• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
یکشنبه 17 دی 1396
کد مطلب : 3384
+
-

فقر نشانه‌ای

فقر نشانه‌ای

محمد زینالی/ پژوهشگر فرهنگ عامه:

روزبه‌روز بر شتاب جذابیت‌های زندگی در جهان و عرصه‌های ذوقی و ارتباطی آن افزوده می‌شود.

میراث فرهنگی، ذوق‌های هنری، زیبایی‌های صنعتی و... از سنگ و خشت تا ذهن و بدن، گستره یافته و بر عنصر جذابیت، فرم و بیانگری آنچه به ‌صورت عینی وجود دارد افزوده می‌شود.

«نشانه»‌ها با روایت‌های متنوع‌شان بین مردم توزیع می‌شوند و جهان را انتزاعی‌تر، متکثر‌تر و متلون‌تر می‌کنند. آنها در جهان رسانه‌ای‌شده‌ معاصر، در بازار داغ نشانه‌هایی غرق شده‌اند که علاوه بر اینکه حامل پیام و معنا هستند، ظاهر زیبا و روایت زیبا هم دارند.

اما این بازار، دیگر بازار کالاهای ساده و تکراری قدیمی صنایع‌دستی، حتی در بازار صنایع سنگین جدیدش نیست؛ در این بازار، آنچه سازنده است، ذوق و ذهن زیبایی‌شناسانه و نمادپردازانه به همراه طوفانی از تنوع است.

هر گروهی که بتواند دستی در ساختن جذابیت بصری داشته باشد، می‌تواند فضای زندگی و کالاهای روزمره زیبایی بسازد و به نمایش بگذارد اما قرائت روایت‌ها و ارتباط انسانی با این نشانه‌ها، نیاز به سواد خلاقانه‌ای دارد که بتواند این فرایند را مورد مکاشفه و فهم قرار دهد.

بازار هنر در جهان، مانند بازارهای اقتصادی و صنعتی، عرصه‌ای‌است که سرزمین‌های پیشرو در آن، گره‌های اصلی خلاقیت و تعامل را تشکیل می‌دهند.

عمومی‌شدن فرصت‌های خلاقانه و نشانه‌های جذاب تا حدی که معنای زندگی اجتماعی مردم را دگرگون کند، در ایران چندان رخ نداده است و تنها طبقات خاصی از این فرصت بهره‌مندند که آن هم چند و چون دیگری دارد. عاملیت هنر، خلاقیت و جذابیت که در نشانه‌ها نمود می‌یابد، باید از درون یک قوم و ملت بجوشد و بر ظاهر آنان حکمروایی کند؛ حال آنکه اغلب، توسعه هنری و انتزاعی در جامعه ما وابسته به توسعه‌ جهانی‌است.

انسان‌هایی که چنین عاملیتی ندارند، از نظر طراحی زندگی خصوصی و بصری، با دنیای نشانه‌های جذاب و روایت‌های زندگی خصوصی اغلب مردم جهان ارتباط دارند؛ در حالی که زندگی ما ایرانی‌ها در شهرهایی سپری می‌شود که چندان که باید از نشانگرهای تمدنی و خلاقیت‌های خودارجاع‌مان بهره‌مند نیستند. 

ما شهرهایی تمثیلی با معانی ذهنی عمیق نداریم.

اغلب ما در فضاهای اشتراکی به غوطه‌خوردن در اسارت فضاهای غبارآلود و پرترافیکی که شبیه نوعی اردوگاه معیشتی‌است، می‌گذرانیم. هنر و جذابیت، عاملیت زندگی عمومی و فضای اجتماعی ما را به دست نگرفته و هر بویی که از آن به مشام می‌رسد فقط برای بخش کوچک و متمایزی از جامعه رنگ و معنا دارد.

 مردم در رسانه‌ها با دنیای زندگی خصوصی آیینی‌شده‌ای آشنا می‌شوند که اگرنه فضای عمومی، فضای ذهنی و خصوصی خود را با آن صحنه‌های دل‌انگیز به اشتراک می‌گذارند.

در این شرایط آنها که نشانگرهای خود را بهتر می‌آرایند و به جای موزه و تالار، به متن زندگی می‌کشانند، از نظر سرمایه‌ نشانه‌ای غنی‌ترند.

این در حالی است که به مدد توسعه ارتباطی، مردمی که از فرصت‌های خلاقانه برای ساختن فضاهای عمومی و خصوصی زیبا بی‌بهره‌اند، به تماشای زندگی‌های آن‌جهانی مشغول می‌شوند و قافیه را می‌بازند. 

این خبر را به اشتراک بگذارید