بیهمزبانی و طاهر دلشده
موسیقی71
سحر سخایی
سال۱۳۷۱ در موسیقی دستگاهی ایران سال ایرج بسطامی است. ایرج بسطامی همراه با گروه دستان و در رأسشان حمید متبسم آلبوم بوی نوروز را منتشر کردند. هم بسطامی صدایی تازه با وسعتی کمنظیر در فضای موسیقی کلاسیک ایرانی بود که پشتوانه شاگردی محمدرضا شجریان را هم با خود داشت و هم حمید متبسم یکی از نوازندگان تار و سهتار و آهنگسازان برجسته نسل شاگردان چاووش بود که توانست خیلی زود از زیرسایه غولهای موسیقی زمانه بیرون بیاید و خودش را شکل دهد. یکی از کرمان میآمد و دیگری از مشهد. یکی سالها بعد در زادگاهش به شکلی تراژیک درگذشت و دیگری به فعالیت خود در قالب گروه دستان و در خارج از ایران ادامه داد. گمان میکنم همچنان آلبوم بوی نوروز یکی از مهمترین آلبومهای موسیقی ایرانی در دهه70 شمسی باشد و البته گروه دستان که به آن باز خواهم پرداخت نیز یکی از معدود گروههای بادوام این موسیقی.
در همین سال 2 تصنیف محبوب با صدای محمدرضا شجریان از آلبوم سرو چمان هم منتشر شده است. یکی تصنیف سرو چمان با شعر حافظ و آهنگی از خود شجریان و دیگری تصنیفی با کلام جواد آذر و باز آهنگی از محمدرضا شجریان به نام بیهمزبان. شاید مرور شعرش یادآور بهتری باشد: هر دمی چون نی، از دل نالان، شکوهها دارم... روی دل هر شب، تا سحرگاهان، با خدا دارم.
اما این سال، برای من و بسیاری مثل من، مزین به صدای دیگری است. پلههای سفید و سنگی یک عمارت، در عصر سردی در قلب اروپا را تجسم کنید. یک مرد نشسته یا نه، افتاده از یک سو روی یکی از پلهها و میخندد و میگرید. او عاشق است و دارد برای یک شاهزاده زیبا آواز میخواند: غلام چشم آن تُرکم که در خواب خوش مستی... نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو... بازیگر نقش مرد، امین تارخ است. در جوانی. زیبا و شکننده و عاشق.
طاهر دلشده را نگذاشتهاند که بخواند. گروه به اجبار بیاو دارند سازها را کوک میکنند تا بنوازند که ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم. علی حاتمی دلشدگان را براساس تاریخ زمانمندِ موسیقی ایرانی روایت نمیکند.
برای حاتمی تاریخ این موسیقی یک قاب بزرگ است تا او آدمهای خودش را در آن بکارد. حسرتهایی که میخواهد و تنهاییهایی که میخواهد و عشقهایی که میخواهد را. بار اول که این فیلم را دیدم احساس کردم چقدر غم! این موسیقی و این موسیقیدان آنقدرها هم غمگین نیستند.
امروز اما مقابل خودم میایستم. موسیقی دلشدگان را حسین علیزاده ساخت و بختیاری همگان بود که محمدرضا شجریان صدای این فیلم شد. چهکسی بهتر از او میتوانست مخالف سهگاهی اینچنین بخواند که گر ز حال دل خبر داری بگو... ور نشانی مختصر داری بگو. مرگ را دانم ولی تا کوی دوست. راه اگر نزدیکتر داری بگو.
حکایت سفرِ آن جمع دلشده به فرنگ برای ضبط و زنده نگاهداشتن موسیقیشان، حکایت جنگی است که برای اهل موسیقی در ایران هنوز تمام نشده است. همین حالا که این نوشته به انتهای خود نزدیک میشود، صدای طاهر آوازهخوان در سرزمین خودش ممنوع است. همچنان در شهرهایی از این مُلک برگزاری کنسرت ممکن
نیست.
همچنان اگر خوب نگاه کنیم روی پلههای عمارتها پر از طاهرهایی است که دارند خون سرفه میکنند و پر از حمیدهای جبلی که میروند و نمیخواهند برگردند و پر از اکبرهای عبدی که با صفای درونشان چراغ را روشن نگاه داشتهاند.
حیف از این موسیقی که به زیبایی آن شاهزاده خانم است اما سرنوشتش سرنوشت طاهر!
اسلاید 71
مرتضی و ما
«شرم» ساخته کیومرث پوراحمد نام یکی از 4 فیلم سینماییای بود که از دل مجموعه« قصههای مجید» درآمد. سه تای دیگر «سفرنامه شیراز» بود، «نان و شعر» بود و «صبح روز بعد». فیلم، در جشنواره یازدهم، در سال 1371، برنده جایزه ویژه هیات داوران شد. سید مرتضی آوینی هم آن سال یکی از اعضای هیات داوران بود. او 2 ماه بعد در جریان تولید مجموعه مستند «شهری در آسمان» شهید شد. به فاصله کوتاهی بعد از شهادت، کیومرث پوراحمد فیلم مستندی ساخت درباره سید مرتضی آوینی. «مرتضی و ما» هنوز موثرترین فیلمی است که درباره شهید آوینی ساخته شده.
تصویر، مجید باقربیگی، بازیگر نقش اول فیلم شرم را در کنار هوشنگ مرادی کرمانی نشان میدهد.