیشبرد اهداف سیاست خارجی و تامینکننده امنیت ملی است و بدینلحاظ است که همواره در تئوری و عمل نیز گفته میشود که سیاست خارجی و سیاست داخلی دو روی یک سکه هستند، ولی بهنظر میرسد سیاست خارجی آیینه تمامنمای سیاست داخلی است؛ یعنی ما در سیاست داخلی باید بهدنبال مولفههایی باشیم که قدرت تأثیرگذاری سیاست خارجی ما را افزایش دهد و انسجام داخلی یکی از مهمترین مولفههاست. متأسفانه در دو برهه طی یک دهه اخیر سیاست خارجی که میتوانست در صحنه بینالمللی و مخصوصا معادلات منطقهای دست برتر داشته باشد، بهدلیل تحولات و مشکلات داخلی لطمه فراوانی خورد؛ یکی در سال88 و دیگری مسائل آبان98. جدا از بیتدبیری صورتگرفته در نحوه و زمان اجرای افزایش قیمت بنزین ولی تبعات این مسئله یک تأثیر منفی بر سیاست خارجی کشور در شرایط کنونی دارد.
یعنی درحالیکه کشور طی تحولات 2 تا 3ماه گذشته در مسائل خلیجفارس، ساقطشدن پهپاد آمریکایی، جریان نفتکشها و اقداماتی که بهعنوان عوامل ایجادکننده صلح و ثبات در سوریه شکل گرفت و پایین کشیدهشدن فتیله داعش، شرایطی را برای نظام سیاسی بهوجود آورد که سیاست خارجی ما دست برتر را در تحولات منطقهای داشته باشد تا از نتایج مثبت آن بتواند در تعاملات خارجی و منطقهای و بینالمللی استفاده کند، ولی این وقایع قطعا میتواند مورد سوءاستفاده دشمنان و مخالفان سیاست خارجی قرار گیرد. نحوه مواجهه با اعتراضات هفته پایانی آبانماه کشور شرایطی را بهوجود آورده که قسمتی از توان سیاست خارجی ایران را چه از طریق فشار سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری و چه از طریق روابط دوجانبه را مستهلک خواهد کرد. این وضعیت بهوجود آمده که میتواند به فعالشدن گسلهای سیاسی اجتماعی کشور تبدیل شده و با کاهش انسجام ملی مردم را از حاکمیت دور کند، این مسئله باید بهدور از مسائل جناحی و برای تامین حداکثری منافع ملی تجزیه تحلیل کرد، زیرا تبعات اقدامات نسنجیده و بهدور از رواداری حکمرانی در پی حوادث مذکور که الان ظاهرا غائله خاتمه یافته، بدونشک گریبان سیاست خارجی را خواهد گرفت . جای تأسف است که در لطمهای به این بزرگی به کشور، هیچکس مسئولیت نپذیرفت و استیضاح نشد، دولت عذرخواهی نکرد، کمیته حقیقتیاب تشکیل نشد و هنوز نیز غرامتی به متضررین پرداخت نشده و دلجویی از آسیبدیدگان صورت نگرفته! اینها شاید کمهزینهترین اقداماتی باشد که درصورت اجراشدن مقداری هم باعث التیام داخلی و جلوگیری از کاهش انسجام ملی شده و هم دست پر داشتن در مقابل طرفهای خارجی خواهد شد. انشاءالله!