
آب

فرورتیش رضوانیه ـ خبرنگار
جلسه به کندی پیش میرود. حرفهای رئیس به موضوع جلسه هیچ ربطی ندارد. میدانید اگر خودتان را با موبایل مشغول کنید، بقیه شاکی میشوند. یک لحظه پیامهای جدید یا تماسهای از دست رفته را چک میکنید. یک تماس ناموفق از مدیر ساختمان محل زندگیتان دارید. یادتان میآید که شارژ اینماه را فراموش کردهاید و حتما حالا برایتان دردسر شده است. بلافاصله وارد نرمافزار همراه بانک میشوید و مبلغ شارژ را بهحساب مدیر ساختمان واریز میکنید. چند دقیقه بعد وقتی دوباره گوشی را چک میکنید، میبینید که او 4مرتبه دیگر هم با شما تماس گرفته است. مدیر ساختمان مردی میانسال است که با اینترنت و حتی پیامک آشنایی ندارد و فرستادن پیام هیچ فایدهای ندارد.
در همین لحظه میبینید رئیس بالای سرتان ایستاده است. او با عصبانیت گوشی شما را میگیرد و داخل پارچ آب روی میز میاندازد. جلسه بعد از غروب تمام میشود. باید یک گوشی جدید بخرید. از آنجایی که هوا تاریک شده و در خیابانها تاکسی پیدا نمیشود، باید از یک نرمافزار مسافریاب آنلاین سرویس بگیرید اما موبایل ندارید. یک تاکسی دربست میگیرید. به راننده میگویید که پول نقد همراه ندارید. مقابل یک دستگاه خودپرداز توقف میکند.
در حسابتان پول کافی ندارید. شما چند ساعت قبل مبلغ شارژ ساختمان را با یک صفر اضافی پرداخت کرده بودید، برای همین حساب خالی شده. به ناچار به خانه خواهرتان میروید تا پول تاکسی را از او بگیرید. خواهرتان میگوید بهتر است شب آنجا بمانید. روز بعد را بدون موبایل سپری میکنید. وقتی از محل کار به خانه برمیگردید، مدیر ساختمان میگوید بارها با شما تماس گرفته تا اطلاع بدهد که شلنگ پشت ماشین لباسشویی پاره شده و آب تمام آپارتمانتان را گرفته بوده، اما همسایهها وقتی دیدهاند آب از زیر در آپارتمانتان بیرون میزند، از آتشنشانی کمک گرفتهاند. شما 2شب قبل از یک سفر کاری به خانه برگشتید و کیف حامل لپتاپ و دوربین و شناسنامه و گذرنامهتان را روی فرش وسط هال انداختید و حالا همه آنها زیر یک وجب آب مانده و نابود شده است.