عیسی محمدی
ضربالمثل معروفی هست که میگوید خداوند دست میدهد، ولی پل نمیسازد. نکته پنهانمانده در دل این مثل فوقالعاده، کل ماجرایی است که میخواهیم در این نوشته نقل کنیم؛ اینکه خداوند نفت میدهد، اما قرار نیست نعوذبالله، بیاید و بهجای ما، از این نفت و گاز و منابع زیرزمینی خدادادی، درست استفاده کند. استفاده درست از آن، دیگر کار ماست؛ یعنی همان کاری که نروژ میکند و ایران و عراق نمیکنند. این یک سنت تاریخی و منطقی- اقتصادی است؛ چه دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم. درواقع ما در این نوشته، میخواهیم به این سؤال پاسخ بدهیم که بالاخره داریم از نفتمان، و البته کمی هم گازمان، درست استفاده میکنیم یا نه؟ به زبان سادهتر، این نفت و گاز باعث توسعه ما شده یا برعکس عمل کرده؟ این سؤالی است که خیلیها به آن پرداختهاند و دربارهاش اندیشهورزیها صورت گرفته است.
نقلقولهای فریدمن
توماس فریدمن را شاید بشناسید؛ نویسنده و نظریهپرداز صاحبنام آمریکایی. فریدمن یکبار در نیویورکتایمز، مقالهای جالب نوشته بود. اصل مقاله این بود که بعد از کشور خودت که آمریکا باشد، چه کشوری را دوست داری؟ او هم اشاره کرده بود که تایوان را بیشتر دوست دارد. اما آمریکا و تایوان را چه ارتباطی با توسعه ایرانی و نسبت آن با نفت؟ اگر دلایل فریدمن را برای دوست داشتن تایوان بشنوید، شاید نظرتان عوض شود. این نویسنده و نظریهپرداز غربی اشاره میکند که تایوان، زمینهای صخرهای غیرقابل کشت دارد؛ جزیرهای است که در میان دریاهایی توفانی گیر افتاده و از منابع طبیعی هم، داشتههایش هیچ است؛ طوری که برای ساخت ساختمان ، سوله و... هم نیازمند چین است تا شن، ریگ و مصالح مورد نیازش تأمین بشود.
اما از نظر فریدمن و در زمان نگارش این مقاله که 7، 6 سال پیش بوده، تایوان چهارمین ذخایر کلان مالی دنیا را دارد؛ چرا که بهجای کندن زمین و خارج کردن منابع خدادادی و استفاده از آن، ذهن و فکر 30، 20 میلیون شهروند خودش را کندوکاو کرده تا با استفاده از هوش و انرژی آنها، به این جایگاه فعلی برسد. او در بخشی از این یادداشت مینگارد که «همیشه به دوستانم در تایوان میگویم شما خوشبختترین مردم دنیا هستید، چطور اینقدر خوشبخت شدهاید؟ نه نفت دارید، نه سنگآهن، نه جنگل، نه الماس، نه طلا، فقط مقدار کمی ذخایر زغالسنگ و گاز طبیعی و بهخاطر همین هم هست که فرهنگ تقویت مهارتهایتان را توسعه دادهاید؛ کاری که امروزه ثابت شده باارزشترین و تنها منبع تجدیدپذیر واقعی در جهان است.»
چندحقیقت تکاندهنده
فریدمن در این مقاله فوقالعاده، به پژوهشهای صورتگرفته فردی به نام اندریاس شلیچر نیز اشاره میکند که در نوع خود تکاندهنده است. خلاصه نتیجه این پژوهش، این است که هرچقدر وضعیت ریاضیات و مطالعات علمی دانشآموزان دبیرستانی شما بهتر باشد، وضعیت رشد اقتصادی و توسعه و ایجاد ارزشافزوده شما نیز بهتر خواهد بود. تعجب میکنید؟ شلیچر بر تستهای PISA نظارت کرده و اشاره میکند که «نتایج نشان داد که رابطهای فوقالعاده منفی بین پولی که کشورها از منابع طبیعی خود بهدست میآورند با دانش و مهارتهای جمعیت دبیرستانیشان وجود دارد». او این امر را یک الگوی جهانی میداند که در 65کشوری که در آخرین تستهای ارزیابی PISA شرکت کردهاند، صادق بوده که نشان داده نفت و PISA، که همان وضعیت نمرات ریاضی و علمی دبیرستانیهاست، نمیتواند در کنار هم وجود داشته باشد! طبق این پژوهش، دانشآموزان سنگاپور، فنلاند، کرهجنوبی، هنگکنگ و ژاپن که کمترین منابع نفتی و طبیعی را داشتهاند، نمرات PISA بالایی داشتهاند و دانشآموزان کشورهای نفتخیزی چون قطر و قزاقستان، کمترین نمرات PISA را بهدست آوردهاند.
نگاهی به وضعیت خاورمیانه
در این پژوهش، وضعیت کشورهایی در خاورمیانه که منابع طبیعی کمتری داشتهاند، چون ترکیه و لبنان، از کشورهای دیگری چون کویت، سعودی و... بهتر بوده است. همچنین وضعیت PISA کانادا، استرالیا و نروژ، با اینکه منابع طبیعی قابل توجهی داشتهاند، بالا بوده است. اما چرا؟ دلیلش به منابع طبیعی این کشورها باز نمیگردد بلکه به سیاستهای برنامهریزی شده در حوزه ذخیرهسازی و سرمایهگذاری درآمدهای حاصل از منابع طبیعی آنها بر میگردد که بیشترین سرمایهگذاری صورت گرفته هم در سیستم آموزشی آنها بوده است.
ما و این بیماری اقتصادی
فریدمن همچنین در این مقاله، از بیماری هلندی صحبت میکند و با استناد به یافتههای پژوهش علمی شلیچر مینویسد: «چیزی که تیم PISA نشان میدهد یک بیماری مرتبط با آن است: جامعههایی که به منابع طبیعی خود بیش از حد وابسته شدهاند، مستعد پرورش والدین و جوانانی هستند که بخشی از غرایز، عادات و محرکهایشان را برای انجام دادن تکالیف و تقویت مهارتهایشان از دست دادهاند.» سادهترش میشود اینکه کشورهایی که منابع طبیعی غنی دارند، چندان به معلمها ، سیستمهای آموزشی ، تحصیلات و یادگیری به اندازه کشورهایی که فاقد این منابع هستند یا به اندازه کشورهایی که برای این حوزهها برنامه دارند، اهمیت نمیدهند.
اشتباههای مکرر
نکتههای بعدی، در دورههای افزایش درآمدهای نفتی ایران است؛ مخصوصا دهه 50 و 80. در دهه 50، این افزایش درآمدها منجر به آشفتگی اقتصادی و سپس آشفتگی اجتماعی کشور و در نهایت تغییر سیاسی ساختار موجود شد. در دهه 80 نیز، درآمدهای نفتی ایران طی یک بازه 10ساله، از 23میلیارددلار به 110میلیارددلار رسید؛ یعنی از سال 1381تا 1391. اما این افزایشها هم باعث ایجاد توسعهای نشد و صرفا ریختوپاشهای دولت را افزایش داد که نتیجه منفیاش، بهخود اقتصاد کشور بازگشت. البته به گفته برخی از کارشناسان، نباید همه کاسهکوزهها را بر سر نفتی که سابقه 70، 80 ساله در تمدن ایرانی دارد، شکست؛ چرا که وقتی از تمدن ایرانی و نسبت آن با توسعه صحبت میکنیم، از تمدنی 5هزار ساله صحبت میکنیم و باید علمیتر و منطقیتر به موضوع اصلی توسعه بنگریم.
6 نامه کارشناسان اقتصادی
درآمدهای سرشار نفتی دهه 80تا سال 1391، منجر به تکرار اشتباههای دهه 60 توسط دولت وقت شد؛ طوریکه کارشناسان اقتصادی، 6 نامه را بهصورت هشدار و تنذیر نگاشته و از دولت درخواست کردند که از اشتباهات تاریخی درس بگیرد و برای درآمدهای نفتی 578 و به تعبیری دیگر 720میلیارد دلاری این هشتساله دولت نهم و دهم، فکری و تدبیری بیندیشد. حتی در دوره دولت نهم نیز همایشی با موضوع توسعه و نفت برگزار شد؛ ولی ظاهرا تجربههای تلخ تاریخی، میل شدیدی به تکرار خود دارند و بدینترتیب، تجربه ترکیب نفت و توسعه در ایران بار دیگر نیز بهبار ننشست.
یکشنبه 27 آبان 1397
کد مطلب :
37880
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/30x4
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved