• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
سه شنبه 12 دی 1396
کد مطلب : 3054
+
-

اول شخص مفرد

اقدام علیه نظام اجتماعی و اخلاقی

اقدام علیه نظام اجتماعی و اخلاقی

دکتر اسماعیل امینی| طنزپرداز و مدرس دانشگاه:

فرض کنید که به تماشای یک مسابقه فوتبال نشسته‌اید، ناگهان‌ ببینید که یکی از بازیکنان، توپ را با دست برداشته و به سرعت به طرف تیم حریف می‌رود. طبعاً توقع دارید که داور سوت بزند و او را جریمه کند و کارت زرد بدهد اما داور چیزی نمی‌گوید. بازیکن خاطی، توپ را وارد دروازه می‌کند و داور گل را می‌پذیرد. تصور می‌کنید که مقررات فوتبال عوض شده است اما وقتی پرس‌وجو می‌کنید، می‌بینید مقررات تغییر نکرده، در کنار زمین یک نفر آهسته می‌گوید: پدر آن بازیکن خاطی، از مقامات بلندپایه ورزشی است و داور به‌خاطر رعایت حال او، نخواست فرزند آن صاحب منصب را جریمه کند. طبیعی است که بازیکنان تیمی که اینگونه گل خورده است، حاضر نباشند به این بازی ادامه بدهند و تماشاگران نیز استادیوم را ترک کنند.       دانشجویان دکتری که بعد از گذراندن آزمون‌های سخت و انجام مصاحبه علمی، موفق شده‌اند و سرکلاس نشسته‌اند، ناگهان می‌بینند که دو نفر، ناشناس آمدند و سر کلاس نشستند.  استاد می‌پرسد: شما دو نفر دانشجوی همین کلاس هستید؟ - بله استاد تازه پذیرش شده‌ایم. - اما شما که موقع مصاحبه علمی نبودید. - بعد از کلاس توضیح می‌دهیم. بعد از کلاس معلوم می‌شود که اینها هم از جنس همان فوتبالیست توپ به‌دست و سفارش شده از جاهای مهم هستند.       معلم مدرسه استعدادهای درخشان هستی و می‌دانی که دانش‌آموزان این مدرسه، چندین مرحله آزمون دارند و با وسواس و دقت انتخاب می‌شوند. بعد که سر کلاس می‌روی می‌بینی که دو، سه تا از دانش‌آموزان، نه‌تنها استعداد درخشان نیستند، بلکه خیلی ضعیف‌تر از بچه‌های معمولی‌اند. وقتی با مسئولان در میان می‌گذاری، آهسته و درگوشی می‌گویند که این بچه‌ها فرزند مقامات هستند و باید اینجا درس بخوانند، می‌دانی که نمره‌شان هم نباید کم بشود.       استاد جوان چند سالی است که دکتر شده و تدریس می‌کند و حق‌التدریس ناچیزی می‌گیرد و هر ترم که قرارداد امضا می‌کند، قول می‌دهد که از دانشگاه توقع بیمه و استخدام نداشته باشد. بعد در سایت دانشکده مشخصات اعضای هیأت علمی را می‌بیند. مدرک تحصیلی برخی از آنها نوشته نشده است. پرس‌وجو که می‌کند، آهسته به او می‌گویند این یکی دختر فلانی است و با توصیه‌نامه آمده است، آن یکی هم همسر معاون دانشگاه است و دانشجوی کارشناسی‌ارشد است و آن دیگری هم....       همراه دوستی به بانک رفته‌ای که ضامن او بشوی تا بتواند 5میلیون تومان وام بگیرد. دوستت خجالت‌زده است که باید دو، سه ساعت بنشینی و فرم‌های رنگارنگ تعهد را امضا کنی، همه فرم‌ها و مدارک که آماده می‌شود، کارمند بانک می‌گوید لطفا یک چک بدون تاریخ برای تضمین بازپرداخت وام، بیاورید. دوستت دسته چک ندارد، تو هم دسته چک نداری، همه‌‌چیز به هم می‌خورد و دوستت مبهوت و بغض کرده از بانک بیرون می‌رود. بعد در روزنامه‌ها می‌خوانی که همان بانک، به امثال همان فوتبالیست توپ به‌دست و دکترهای بدون مصاحبه و استعدادهای درخشان سفارشی بدون آزمون، وام‌های میلیاردی داده؛ بدون ضامن و وثیقه و حالا دستش به‌هیچ‌جا بند نیست. مبهوت می‌شوی و بغض می‌کنی و گریه‌ سر می‌دهی.       بی‌اعتنایی به قانون و بر هم زدن نظام اجتماعی و اخلاقی، از هر کس که سر بزند ناپسند است اما از کسانی که ظاهرا اهل دین و دانش هستند، بسیار ناپسندتر و ویرانگرتر است.

این خبر را به اشتراک بگذارید