
همشهری نقش و جایگاه مترجمان در فروش آثار ادبی و سهم آنها در بازار کتاب ایران را بررسی میکند
مرا به نام مترجمم صدا بزن
حسن کیاییان، امیر حسینزادگان، علیرضا اسدی، رضا رضایی، کاوه میرعباسی، مریم مفتاحی و پیمان خاکسار به پرسشهای همشهری پاسخ دادهاند

مرتضی کاردر_روزنامه نگار
اعتماد خوانندگان فارسی به مترجمان اغلب بیشتر از نویسندگان بوده است. کم نیستند نویسندگان بزرگ دنیا که چون مترجمان نامداری آثار آنها را به فارسی برگرداندهاند، از اقبال خوانندگان برخوردار شدهاند و در مقابل کم نیستند نویسندگان بزرگ دیگری که چون مترجمان آنها در میان فارسیزبانان مقبولیت نداشتهاند، آثارشان نیز اقبال چندانی نیافته است. در نبود قانون حق مؤلف (کپیرایت) و غیبت آژانسها و بنگاهها و نمایندگان ناشران بینالمللی، مترجمان بودهاند که نویسندهای را به سلیقه خود انتخاب و ترجمه کردهاند. اقبال خوانندگان نیز تابعی از سلیقه مترجمان بوده است. مترجمان بودهاند که نویسندهای را بر صدر و نویسندگان دیگر را در ذیل نشاندهاند.
محمد قاضی، محمود اعتمادزاده (م. ا. بهآذین)، عبدالله توکل، نجف دریابندری، ابوالحسن نجفی، رضا سیدحسینی، سروش حبیبی، حسن کامشاد و دیگران از مترجمان صاحبنام فارسی در سده گذشتهاند که نامشان اقبال عموم خوانندگان را در پی داشته است. خوانندگان، کتاب را بیشتر، نه براساس نویسنده که براساس نام مترجم خریدهاند.
اگر محمد قاضی نبود، آثار نیکوس کازانتزاکیس محبوب خوانندگان فارسی نمیشد، اگر نجف دریابندری نبود شاید ای. ال. دکتروف یا کازوئو ایشیگورو را خوانندگان اندکی میشناختند. اگر ابوالحسن نجفی نبود شاید خانواده تیبو و روژه مارتن دوگار چنین جایگاهی در زبان فارسی نداشتند.
در سالهای اخیر نیز همین رویه حاکم بوده و مترجمان جایگاه خود را حفظ کردهاند. کم نیستند کتابهایی که چندترجمه از آنها در بازار نشر وجود دارد اما نام یک مترجم میتواند کتاب را به چاپهای مکرر برساند. همچنین کم نیستند نویسندگان تازهای که یک مترجم توانسته است آنها را به خوانندگان فارسیزبان بشناساند.
اما مترجمان چه سهمی در بازار کتاب دارند؟ مترجمی که نام او تضمینکننده فروش چند چاپ از یک کتاب است، چه نصیبی از سود کتاب میبرد؟ مترجمانی که دست به ترجمه آثار دشوار میزنند و سالی را صرف ترجمه یک اثر میکنند چطور؟ آیا درست است که سهم مترجم از کتاب کمتر از کتابفروشان یا پخشکنندگان کتاب باشد؟ آیا ناشران در تأمین هزینههای تولید کتاب خود را سهیم میدانند یا بار دشوار فرایند گاه فرساینده ترجمه اثر فقط بر دوش مترجم است؟
پاسخ پرسشهای بالا را در گفتوگو با ناشران و مترجمان بررسی کردهایم.
ابتدا با چند پرسش به سراغ ناشران رفتهایم: حق ترجمه کتاب در بازار ایران چقدر است و چه درصدی از پشت جلد کتاب از آن مترجمان است؟ آیا مترجمان نامآشنا نصیب بیشتری از حق ترجمه کتاب میبرند؟ آیا پیش میآید که ناشران و مترجمان پس از مدتی به توافقی با هم برسند و ناشری به مرور زمان چند مترجم را استخدام کند و حقوق ثابتی به آنها بدهد که فقط برای یک ناشر کار کنند؟
انتخاب با مترجمان است
حسن کیاییان - مدیر نشر چشمه-درباره حق ترجمه در بازار نشر ایران و مقایسه مترجمان با یکدیگر، میگوید: «طبیعی است که مترجمی که آثار موفقی دارد، در افکار عمومی بیشتر جا افتاده و در حقیقت فروش کتاب او پیشپیش تضمینشده است. در عین حال، طبیعی است که چنین مترجمانی توقع داشته باشند با درصد مناسبی با ناشران قرارداد ببندند. حق ترجمه معمولاً بین 10تا 15درصد است. به ندرت مترجمی داشتهایم که بیشتر از این درصد توانسته باشد، قرارداد ببندد. بهترین مترجمان معمولاً 15درصد قرار داد میبندند».
نشر چشمه سابقه کار طولانی با مترجمانی را دارد که تقریباً همه آثار خود را در دورهای در نشر چشمه منتشر کردهاند. مدیر نشر چشمه در پاسخ به پرسش همشهری درباره قرارداد دائم میان مترجمان و ناشران میگوید: «اغلب مترجمان ما خودشان انتخاب میکنند که با چه ناشری کار کنند. ممکن است بعد از مدتی عملاً بین ناشر و مترجم چنین اتفاقی بیفتد و مترجمی همه کارهای خود را به یک ناشر بدهد، اما چیزی به نام قرارداد دائم در ایران باب نیست».
بعد از چاپ سوم حق ترجمه بیشتر میشود
امیر حسینزادگان - مدیر نشر ققنوس- نیز پاسخی شبیه مدیر نشر چشمه میدهد، هرچند جزئیات قرارداد در این دو نشر فرق میکند؛ «طبیعی است که درصد حق ترجمه مترجمانی که کارشان بهتر است، بیشتر باشد؛ چرا که کار ناشر در تولید کتاب و انجام کارهای ویرایشی کمتر میشود. مترجمان جوانتر حق ترجمه کمتری میگیرند. آنچه از مترجمان تازهکار کم میشود صرف ویرایش کتاب میشود. گاه ما مجبور میشویم ترجمهها را برای مقابله بدهیم که هزینههای کتاب را خیلی بیشتر میکند. این هزینهها هم باید در هزینه تمامشده کتاب لحاظ شود. ما معمولاً بین ۱۰ تا ۱۲ درصد حق ترجمه میدهیم. در نشر ما درصد مترجم در چاپهای اول تا سوم پایینتر است و اگر کتاب از چاپ سوم گذشت، درصد مترجم بیشتر میشود.»
او در پاسخ به پرسش همشهری درباره قرارداد دائمی بین ناشران و مترجمان میگوید: «مترجم آزاد است که با هر ناشری که میخواهد کار کند، بعضی از مترجمها با چند ناشر کار میکنند تا بهاصطلاح همه تخممرغهایشان را در یک سبد قرار ندهند، بعضی دوست دارند با یک ناشر کار کنند. مثلاً آقای معروفی بهعنوان نویسنده فقط با نشر ققنوس کار میکند، اما خیلی از مترجمان ما علاوه بر ققنوس با ناشران دیگر هم کار میکنند. با این همه، ما برای چاپ کتاب با مترجمی از پیش قرارداد نمیبندیم یا به شکلی که شما میگویید حقوق ثابت به مترجمان نمیدهیم. اما مترجمان پیشکسوت و جاافتاده حق ترجمه بیشتر میگیرند که ممکن است به ۱۵درصد نیز برسد».
به جای پیشکسوتها به سراغ جوانها رفتهایم
نشر نیماژ به نسبت ناشران دیگر تازهکارتر است و در همین چند سال اخیر توانسته نامهای زیادی را به فهرست همکاران خود اضافه کند. اما چگونه مترجمان و نویسندگان صاحبنام به نیماژ اعتماد کردهاند و ناشر توانسته که آنها را به همکاری مجاب کند؟ آیا نیماژ درصد بیشتری از حق متعارف ترجمه به آنها پرداخته است؟
علیرضا اسدی - مدیر نشر نیماژ- میگوید: «حق ترجمه معمولاً بین 10تا 12درصد است. سیاست ما این است که با احترام به پیشکسوتها شرایطی را فراهم کنیم که مترجمان جوان بتوانند مجال بهتری برای عرضه کارهایشان داشته باشند. قراردادهای ما برای مترجمان جوانتر که کارهای اولشان را عرضه میکنند، 10درصد است، اما قرارداد بهگونهای است که اگر کتاب به چاپهای بعدی رسید بهصورت پلکانی حق ترجمه بالا برود و به 15درصد برسد. روش ما خیلی جاها جواب داده و در این سالها مترجمان جوانی آمدهاند که هم از نظر فروش و هم از نظر کیفیت کار از پیشکسوتها جلوترند. درباره مترجمان و نویسندگانی که پیشتر با ناشران دیگر کار میکردند و اکنون با نیماژ کار میکنند هم باید بگویم که ما بیشتر از سقف متعارف قرارداد نمیپردازیم؛ چرا که این کار به لحاظ حرفهای و اخلاقی درست نیست».
قرارداد دائم است، رسمی نیست
اما او در پاسخ به پرسش همشهری درباره وجود قراردادهای دائمی میان ناشران و مترجمان میگوید: «چنانکه گفتم متوسط قرارداد ترجمه بین 10تا 12درصد است و شیوه متعارف این است که بین 6تا 8ماه پس از چاپ حق ترجمه پرداخت شود. درباره مترجمان پیشکسوت و معتبر و مترجمانی که فروش کتابهایشان تضمینشده است و ناشر اطمینان دارد که تعداد مشخصی از این کتاب حتماً به فروش میرسد، اندکی درصد و شیوه پرداخت فرق میکند، یعنی ممکن است قرارداد به 15درصد برسد و حق ترجمه زودتر از موعد متعارف پرداخت شود.
ناشرانی هم هستند که به شکل دائمی با مترجمان قرارداد میبندند و به مترجمان حقوق ماهانه پرداخت میکنند اما قاعدتاً پول را از طریق حق ترجمه در بلندمدت از مترجمان میگیرند. منتها این قراردادها به شکل درونسازمانی است و کسی آنها را اعلام نمیکند».
ناشران دیگر حرفهای مدیر نشر نیماژ را صراحتاً تأیید نمیکنند. شاید همانطور که علیرضا اسدی گفته این قراردادها داخلی است و میان ناشر و مترجم منعقد میشود و به شکل رسمی درنمیآید. مدیر نشر ققنوس چنین قراردادهایی را منکر میشود و مدیر نشر چشمه نیز تلویحاً چنین چیزی را تأیید میکند.
نشر نیلوفر یکی از نشرهایی است که بسیاری از مترجمان بهصورت اختصاصی با آن کار میکنند؛ ابوالحسن نجفی، منوچهر بدیعی، قاسم روبین، مهشید نونهالی، مهستی بحرینی و مژده دقیقی ازجمله مترجمانی هستند که بیشتر آثارشان را در سالهای اخیر با نیلوفر منتشر کردهاند. اما آیا نشر نیلوفر قرارداد ویژهای با این مترجمان دارد که آنها اغلب آثار خود را به این انتشارات دادهاند؟
حسین کریمی - مدیر انتشارات نیلوفر- به پرسشهای ما در اینباره پاسخ نمیدهد. رویه انتشارات نیلوفر همواره همین بوده است؛ کار کردن در سکوت و گریز از حاشیه و البته گریز از پاسخ.
بهنظر میرسد همکاری دائم شماری از ناشران و مترجمان را باید نشانهای از وجود توافقی نوشته یا نانوشته میان آنها دانست. توافقی که اعلان نمیشود، اما وجود دارد. شماری از مترجمان نیز بهعنوان کارشناسان نشر یا مدیر تولید یا تحریریه در انتشاراتیها مشغول به کارند یا میز ثابتی برای انجام فعالیتهای خود دارند. اتفاقاً وجود چنین امکانات و شرایطی نشان از قدرت ناشران و امنیت خاطر برای مترجمان است.
اما مترجمان چه میگویند؟ آیا آنها از حق ترجمه راضی هستند؟ آیا آنها پذیرفتهاند که همواره درصدی کمتر از ناشران و پخشکنندگان کتاب و کتابفروشیها بگیرند یا اینکه چارهای جز تن دادن به وضع موجود ندارند؟ اصلاً مترجمان حرفهای بازار کتاب ایران چنددرصد از قیمت پشت جلد کتابها میگیرند و شیوه پرداخت حق ترجمهها چگونه است؟
مواد مصرفی، قیمت کتاب را تعیین میکند، نه مترجم
رضا رضایی یکی از معدود مترجمانی است که نام او روی جلد هر کتابی خوانندگان را از صحت ترجمه و اصالت متن مطمئن میکند. کارنامه او در حوزه ترجمه، بهویژه ترجمه آثار ادبی، طیف گوناگونی از آثار ادبی جهان را شامل میشود؛ از ولادیمیر ناباکوف تا اسکات فیتز جرالد. او در سالهای اخیر بیشتر وقت خود را صرف ترجمه آثار کلاسیک انگلیسی کرده است. مجموعه ترجمههای او از آثار جین آستین، جورج الیوت و خواهران برونته سبب شد تا بسیاری از خوانندگان فارسی آثار کلاسیک انگلیسی را در سالهای اخیر بخوانند.
طبیعی است که ترجمه این آثار کار تماموقت میخواهد و مترجمی که همه عمر حرفهای خود را صرف انجام این کارها کند و ناشری که انتشار آثار را ضمانت کند. او درباره نحوه قرارداد مجموعه آثار کلاسیک با ناشر میگوید: «من مجموعه کلاسیکها را با نشر نی قرارداد بستم. قرارداد من برای کل مجموعه بوده. یعنی قرارداد چندساله بسته بودیم و ناشر پیشپرداخت راضیکنندهای داد که کار آغاز شود و ادامه پیدا کند. طبیعی است که ترجمه هر اثری با اثر دیگر فرق میکند و ناشر درباره مجموعه آثار باید تعامل بهتری با مترجم انجام دهد. ترجمه آثار کلاسیک دشواریهای خودش را دارد و وقت و انرژی و مهارت خود را میطلبد».
حرفهای او درباره حق ترجمه مترجمان در بازار کتاب ایران بیشتر از آنکه درباره یک یا چند ناشر خاص باشد، متوجه سامانه قیمتگذاری کتاب در بازار است؛ «نیروی فکری، درجه تخصص، میزان مهارت و سابقه مترجم از مؤلفههای تعیینکننده درصد مترجم است. من هم معمولاً چیزی بهاندازه دیگر مترجمان میگیرم، معمولاً 15درصد از پشت جلد کتاب. مواردی بوده که بیشتر از 15درصد گرفتهام و گاهی هم کمتر. اما اینکه آیا درصدی که مترجمان میگیرند در مقایسه با سایر هزینههای نشر عادلانه است یا نه، بحث دیگری است و به فرایند قیمتگذاری کتاب در ایران برمیگردد. ایراد اساسی بازار نشر ایران این است که قیمت کتاب براساس مواد و مصالحی که برای آن مصرف میشود، محاسبه میشود؛ مثل فیلم، زینک، هزینه چاپخانه و... اما در خارج از ایران میبینیم که دو کتاب مشابه با کیفیت چاپ شبیه به هم، یکی 5دلار قیمت دارد و یکی دیگر 50دلار. در ایران کیفیت اثر یا دشواری ترجمه اثر تعیینکننده نیست یا تأثیر اندکی دارد. این ایراد اساسی نشر ایران است که سبب میشود سهم مترجم از کتاب درصد تقریباً ثابتی باشد و با افزایش مواد مصرفی یا ارتقای کیفیت، قیمت کتاب تغییر کند اما درصد مترجمان ثابت بماند. بنابر این برای حل این مشکل رویه قیمتگذاری کتاب باید اصلاح شود.»
کار مترجم تجارت نیست
مریم مفتاحی از مترجمان خوشاقبال سالهای اخیر است. زمانی که او ترجمه آثار جوجو مویز را آغاز کرد شاید هیچکس، گمان نمیکرد که جوجو مویز یکی از پرفروشترین نویسندگان بازار کتاب ایران شود. آنقدر که ترجمههای مشابه و تقلبی مکرر از آثار او به فارسی صورت گیرد و باب تازهای در ترجمههای تقلبی و کتابهای قاچاق بگشاید. او درباره تعامل ناشران و مترجمان و سهم مترجمان از بازار کتاب ایران میگوید: «حتی اگر مترجم تبدیل به برند شده باشد، باز هم من معتقدم حق مترجم باید در بازار نشر، حق متعارفی باشد. کار مترجم تجارت نیست. دستکم من چنین برخوردی ندارم. حداقل و حداکثری باید وجود داشته باشد. دستمزدهای مترجمان با هم فرق میکند. اما اینکه چون مترجم فکر میکند سه تا چهار چاپ از اثر تضمینشده است، باید بیشتر از حق متعارف بگیرد از نظر من صحیح نیست. شاید مترجمان دیگر چنین چیزی را طلب کنند اما من چنین کاری نمیکنم. چیزهایی دیگری برای من مهم است؛ مثل سلامت ناشر، کیفیت چاپ، بازاریابی و توزیع و فروش درست کتاب. ارزشها را باید در جای دیگری جستوجو کرد. اگر ناشر نتواند کار را درست بهدست مخاطب برساند، کتاب نمیتواند پرفروش شود».
هیچ مترجمی نمیتواند کتاب دیریاب و نفروش را پرفروش کند
کاوه میرعباسی از مترجمانی است که در سالهای اخیر اغلب از چند زبان ترجمه کرده. شماری از ترجمههای میرعباسی ترجمههای دوباره آثاری است که پیشتر به فارسی ترجمه شده بودند؛ مثل «عشق در روزگار وبا»، «پدرو پارامو»، « ۱۹۸۴» و... اما ترجمههای او در بازار کتاب ایران مخاطبان خود را یافتند که نشان از اعتبار مترجم و اعتماد خوانندگان کتاب به ترجمههای او است. کاوه میرعباسی درباره حق ترجمه و نقش مترجمان در فروش کتاب میگوید: «حق ترجمه چیزی بین 5تا 15درصد است. دیدهام ناشرانی را که به مترجمان جوان 5درصد حق ترجمه میدهند یا 6یا 8درصد. کسی را هم ندیدهام که بیشتر از 15درصد بگیرد. من خودم در 20سال گذشته همیشه 15درصد از ناشر گرفتهام، نه بیشتر، نه کمتر. چیزی که سالها بهعنوان عرف جا میافتد احتمالاً بیدلیل نیست و معقول است». اما جالب اینجاست که او تأثیر نام مترجمان را بر فروش بیش از اندازه یک کتاب قبول ندارد؛ «مترجمانی داریم که کتابی از آنها بارها تجدید چاپ شده، در مقابل کتابهایی دارند که یک یا دو بار بیشتر چاپ نشده است. قبول ندارم که مترجم سبب افزایش شمارگان کتاب میشود. مترجم تا جایی تأثیرگذار است، بقیه ماجرا بهخود کتاب برمیگردد. هیچ مترجمی نمیتواند کتاب دیریاب و نفروش را به اثری پرفروش تبدیل کند. مترجم نامآشنا نهایتاً میتواند سه چاپ از کتاب را تضمین کند.»
جالب است که ترجمههای او نیز همواره با اقبال خوانندگان روبهرو شدهاند؛ مثلاً چند ترجمه از ۱۹۸۴ جورج اورول به فارسی انجام شده بود، با این همه ترجمه میرعباسی در کمتر از یکسال به چاپ پنجم رسیده است. اما او سرسختانه صرف تأثیر مترجم را در فروش کتاب انکار میکند؛ «برای همه مواردی که شما مثال میزنید میتوانم مثال نقض بیاورم؛ از محمد قاضی تا نجف دریابندری. استثناها در این میان خیلی معدودند. شاید در سالهای اخیر فقط پیمان خاکسار بوده که مصداق مترجم پرفروش است. آنچه سبب فروش کتابهای او میشود اعتمادی است که مردم به انتخابهای او دارند. مثلاً وقتی او «مجوس» جان فاولز را ترجمه کرد، اصلاً گمان نمیکردم که کتاب بیشتر از یک چاپ منتشر شود اما اکنون چند چاپ از مجوس منتشر شده است و این نیست مگر بهدلیل اعتماد مخاطبان به ترجمههای پیمان خاکسار. بقیه مترجمان مصداق مترجم پرفروش نیستند».
من احمد شاملو نیستم
دستآخر به سراغ پیمان خاکسار میرویم؛ کسی که ترجمههای او از «اتحادیه ابلهان»، «عامهپسند» و «جزء از کل» در سالهای اخیر جزو صدرنشینان و رکوردشکنان بازار کتاب بودهاند. پیمان خاکسار ابتدا از پاسخ به پرسشها سر باز میزند و میگوید: «من همان درصدی را میگیرم که بقیه مترجمان میگیرند». بعد کمی نرمتر میشود و معقولتر به ارزیابی وضعیت نشر و جایگاه خودش درباره مترجمان سالهای اخیر میپردازد؛ «من بیشتر از 20کتاب ترجمه کردهام که 8-7 تا از این کتابها پرفروش بوده. واقعاً اینطور نیست که همه کتابهایی که ترجمه میکنم بهخاطر اسم من پرفروش شود. من درصد بیشتری از ناشر نمیگیرم. اخلاقم این نیست. شاید اگر بگویم ناشر هم قبول کند، منتها من اهلش نیستم. کم شنیدهام که کسی بیشتر از 15درصد بگیرد. شنیدهام که ناشری ۲۰درصد به مترجم داده اما بعد ورشکست شده. یا مثلاً شنیدهام کسی مثل احمد شاملو درصد بیشتری از ناشران میگرفته اما من شاملو نیستم. حق ترجمه در بازار تقریباً مبلغ ثابتی است و بهنظرم درصد فعلی در بازار نشر ایران درصد معقولی است.»
در این میان شاید نکتهای که رضا رضایی گفته است، راهگشاتر از بقیه باشد: اصلاح فرایند قیمتگذاری کتاب و افزایش نقش مترجم در فرایند قیمتگذاری. در چنین شرایطی است که مترجمان میتوانند در فرایند تعیین قیمت کتاب تأثیرگذار باشند. در غیراین صورت، نقش مترجمان مثل همیشه خواهد بود؛ بخشی از چرخه نشر که هیچگاه قدرت تأثیرگذاری نداشته و سهمی کمتر از کتابفروشان و پخشکنندگان و ناشران نصیب آنها شده است. کم کردن از بخشهای دیگر و افزودن به سهم مترجمان شاید قدری وضعیت را اصلاح کند، وگرنه اختلاف درصد دریافتی مترجمان تازهکار جوان با مترجمانی که بهترین آثار ادبی دنیا را به فارسی برمیگردانند و دانش و تجربهخود را صرف برگرداندن آثار میکنند و نامشان سبب فروش کتاب میشود، در نهایت ۵درصد بیشتر نخواهد بود.
شاید بازبینی نقش و جایگاه مترجمان در زبان فارسی بیشتر از هر چیز به تغییر نگاه خود مترجمان نیازمند است.