ترس آمریکا
امیر ابوالفتح| کارشناس ارشد مطالعات آمریکا:
اقدام آمریکا در برگزاری نشست فوقالعاده شورای امنیت سازمان ملل متحد برای محکومیت ایران درخصوص اعتراضهای اخیر را باید از چند منظر مورد توجه قرار داد.
از یک سو میتوان اهداف آمریکا از این حرکت سیاسی در فضای بینالمللی را مورد بررسی قرار داد و از سویی دیگر هم میتوان به ارزیابی شرایط تحریمها و پیشبینی از سرنوشت برجام پرداخت.این دو تحلیل به هم وابستهاند.
بهنظر میرسد فراتر از موضوعات که برخی تحلیلگران از آن یاد میکنند و ما نیز در ادامه به ابعادی از آن توجه میکنیم، ترامپ مشکل بنیادینی با جمهوری اسلامی ایران دارد. اگر سند راهبردی امنیت ملی آمریکا را مورد توجه قرار دهیم متوجه میشویم که این کشور با 4کشور مشکل اساسی دارد و قصد تقابلهای خاص مورد نظر خودش را با آنها دارد. این سند 2کشور روسیه و چین را بهعنوان رقبای تجدیدنظر طلب معرفی میکند و 2کشور ایران و کرهشمالی را بهعنوان یک خطر.
تحلیل آنچه به 3کشور دیگر مربوط میشود را مجالی دیگر در نوشتاری دیگر باید، اما آنچه به ایران معطوف است به نقش و قدرت منطقهای ایران وابسته است.در تعریف آمریکاییها، ایران امنیت خاورمیانه را به خطر انداخته است و آنها درصدد مهار ایران در منطقه هستند. به زعم آنها در دوران بوش و اوباما خطر هستهای ایران مهار شده است و موضوع تمامشده، اما امروز ایران خطر منطقهای محسوب میشود. این خطر ادعایی را آنها گاه با سوار شدن بر موج اعتراضها در داخل ایران نشان میدهند و گاه با بهانه پرتاب موشکهای بالستیک برجسته میکنند. نگارنده معتقد است مشکل اساسی ترامپ با ایران امروز، همین مسئله است.
یکی دیگر از اهداف آمریکا را میتوان اجماعسازی سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران ارزیابی کرد. نماینده آمریکا در شورای امنیت به واسطه رایزنیهایی که پیش از برگزاری این جلسه داشت به خوبی میدانست که اجماعی علیه ایران وجود ندارد و آمریکا از حمایت گستردهای در این زمینه بهرهمند نیست اما تصور هم نمیکرد اینگونه از وی حمایت نشود. این عدماجماع نشان داد که صدای توییتهای ترامپ شنیده نمیشود. سخنان تیلرسون، وزیرخارجه آمریکا درخصوص اینکه متأسف است صدای ترامپ شنیده نشده، نشان از انزوای دوباره آمریکا بعد از ماجرای قدس داشت. آنها یکبار دیگر هم درخصوص انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی به قدس اشغالی در انزوا قرار گرفتند در حالیکه تحلیل اولیه آنها این نبود.
همچنین فضاسازیهای رسانهای و روانی که با توییتهای دونالد ترامپ علیه ایران آغاز شده بود در شورای امنیت سازمان ملل پیگیری شد. یکی از مهمترین اهداف آمریکا از برگزاری این جلسه اضطراری، ایجاد این فضاسازی بهمنظور احتمال کنارهگیری آمریکا از اجرای برجام است. آمریکا با جلوه دادن اینکه جمهوری اسلامی ایران، کشوری سرکوبگر است میتواند زین پس توجیه دیگری برای این اقدام خود داشته باشد. حقیقت این است که دولت ترامپ توانست با این ابزار به هدف اولیه خود یعنی ایجاد جنگ روانی و رسانهای علیه ایران دست یابد. اما لازم است بدانیم که رئیسجمهور آمریکا براساس اختیاراتی که در قانون اساسی این کشور دارد میتواند تحریمها را دیگر تعلیق نکند.
ما معتقدیم آنچه امروز آمریکا را از کنار گذاشتن برجام بازداشته است، ترس از بازگشت ایران به شرایط کیفی و فنی هستهای قبل از برجام است.حتی فشار اروپا هم در این خصوص به اندازه این اهرم کارساز نبوده است.از منظر آنها قابلیتهای هستهای ایران در گذشته، کشورمان را در معرض ساخت سلاح هستهای قرار داده است.از نگاه آنها با وجود فتوای رهبر معظم انقلاب در این زمینه، به لحاظ تئوریک و محاسبات روی کاغذ، امکان ساخت سلاح هستهای برای ایران وجود دارد. به همین جهت معتقدم هنوز مسئله خروج از برجام در دستور کار آمریکا قرار ندارد و این فضاسازی رسانهای شرایط فشارهای دیگر را در همین زمینه فراهم کرده است. آنها در حوزههای غیرهستهای تحریمها را افزایش میدهند و ایران را از فواید اقتصادی برجام احتمالا بیشتر محروم میکنند.
باتلاق یمن که با حمایت آمریکا توسط سعودیها ایجاد شده است و همچنین پروژه ایرانهراسی بهمنظور فروش سلاح بیشتر به منطقه خاورمیانه را هم نباید نادیده گرفت. این 2مسئله نیازی به فرافکنیهای مهمی سیاسی در عرصه بینالمللی داشت که از سویی توجه افکار عمومی از اقدامات اشتباه آنها به نقطه دیگری معطوف شود و از سویی دیگر با توجه به ایرانهراسی شکل گرفته بتوانند سروسامانی به اقتصادشان بدهند. این سروسامان دادن اقتصادی به واسطه توسعه صنایع نظامی آنها شکل خواهد گرفت.
راهبرد ایران هراسی ترامپ در مسئله تعامل با سعودیها هم پیش از این دیده شده است. نباید از نظر دور داشت که نخستین سفر خارجی ترامپ به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا به مقصد ریاض بود و فروش میلیاردها دلار تسلیحات نظامی آمریکایی به رژیم آل سعود، در همین سطح از تحلیل قابل بررسی است. ارزیابی اقدامات آمریکا درخصوص ایران را باید از همه ابعاد ذکر شده مورد توجه قرار داد تا بتوان تحلیل دقیقتری از ماجرا داشت.