سمیرا مصطفی نژاد
فلزی با درخششی چون خورشید، برگرفته از دل زمین که هرگز دچار خوردگی و پوسیدگی نمیشود؛ زیبایی، وزن و نایاب بودنش از گذشتههای دور به نمادی از ارزشهای ابدی تبدیل شدهاست؛ اما به محض اینکه انسان استفاده از این فلز گرانبها -طلا- را آغاز کرد و پویایی اقتصادی آن آشکار شد، طمع، قتل و فریب به سوی دیگر سکه داستان طلا تبدیل شد. از اروپا گرفته تا آفریقا و آسیا، طلا همواره موضوعی الهامبخش برای داستانها و افسانههای متعلق به دوران باستان بوده است. طلا علاوه براینکه همواره نمادی از ثروت و قدرت بودهاست، در بعضی از فرهنگها قدرتهایی جادویی به آن نسبت داده شدهاست، ثروت و شکوفایی یک سرزمین به حجم طلایی که در اختیار داشت نسبت داده میشد، و در فرهنگهایی دیگر طلا نمادی برای پرستش بود. در طول تاریخ داستانهای بسیاری درباره جستوجوی انسان برای یافتن طلا و گنج نقل شدهاست که ماندگاری آنها نشان از آن دارد که جنبه استعارهای و افسانهای طلا نیز مانند دیگر ویژگیهایش پایدار و نابودنشدنی است.
طلا؛ فلزی متعلق به خدایان: زیبایی و مقاومت بالای طلا باعث شده بود تا تقریبا تمامی تمدنهای بشری آن را نماد خورشید، روشنگری الهی، خلوص، نامیرایی و خرد میدانستهاند. فراعنه مصر باستان خود را از نسل خدای خورشید میدانستند که حق حاکمیت بر زمین را به آنها دادهبود. در مصر باستان، طلا به معنی تجسم مادی خدایان در ماده بود، از اینرو طلا تنها برای خاندان سلطنتی مورد استفاده قرار میگرفت تا به فرعونها زندگی جاودان ببخشد.
نفرین طلا: بُعد الهی طلا را در میان افسانههای یونانی نیز میتوان یافت. دیونیسوس یکی از خدایان یونانی در ازای آزادی سیلنوس، قدرتی به میداس پادشاه فریگیه میدهد تا به هرچه دست میزند طلا شود. میداس در زمان درخواست این آرزو درنظر نگرفتهبود که آب و غذایی که میخورد نیز پس از تماس دستهایش به طلا تبدیل میشوند، از این رو، علاوه براینکه گرسنگی و تشنگی او را تهدید میکرد، اطرافیان نیز از ترس طلاشدن او را طرد کردند، زیرا یک لمس میداس آنها را به جسمی ارزشمند اما بیجان تبدیل میکرد؛ سرنوشتی که در نهایت گریبان دختر میداس را نیز گرفت. اصطلاح لمس میداس، به معنی تبدیل یک فعالیت به یک منفعت مالی که در بسیاری از زبانها رایج است، برگرفته از همین افسانه است.
رودخانه طلایی: مردمان ساکن حاشیه رود پاکتولوس، در دامنه کوهستان تمولوس واقع در ترکیه، از گذشتههای دور توضیحی اساطیری درباره علت وجود طلا در آب این رودخانه داشتند که این داستان نیز با شاه میداس در ارتباط است. براساس این افسانه، دیونیسوس از میداس میخواهد تا به سرچشمه رود برود و سرش را 3بار در آب مقدس این رود فرو ببرد. میداس که به واسطه نفرین طلای دیونیسوس دچار گرسنگی شدید شدهبود، توصیه او را انجام داد و موهایش را که بهدلیل لمس کردن به طلا تبدیل شده بودند، در آب این رودخانه شست تا جادو باطل شود، به همین دلیل ذرات طلای موهای میداس در بستر رودخانه پاکتولوس پراکنده شدهاند.
غارت طلا در آمریکای جنوبی: اینکاها، اقوام بومی آمریکای جنوبی، مانند فراعنه مصر خود را فرزندان خداوند خورشید، «اینتی» میدانستند و طلا درنظر آنها قطرات عرق خورشید بود. اینکاها در جامعهای بدون پول زندگی میکردند و از طلا تنها برای اهداف مذهبی، مانند ساخت ماسکهای طلایی برای تدفین حاکمان اینکا در معبد خورشید بهره میبردند. ورودی اصلی و راهروهای جانبی این معبد از صفحات طلای خالص پوشانده شده بود. اما در سال 1533 فاتحان اسپانیایی به رهبری فرانسیسکو پیزارو به قلمرو اینکاها حمله بردند و با استفاده از سلاحهای مدرن خود، اینکاها را شکست داده و آتاهوآلپا پادشاه آنها را اسیر کردند. آتاهوآلپا در ازای آزادی خود اتاقی به وسعت 50مترمربع مملو از طلا را به پیزارو بخشید که گفته میشود ذوبکردن آن حجم طلا 34روز طول کشیدهاست.
افسانه الدورادو: این افسانه باعث شد تا انسانهای بسیاری جان خود را برای یافتن این شهر طلایی از دست بدهند. داستان الدورادو برگرفته از داستان زندگی یک رئیس قبیله در تمدن آزتک است که کل بدنش را از پودر طلا میپوشاند و در مراسم سنتی تبدیلشدن به رئیس بزرگ قبیله، به درون دریاچه تیتیکاکا میپرد. طلا در تمدن آزتک نماد عبادت بودهاست. پس از شنیده شدن این افسانه بود که انسانهای زیادی، ازجمله اسپانیاییها جستوجو برای یافتن الدورادو را آغاز کردند و هنوز هم بسیاری بهوجود این شهر افسانهای مملو از طلا ایمان دارند.
هفت شهر طلایی: در دورانی که فاتحان اسپانیایی درحال کشف منطقه شمال مکزیک، همان ایالات متحده آمریکای امروزی بودند، داستانهایی درباره مردانی وجود داشت که با هفتشهر طلایی مواجه شدهبودند، شهرهایی که گفته میشد گنج درون آنها فراتر از حد تصور بود و براساس همین افسانه، فرمانروایان اسپانیایی گروههای تجسس زیادی را به این منطقه فرستادند.
جایی در آن سوی رنگینکمان: داستان خمره پر از طلا در انتهای رنگینکمان را در فرهنگها و افسانههای کشورهای مختلف میتوان شنید؛ خمرهای که توسط موجوداتی شیطانی محافظت میشود. گروهی این داستانها را تمثیلی از تلاش بشر برای یافتن چیزی فراتر از تواناییهایش میدانند و ماندگاری این افسانه نیز نشان میدهد که جستوجو برای یافتن طلا در طول تاریخ تمدن، نیروی محرکه بسیار قدرتمندی بودهاست.
کرسی زرین آشانتی: کرسی یا تخت زرین نمادی از روح جمعی قبیله آشانتی، یکی از قبایل کشور غنا در آفریقاست. گفته میشود این کرسی در سال 1700پس از میلاد از آسمانها به زمین آمدهاست و نمادی از اعتبار فرهنگی، مذهبی و سیاسی و همچنین اتحاد است. گفته میشود پادشاهان آشانتی پس از بهدست گرفتن قدرت این کرسی را تسخیر میکنند، اگرچه تاکنون هیچکس روی این تخت ننشسته است و هرگز اجازه داده نشده تا تخت روی زمین قرار بگیرد.
چه افسانههایی درباره طلا وجود دارد؟
قطرههای عرق خورشید
باورهای مردم کره زمین درباره طلا
در همینه زمینه :