• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
چهار شنبه 29 خرداد 1398
کد مطلب : 60710
+
-

از هوش و متعلقات آن چه می‌دانیم؟

مخالف‌خوانی مقابل واژه «خنگ»

مخالف‌خوانی مقابل واژه «خنگ»

زهرا رستگارمقدم 


حتما تا امروز بارها کلمه خنگ را شنیده‌اید؛ واژه‌ای مقابل هوش که همیشه از ابتدایی‌ترین خواست‌های ما برای ادامه حیات بوده است. همیشه تلاش‌ کرده‌ایم، درست یا غلط، در مدرسه، خانواده و اجتماع با درس خواندن و درست زندگی‌کردن کمتر با کلمه «خنگ» مواجه شویم و خود را بیش از هر چیز به هوشی مجهز کنیم که بخشی از آن از تجربه زیستی ما نشأت می‌گیرد. گاهی نیز ممکن است خود به‌عنوان کنایه و دشنام این کلمه را درخصوص دیگران به‌کار برده باشیم. اما هوش چیست که اینقدر با آن درگیر بوده‌ایم و همیشه نسبتش به‌خود را ارج نهاده‌ایم؛ مگر می‌شود کسی از این پیوست عام بهره‌مند نباشد و اگر چنین نیست چرا مخالف‌خوانی چون «خنگ» همیشه تهدیدی علیه اعتماد به نفس و تلاش‌های بی‌وقفه روح‌مان بوده است؟ جالب است بدانید محققان معتقدند حتی کودکان اوتیسم نیز از هوش بهره‌مند هستند. آنها فقط هوش هیجانی‌شان مختل شده است، اما خود را به هوش‌های دیگری تجهیز می‌کنند. برای روشن‌شدن این ماجرا بد نیست این گزارش را بخوانید.

انواع هوش و کاربردهای آن
خلاف گذشته که افراد را به 2دسته باهوش و کم‌هوش تقسیم می‌کردند، امروز برای هوش انواع و کاربردهای متنوعی درنظر گرفته‌اند. در معروف‌ترین نوع هوش می‌توان به هوش عقلانی، هیجانی و معنوی اشاره کرد. هوش عقلانی (IQ) مرتبط با مهارت‌های منطقی و زبان‌شناسی است که بیشتر از سایر هوش‌ها ملاک موفقیت آموزشی شناخته می‌شود. این هوش برای حل مسائل ریاضی و منطقی‌است. هوش هیجانی (EQ) اما مربوط به شناخت احساسات و بروز آنها به‌صورت مطلوب است که از آن برای مدیریت عواطف استفاده می‌کنند. این هوش در موفقیت‌های شخصی و حرفه‌ای تأثیر دارد. در هوش معنوی (SQ) هم درک و توجه درخصوص معنای زندگی و ارتباط انسان و جهان هستی مورد اهمیت قرار می‌گیرد. هنگامی که انسان کارهایش با معنویت تلفیق پیدا کند از این هوش بهره برده است.

گاردنر اما هوش را ۹ بخش می‌داند: هوش ریاضی (توانایی محاسبه)، موسیقایی (تشخیص ریتم و تن صدا)، طبیعت‌گرایی (درک تفاوت)، معنوی (معنی هستی)، میان فردی (جلب توجه دیگران)، بدنی (ارتباط ذهن و بدن)، کلامی (توانایی توضیح و بیان احساسات)، درون‌فردی (توانایی شناخت فرد از خود) و فضایی (درک پدیده‌های دیداری). انواع هوش در فرد نشانه و کاربردهای متفاوتی نیز دارد که هر شخص باید در خود به‌دنبال هوش خاصش بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن انتخاب کند؛ مثلا آن دسته از افراد که از هوش تصویری بهره‌مند شده‌اند می‌توانند معمار، نقاش، عکاس، تصویرساز، صفحه‌آرا یا مرمت‌گر بنا‌های تاریخی باشند. با هوش کلامی می‌توان روزنامه‌نگار، نویسنده، مدرس ادبیات، مسئول روابط‌عمومی و وکیل بود و با هوش منطقی- ریاضی مهندس، حسابدار، برنامه‌نویس کامپیوتر، متخصص فلسفه مخصوصا فلسفه علم و مجری طرح‌های پژوهشی. در مورد هوش موسیقایی می‌شود آهنگساز، خواننده، نوازنده، منتقد آثار موسیقایی و مدرسان خوب موسیقی را کشف کرد. هوش بدنی هم مخصوص ورزشکاران حرفه‌ای (از فوتبال گرفته تا پرتاب دیسک)، جراح، مکانیک‌ها و... است. هوش میان فردی شامل مشاوران، مدیران روابط عمومی، معلمان، پزشکان، مددکاران و فروشندگان است و هوش درون‌فردی هم روحانیون، روانشناسان و روانکاوان و متخصصان الهیات را شامل می‌شود. اما هوش طبیعت‌گرا مخصوص کشاورزان، جانور‌شناسان، نقاشان و عکاسان طبیعت و کوهنوردان است. باید دید هر فرد برای پیمودن مسیر دشوار آینده از چه هوشی برخوردار است؟

هوش، مادرزادی یا اکتسابی است؟
اما هوش را از کجا به‌دست آورده‌ایم. آیا آن را در زندگی کسب می‌کنیم یا مادرزادی‌ با ماست؟ برای پاسخ دادن به این سؤال باید بگوییم خلاف آنچه اغلب مردم تصور می‌کنند علاوه بر ژنتیک، محیط اجتماعی نیز در پرورش هوش انسان نقش بسزایی دارد. بسیاری از تیزهوشان بخشی از نبوغ‌شان را از محیط و اجتماع خود کسب کرده‌اند. محققان معتقدند هوش ویژگی‌ای است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و درباره جنبه ژنتیک‌بودن هوش تحقیقات بسیاری انجام داده‌اند. بسیاری از ویژگی‌های فردی ژنتیک است ولی بعضی دیگر عمدتا تحت‌تأثیر محیط ایجاد می‌شوند. اما نباید این را فراموش کرد که بهره هوشی تا حد زیادی ژنتیک است. 75درصد از بهره هوشی افراد بالغ ژنتیک و 25درصد باقیمانده به عوامل محیطی بستگی دارد. تحقیقات متعدد نشان می‌دهد که هوش نوزاد هنگام تولد تکامل نیافته و به‌تدریج رشد کرده و به‌ویژه در سال‌های اولیه تغییر می‌کند. در واقع علاوه بر ژن‌ها محیط خانواده و آموزش منظم نقش مهمی در رشد IQ کودک دارد. خانواده بیش از هر فرد یا مؤسسه‌ای ازجمله مدرسه می‌تواند روی هوش کودک تأثیر‌گذار باشد هرچند این تأثیر حداکثر تا سن 8 یا 9سالگی است و پس از آن نقش خانواده کمرنگ‌ می‌شود. ازجمله کارهایی که والدین می‌توانند در این سنین برای کودک خود انجام دهند تداوم در تحصیلات خود، مراقبت و تغذیه مناسب کودک، گذراندن وقت با کودک در حد امکان، تحریک ذهن او با اشکال، اعداد، رنگ‌ها و...، کتاب خواندن و ایجاد شرایط مناسب برای تجربیات بیرون از خانه است.

این خبر را به اشتراک بگذارید