«آن»، «سارا»، «ابیگل» و خرگوشها
درباره تصویر و تصور زنانه در «سوگلی»
ندا لهردی /روزنامهنگار
ظاهر ماجرا خبر از یک درام تاریخی دیگر میدهد، تماشاگر آماده است برای دیدن شکوه سلطنتی و عشق و خیانت و وطنپرستی که معمولا در چنین فیلمهایی برگهای اصلی داستانی بهحساب میآیند که بهدست یک کارگردان عاشق تاریخ در یک فیلم رو میشوند. سوگلی اما چنین پیش نمیرود و از همان ابتدا با میانپردههای مکتوب ذهن تماشاگر را صید میکند، بعد نوبت فیلمبرداری خاص فیلم میشود که سرشار است از بهتصویر کشیدن عظمت رؤیایی و جبروت سلطنتی که گاهی با لنزهای واید و گاهی با پنهای هوشمندانه و البته در مواردی با نورپردازیهای «Barry Lyndon»وار مخاطب را در دنیای سرشار از بیاعتمادی، هراسانگیز و البته پرزرق و برق انگلستان قرن هجدهم مانند روحی سرگردان در کاخها و باغها، وادار به ادامه دادن مسیر زندگی ملکه «آن» میکند. الیویا کلمن که حالا با اسکار نقش اصلی زن بیشتر از همه زنان فیلم «سوگلی» مورد توجه است، در جانبخشیدن به کاراکتر افسرده ملکه که بهرغم 17 زایمان، هیچ وارثی ندارد و به جای فرزند، خرگوش نگه میدارد، بسیار هوشمندانه عمل کرده است. سارا چرچیل، مشاور اصلی ملکه با بازی ریچل وایس و البته خدمتکار تازهواردی به نام ابیگل با بازی اما استون که بهتدریج بدل به مشاور اصلی ملکه میشود، در نهایت گروه 3نفره و زنانهای را تشکیل میدهند که بیش از همه یورگوس لانتیموس، کارگردان را به دنیایی متفاوت از سایر فیلمهایش سوق دادهاند. شاید با همین ذهنیت بوده که مجسمه طلایی بهترین بازیگر زن بهدست ملکه «آن» چسبید.
رُمای دوستداشتنی
مـهدی عـلیمـیـرزایی، فیلمنامهنویس و کارگردان «پالتو شتری»: همیشه علاقهمند به تماشای فیلمهای سینمای جهان هستم و همیشه مثل الگوهای تعلیمی در سینما، فیلمها را نگاه میکنم. اما هیچگاه درگیر رقابتها و مقایسه فیلمها بهخصوص در برگزاری جوایز جهانی نیز نیستم. با این حال در میان فیلمهای راه یافته به اسکار، 2فیلم «رما» و «سوگلی» را دوست داشتم. «رما» فیلم مکزیکی که توانست در 3 بخش فیلمهای غیرانگلیسی و کارگردانی و فیلمبرداری جایزه اسکار را از آن خود کند. فیلمی دوستداشتنی که در حین سادگی، زبان تصویری غنی داشت و «آلفونسو کوارون» کارگردان مکزیکی که فیلمبرداری فیلمش را انجام میداد در هر نمای بسته، به نوعی استحالهای را ایجاد میکرد که میتواند برای تماشاگر تازگی و جذابیت داشته باشد. از دیگر فیلمهایی که دیدم «سوگلی» ساخته «یورگس لانتیموس» است. «سوگلی» در تمام رشتههای فنی برای من جذابیت خاص خود را داشت و بهنظرم از طراحی صحنه و لباس تا موسیقی و صداگذاری میتواند برای هر فیلمسازی آموزنده باشد. اما نکته فیلم «سوگلی» پایان آن است که بهنظرم تماشاگر را منتظر میگذارد، تماشاگر منتظر یک پایان بسته در فیلم است اما «سوگلی» پایان سمبلیکی دارد که بهنظر میرسد به یک پرده و حتی نیمپرده پایانی نیاز دارد.