عین. عزیزمنش
«شبهای برره» همانطور که پیشبینی میشد با اقبال عمومی روبهرو شد. حجم و قیمت آگهیهای قبل و هنگام پخش سریال رکورد تازهای در سریالسازی شبکههای سیما رقم زد و مهر تأیید دیگری به پرونده علیاصغر پورمحمدی افزود. بهنظر میرسید او و گروه همکارانش در شبکه3 پلهبهپله مراحل ترقی را به سوی مدیریت سازمان طی میکنند. ریشه همه این موفقیتها در توانایی پیمان قاسمخانی و نویسندگانش بود. آنها جنبههای تکرار نشدنی از نبوغ خود را در ساخت یک شهر بهکار بستند. اجرای معمولی فنی و بازیهای معمولیتر بازیگران بهخاطر ایدههای رایج در صحنهها به مذاق مردم خوش آمد. درحالیکه مهران مدیری در« پاورچین» در سطح بالایی، شخصیت فرهاد برره را در کهنسالی عرضه کرده بود، در بازآفرینی همان شخصیت در جوانی چندان دست پری نداشت. غیبت جواد رضویان که در پاورچین یک پای اصلی ایده تقابل بالا و پایین برره بود ضربه بزرگی به ایدههای سریال بود، اما قاسمخانی و گروهش سعی کردند این اتفاق را با روشهای گوناگونی پوشش بدهند. مهمترین کار آنها خلق شخصیتهای جدیدی بود که هرکدام توانستند، به سریال درخشش کمدی کمسابقهای در تمام صحنهها بدهند. همین درخششها باعث شد که سریال در دل مردم جای خود را باز کند. موفقیت سریال ابعاد گوناگونی پیدا کرد؛ تصویر شخصیتهای سریال روی کیف، کتاب و نوشتافزار بچهها رفت. عروسکهایشان ساخته شد و پوسترهایشان روی دیوارها رفت اما عجیبترین اتفاق انتشار اسکناسهای برره بود. گسترش نرمافزار فتوشاپ راهگشای یک تجارت خرد جنبی بررهای شد. یک دفتر فنی در حوالی چهارراه استانبول تهران بر پایه عکس اسکناسهای قدیمی، با ترکیب عکس شخصیتها و دیالوگهای معروفشان اسکناسهایی چاپ کرد. این اسکانسها در دست بساطیهای حوالی بانک مرکزی خوب فروش رفت. ایده به سرعت در میان مردم پیچید و هر کسی در هر گوشهای شروع به چاپ اسکناسهای بررهای کرد. همه نوشتافزارفروشها و خرازیها در سراسر ایران یکباره اسکناس بررهای را گوشه ویترین خود گذاشتند. کار به کلاهبرداری رسید و چند نفر بهخاطر سوءاستفاده از این اسکناسها دستگیر شدند. پلیس و صداوسیما از مردم خواستند دست از این صنعت بردارند. با پایان سریال و فروکش کردن تب بررهای در شهرها، اسکناسهای بررهای هم از دست و بال مردم جمع شد. اما اگر میخواهید از سرنوشت آنها باخبر شوید، کافی است کلمه «اسکناس برره» را در گوگل سرچ کنید. در سایتهای فروش عتیقه و اجناس دست دوم، آگهیهایی خواهید دید برای فروش اسکناسهای برره بر اساس قیمت توافقی؛ اقتصاد بررهای هنوز زنده است.
بار دیگر بیضایی
مهرداد رهسپار
بازی دوستداشتنی حسین محباهری در نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشیدفرزین»،نوشته و کارگردانی بهرام بیضایی که تابستان سال۱۳۸۴ در تئاتر شهر به صحنه آمد، از یادها نخواهد رفت. محباهری در آن نمایش نقش پدر نوید ماکان را بازی کرد.
این نمایش ماجرای تراژیک استاد اخراجی دانشگاه (نوید ماکان) و همسرش رخشید فرزین بود. در طول این نمایش، ماکان (علی عمرانی) با کابوس تعقیب 3مرد پالتوپوش و بیصورت زندگی میکرد تا اینکه در آخر، هنگامی که با دسته گلی برای رخشید فرزین به خانه باز میگشت، در مسیر ربوده میَشد و به قتل میرسید.
نمایش بیضایی ۳۰ بازیگر داشت که ترکیبی از حرفهایها و دانشجویان تئاتر بودند، ماهگل مهرکه او نیز مانند حسین محباهری پس از سالها مبارزه با سرطان در سال۱۳۹۳ از دنیا رفت، یکی از بازیگران جوان این نمایش بود و حالا پس از گذشت سالها از پایان غمانگیز این نمایش، نباید از یاد برد که هم حسین محباهری و هم ماهگل مهر در سالهای بعد که با سرطان دست و پنجه نرممیکردند، هیچگاه از صحنه دور نشدند و این حضور را باید درخشانترین نقش آنها در بازی روزگار دانست.
سه شنبه 2 بهمن 1397
کد مطلب :
45542
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/9NN8
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved