امروز که شما دارید این یادداشت را میخوانید، ما به دومین روز جشنواره فیلم فجر رسیدهایم. انتظارمان این است که مثل هر سال تعدادی فیلم ببینیم که بعضیهایشان خوب و خوشساخت هستند، بعضیهایشان متوسط بهنظر میرسند که برای یکبار دیدن قابلتحمل هستند و بعضیهایشان که معمولا غالب جشنواره هر سال را تشکیل میدهند اصلا معلوم نیست برای چه ساخته شدهاند! یعنی نه میفروشند، نه جشنوارهای هستند، نه میتوان اسمشان را فیلم تجربی و آوانگارد گذاشت و پشت همین نام از فیلم دفاع کرد، نه منتقد رنگ کن هستند و نه احتمالا میتوانند با مردم عادی ارتباط برقرار کنند. حالا اینکه این فیلمها چطور در سینمای ما نفس میکشند و سالهاست که ساخته میشوند سؤالی است که باید بهدنبال جوابی برای آن بگردیم.
پاسخ اول: همیشه و در همه دورانها - فرقی میان دولت اصولگرا و اصلاحطلب وجود ندارد- مسئولان سینمایی بهدنبال ارائه بیلانهای رنگارنگ و آمارهای عریض و طویلی از فیلمهایی بودهاند که در مقطع تصدیگری آنها تولید شده است. جشنواره فیلم فجر هم ویترینی برای این تولیدات است. مسلما باید برگزار شود و اکثر این تولیدها هم باید در بخش مسابقه یا خارج مسابقه یا بینالمللی- که هر سال جوایزش را بهخودمان میدهیم- یا اگر در این بخشها جا نشد، در بخشهای جدیدی که از خودمان درمیآوریم نمایش داده شود. این بخشهای «مندرآوردی» هم هر سال اسمش تغییر میکند که البته چندان مهم نیست. مهمتر این است که آثار مذکور را بهنحوی بتوان در این ویترین به نمایش گذاشت. مسئولان با مانور دادن روی این آمارها همیشه در حال رفوکاری حال و روز واقعی سینمای ایران بودهاند و فضا را به سمتی پیش بردهاند که همه باور کنند آنها علاقهمند به سرنوشت این سینما هستند. معلوم نیست در سینمایی که همه از بحران اقتصادی در آن مینالند هر سال چطور چنین فیلمهایی با هزینههای قابلتوجه ساخته میشود. چرا هیچکس قبل از اینکه این پول بیزبان را خرج ساختهشدن چنین آثاری کند یکبار نمینشیند و فیلمنامه را نمیخواند تا به راحتی متوجه شود که این فیلمها قصه درست و درمانی ندارند و اغتشاش در روایتهایشان بهوضوح دیده میشود. مشکل اینجاست که همین مسئولان سینمایی تلاش میکنند که این فیلمها ساخته شود تا آنها بگویند که در دوره آنها هر سال فلان تعداد فیلم ساخته شده و نهتنها بحرانی در سینمای ایران وجود ندارد، بلکه ما روزبهروز در حال پیشرفت و فتح قلههای سینمای جهان هستیم.
پاسخ دوم: حمایت بیدریغ دولتها از سینما در طول چند دهه گذشته، یک دلیل روشن برای ساخته شدن چنین فیلمهایی است. هیچکس در این سینما از ساخت فیلم بد، ترسی به دلش راه نمیدهد! این ترس وقتی سراغ فیلمسازان و تهیهکنندگان میآید که از وحشت بدهکاری و ورشکستگی و به زندان افتادن بهخاطر نفروختن فیلمها، خواب راحت نداشته باشند. دستاندرکاران این سینما به تجربه فهمیدهاند که اگر فیلمشان چندان توفیقی در گیشه کسب نکند، اتفاق خاصی رخ نمیدهد و آنها باز هم از پشتوانه دولتی برخوردار خواهند بود و میتوانند باز هم در سینما به ساخت این آثار «درخشان» ادامه بدهند. سینمای مستقل در این دیار بیشتر به «جوکی» تبدیل شده است که با شنیدن نام آن به یکدیگر لبخند میزنیم و با همین لبخند به یکدیگر میفهمانیم که این حنا خیلی سال است که برای ما رنگی ندارد. نسخه نخنما شدهای که دولت در این سالها برای این سینمای رو به موت میپیچید، فعلا حداقل باعث شده که هر سال جشنواره فیلم فجر با سروصدای بیشتری نسبت به سال قبلش برگزار شود؛ باعث شده ما هر سال در این جشنواره فیلمهایی ببینیم که حالمان بد شود و احساس عقبمانده بودن پیدا کنیم و از فرط ناراحتی، با یکدیگر درباره فیلمها شوخی کنیم. البته ما آنقدر آدمهای خوشبین و امیدواری هستیم که بعد از چندماه یا شاید هم چند هفته، کل آنچه در جشنواره فیلم فجر بر ما گذشته را فراموش میکنیم و دوباره امیدمان را بهدست میآوریم و بیخود و بیجهت منتظر میمانیم که شاید در جشنواره بعدی اوضاع عوض شود و دیگر چنین فیلمهایی نبینیم.
پنج شنبه 11 بهمن 1397
کد مطلب :
46599
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/wqmm
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved