تعطیلی یکی از مراکز خصوصی آموزش هنرهای تجسمی در تهران، نشان از سهم ناچیز نظریهپردازی در هنر امروز ایران دارد
غروب ماه مهر
مرتضیکاردر /روزنامهنگار
«مؤسسه ماهمهر» نتیجه کوشش جمعی 3تن از گالریداران ایران برای ارتقای آموزش هنر در ایران است؛ یکی از مؤسسههایی که در طول سالهای گذشته بخشی از بار آموزش هنر، بهویژه هنر پیشرو را به دوش کشید. استادانی مثل آیدین آغداشلو، پرویز تناولی، علیرضا سمیعآذر، حمید سوری، حمید کشمیرشکن و... در سالهای اخیر همواره در این مؤسسه به تدریس و انتقال تجربهها و دیدگاههای خود درباره هنر نوگرای معاصر ایران و جهان میپرداختند. حالا خبر رسیده که مؤسسه ماه مهر در آستانه تعطیلی است. سراغ مژگان والیپور و آریا شکوهیاقبال 2نفر از بنیانگذاران مؤسسه ماه مهر رفتیم تا صحت و سقم تعطیلی ماه مهر و دلایل آن را از آنها جویا شویم. هرچند روایت این 2نفر از تعطیلی مؤسسه متفاوت است.
آریا شکوهیاقبال: کارمان را درست انجام دادیم
شکست تجربه ماه مهر شاید این پرسش همیشگی را پیش بیاورد که چرا کارگروهی در ایران به نتیجه نمیرسد. شما بهعنوان 3 گالریدار در فعالیتهای شخصی خودتان موفق بودهاید، اما انگار تجربه گروهی ماه مهر نتوانسته دوام پیدا کند.
15سال به بهترین شکل همکاری کردیم و ادامه دادیم. تجربه گروهی ماه مهر تجربه موفقی بوده است، بسیار موفقتر از زمانی که ما تنها بودیم و جداگانه کار میکردیم. شاهد ماجرا 15سال همکاری مشترک ماست و 1587هنرجویی که هماکنون از کلاسهای ماه مهر استفاده میکنند. ما کارمان را درست انجام دادیم اما بالا بودن هزینههای مؤسسه مانع از ادامه فعالیت شده است.
یعنی مسئله فقط زیاد شدن هزینههاست؟
بله. در 15سال گذشته همیشه کسری بودجه داشتیم. همیشه کسریها را از جیب خودمان جبران کردیم. اما در یکی، دو سال اخیر هزینهها به قدری بالا رفته که دیگر چنین امکانی وجود ندارد.
اما در یکی دو سال گذشته مؤسسه خیلی فعال بهنظر نمیرسید.
بههیچوجه اینطور نیست. سال گذشته یکی از فعالترین سالهای مؤسسه بود. گالری مؤسسه از ابتدا گالری خیلی فعالی نبود اما گالری هم در سال گذشته یکی از بهترین سالهایش را سپری کرد.
والیپور: تعطیلی ماه مهر بهضرر همه ماست
خبر تعطیلی مؤسسه ماه مهر صحت دارد؟
متأسفانه بله. من جزو کسانی بودم که با انحلال ماه مهر مخالف بودم و همه تلاش خود را بهکار بستم که مؤسسه تعطیل نشود، اما من یک رأی از 3 رأی هیأتمدیره بودم. تعطیلی ماه مهر به ضرر همه ماست، نه فقط به ضرر اعضای هیأتمدیره بلکه بهضرر استادان و 1500هنرجویی که در طول این سالها از کلاسهای مؤسسه استفاده کرده بودند.
یعنی فقط مسئله اختلاف میان اعضا بوده؟ چون خبرهایی هم درباره تأمین نشدن وام و مشکلات مالی شنیده میشود.
مسئله فقط اختلاف هیأتمدیره نیست. شرایط بد اقتصادی نیز در تعطیلی بیتأثیر نبوده است. ساختمان مؤسسه استیجاری است و شهریههای کلاسها کفاف هزینه را نمیدهد. نمیشد که همه مشکلات مالی را با گران کردن شهریهها جبران کنیم و به هنرجویان فشار بیاوریم. در عین حال بهنظرم مؤسسه باید مورد حمایت قرار میگرفت. شاید خیلی از کسانی که حقشان نیست از این کمکها استفاده کنند اما مؤسسه ماه مهر از حمایتی برخوردار نبوده است. منظورم این نیست که همه کمکها باید به ما تعلق بگیرد، اما ما از مؤسسه منفعت مالی نداشتیم. عملا در جای دیگر، یعنی در گالریهای خودمان، کار میکردیم و برای مؤسسه هزینه میکردیم.
در سالهای اخیر «ماه مهر» به اندازه گذشته فعالیت نمیکرد و انگار نشانههای تعطیلی در این یکی، دو سال به چشم میخورد.
بخشی از این ماجرا بهدلیل تغییر مدیریت بود. من با تغییر مدیریت مؤسسه موافق نبودم. ارتباطات ما با استادان و اعضا فراتر از ارتباط رایج بود؛ یعنی ارتباط عاطفی فراتر از رابطه اداری یا آموزشی. معتقد بودم که با تغییر مدیریت نمیشود چنین اتفاقی بیفتد و رابطه میان هنرجویان و مدیریت مؤسسه و استادان به رابطهای اداری تبدیل میشود. شاید مجموع این تغییرات سبب شد که مؤسسه در سالهای اخیر خیلی فعال بهنظر نرسد.
و آخر اینکه بفرمایید، خلأ آموزشی مؤسسه ماه مهر را چه جایی جبران خواهد کرد؟
به جرأت میتوانم بگویم که فعلا جایی نیست که بتواند جای ماه مهر را بگیرد. مؤسسههای دیگری هستند اما هیچکدام به ماه مهر نمیرسند. در مدتی که دیگر دوستان مصمم به تعطیلی بودند خیلیها تلاش کردند مؤسسه بسته نشود و دلسوزانه سعی کردند مانع از این اتفاق شوند. امیدوارم که آنها فکری برای جبران جای خالی ماه مهر بکنند.
جای خالی نظریهپردازی در هنر ایران به بهانه تعطیلی مؤسسه ماه مهر
نگاهی به تاریخ مباحث نظری هنر در ایران نشان میدهد که بحثهای نظری همزمان با فعالیتهای هنر پیشروی ایران حرکت نکرده است. جامعه هنری ایران خیلیوقتها با فقدان نظریه مواجه بوده و به مباحث نظری کمتر توجه کرده است. دانشگاهها اغلب عقبتر از جریانهای پیشرو حرکت کرده و زمانی به آنها توجه کردهاند که جریانها به تثبیت رسیده و در کتابها و منابع مکتوب ذکری از آنها رفته باشد. هنرمندان کار خود را کردهاند و گاه سالها طول کشیده تا نظریهپردازان هنر آنها را به رسمیت بشناسند. گالریها و آتلیهها و اتفاقهای هنری جایی برای عرضه آثار هنرمندان پیشرو بوده است اما کمتر بحثهای نظری درباره آثار آنها در گالریها درگرفته است.
هنر در ساحت عمل، راه خود را رفته و جریان هنر در ساحت نظر نیز اغلب با کندی در پی آن حرکت کرده است. در سده گذشته، گاه در مطبوعات و گاه در دانشگاهها و گاه در مطبوعات و گاه در حاشیه نهادها و موزههای هنری چنین اتفاقی افتاده است. اما تلاقی این دو ساحت در مقایسه با تاریخ هنر معاصر ایران بسیار ناچیز است.
در سالهای اخیر که هنر ایران رونق گرفته و هنرمندان ایرانی مورد توجه بازارهای بینالمللی قرار گرفتهاند، خلأ نظریه بیشتر رخ نموده است. هنرمندان ایرانی وجهه بینالمللی یافتهاند اما آنچه از آنها مکتوب شده یا بحثهایی که درباره آنها درگرفته بسیار اندک است. کم نیستند نقاشان و هنرمندانی که حتی سطری درباره آنها در هنر معاصر وجود ندارد.
معدودند مؤسسههایی که به آموزش و تبیین نظری درباره هنر معاصر ایران میپردازند و تلاش میکنند تا همزمان با هنر پیشروی ایران حرکت کنند. تعطیلی «مؤسسهماه مهر» بهعنوان یکی از معدود مؤسسههایی که تلاش میکرد جای خالی آموزش و نظریه را در هنر امروز ایران پرکند، در چنین شرایطی بار دیگر سهم ناچیز نظریهپردازی و آموزش در هنر ایران را نشان میدهد. هنری که در عرصه عمل بهخوبی رشد کرده اما کمتر از حمایت نظریه برخوردار بوده است.
شاید بد نباشد که بهرهمندان از گردش مالی میلیاردی هنر ایرانی سهم کوچکی را برای نظریه و آموزش نیز درنظر بگیرند.